بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-در سرکلاس  در دانشگاه لندن رزی خانم استاد یک حدیث کلیدی درباره شخصا رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم-مطرح کرد که البته علمای ماهم چون معلوملت زیربنائی سنگینی دارند-حدیث های معیار بخوبی میشناسند—روایت این است فردی در یک روستائی با افاصله کمی زیاد وجود داشته است که هر از گاهی  به مدینه می امده است وکلائی را از فرد میخریده است وبه روستا میبرده است به ایشان میگویند شخص ی درمدینه ادعای نبوت کرده است وشماهم به ایشان بپوندید ایشان گوید از این دروغ گویان زیادهستند من خودم پیامبر خودم هستم—ایشام به مدینه می امده است- غالبا ان فرد چائی برای ایشان نداشته است وگاهی درحیاط میخوابده است وگاهی هم خودرا درباغی مخفی میکرده است زیرا هرکس را تشخیص میدادند قبیله ای ویاافرادی در مدینه ندارد به باغی دعوت میکردند وایشان را میکشتندوپول واسب وغیره بر میداشتند- وبعداز مدتی خانواده انها به مدینه میامدند ودرخواست کمک داشتند وهمه میگفتند چنین فردی راماندیدم- ایشان به مدینه می اید-خانه ان فرد تغییر کرده بود ومداوم بالای وپتاین کوچه را درمیزد وسراغ ان فرد را میگرفت حضرت رسول اکرم صلواته علیه واله والسلام اتفاقا درهمان محل بود ومتوجه شد که این فرد غریب است ایشان را صدا کرد وجریان پرسید حضرت صلواته اللهعلیه9 واله والسلم فرمودنددرهمان کوچه خانه ای را نشان دادکه شیخ کوچه است برو به شیخ بگو پپیامبر اکرلم صلواته اللهعلیه واله والسلم فرموده است به شما جا دهد واگر جا نداشت به نزدفلان صفه ( سنگ چهارگوش بزرگکه نزدیک مدینه بوده است وفقرا درانجا جمع میشدند ومردم وحضرت رسول اکرم صلواته اللهعلیه به انها کمک میکردند)- حضرت صلواته الله علیه واله والسلم رفتند- ایشان درخانه را زد وشیخ بیرون امد وجریان را گفت—شیخ قسم خورد که مهمان زیاددارم وجا ندارم ولی شما ر نزدیک شیخ دیگری میبرم- وایشان به نزد یک شیخ دیگری برد- وان شیخ ایشان را جا داد واحترام زیادی گذاشت وپذیرائی مفصلی کرد وگفت مدت زیادی شما بایدمهمان من باشید- وان تاجررا پیدا کردوبه ایشان گفت اگربه این پول نیاز داری- من به شما پول میدهم که کم کم به من بدهید وفرمودان شخص پیامبر اکرن صلواته االله علیه ونور چشم مااست  ایشان از نزد ان شیخ خداحافظی کرد به نزد رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم وگفت یا محمد چه کردی!!یک کاررویائی کردی که من نمیتوانم انرا هضم کنم ومیگویند شما پیامبر هستید- حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلمفرمودند – بلی من پیامبر  هستم  هرمعجزه ای میخواهی بگو- ایشان یک انسان عاقل است گفت دشمنان من ودوستان من در روستا کی هستند- حضرت رسول اکرم صلواته اللهعلیه واله السلم فرمودند – بعدگفت من چهار دختر دارم چهارداماد خوب کی  ها هستند باز حضرت رسول صلواته اللهعلیه واله والسلم فرمودند پس گفت شغل اینده من چه باشد- باز حضرت رسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم فرمودند وباز گفت دین خودرا چگونه بدست اورم با زحضرت رسول اکرم صللواته  الله علیه واله والسلم-فرمودند ان شخص مکثی کرد وگفت همه رادرست گفتی وشهادیتن را گفت ورفت- حال هرکس دراین جهت باشد فردی راستین است وهرکس برخلاف این جهت باشد فرد ی ناروا-و- منافق واحمق است