بسم الله الرحمن الرحیم -نظریات شخصی است-ابن عربی به خاطر بحثهای غیرمتعارف اش  شهر خاصی پیدا کرده است- ازجمله میفرماید کسی که به بهشت میرورد- بر اساس حب است وکسی که بجهنم میرود انهم براس حب است ولی حب ها فرق دارندکسی که بجهنم میرود ان حب را باید از دست بدهد وحب الهی پیدا کند تا از جهنم نجات پیدا کند-مقدمه دیگر میفرماید-من شهربه شهر میرفتم- نقشه ابن عربی این بوده است یک منحی انتخاب میکرده ازشهرخودبه مکه میرفته است ویک منحی دیگرانتخابمیکرده است وبه شهر باز میگشته است ودفعه بعدمنحی دیگری  انتخاب میکرده است وبدین نحومسافرات میکرده است هرجا میرفته به محض اطلاع ایشان ازتوی جاده مجبور میکردندکه بشهرها انها وروستا انها برود ومداوم درباره توحید از ایشان سئوال میکردند-که دربین انها  افراد ملحد وبت پرست ودیگرمذاهب بوده است ولی بیشتراوقات رهبران انها نمی امدند وبعداز طرف طرفداران خود طرد میشدند-وپیرو ابن عربی میشدند—این سئوال برای ایشان مطرح میشود که چرا رهبران دیگرمذاهب چنین فضائی را ندارند- میرسید به این نتجه که یک هیاهوئی بقول امام معمار اسلام ناب رحمت الله علیه برای خود ومقدسات خود ایجاد میکند- نمونه من بیاورم-زمان پهلوی یک منازعهبین ایران وعراق شد –که بسیاری معتقد بودن که جنگ درگیر میشود سربازان فرار میکردند ومردم انرا احمقانه میدانستند وهیچ هیاهوئی –نداشتوبرعکس جنگ ما با اتئلاف صدامی هیاهوئی زیادی داشت این هیاهو بدین صورت است که تصور اولیه پس از مدتی درجبهه تغیرمیکند به یک هیاهوی  جدید ورچه زمان میگرد این هیاهوی صورت خداش تغیرمیدهد اگراخرین صورتی که فرد درک است بیان شود- بجای انکه زدگی بوجود اید ترغیب میشود ازدواج مومنین هم همین طور است ولی ازدواج غیر مومنین مداوم افت دارد وسرانجام طلاق است-من مکه منوره مشرف بودم – ان زمان درخش غربی مسجد یک دیوار چند پله ای  درست کرده بودن که گویا اخیرا برای گشایش انرا بر داشتند- من بعدچند ساعت طواف ونماز به سمت ان رفتم درکل سه وچهانفر نشسته بودن ومن هم کنار یک اقائی نشستم واقعا دیدن طواف تماشائی است هیچ سنت مذهبی این قدر شوق وذوق وهیجان-دارد-کنار دست من یک جای باز ی بود کهبرای رفت وامد باز گذاشته بودن . دوباره دیوار چند پله ای شروع میشد که درانجا چنیدن دختر اندونزیائی  بود .یک شیخ عربی  که بالا سرانها ایستاده بوداقی بغل دست من پاکستانی بود واز امریکا درجه عالی رانندگی هواپیمای نظامی گرفته بود ودرهم زمان عربستان همبرای اولین بار دانشکده نیروی هوائی درست کردهبودکه پس از دوسال انهااعزام به امریکا میشدند ان شیخ یک دختر خانم را صدا کرد واز ایشان پرسید شما سال چندم هستید  وایشان گفت سال اخر هستم وگفت فقه میخوانی  ایشان بله من فقه میخوانم شیخ گپفت من میخواهم از شما یک ازمایش بیاورم چقدر معلومات بدست اوردید- وگفت اگر یک شیعه- این اشکال را بکند شما چه جوابی میدهید ایشان با اب وتاب شروع کرئ به جواب دادند وجناب شیخ مداوم میفرمود نعم –نعم یعنی بله درست است-من روکردم به جناب خلبان وگفتم متوجه شدید چه مخزفاتی انخانم جواب داد چون میدانستم تاحدی عربی بلد است ایشانفرمودند بله من متوجه شدم اینها تازه به دوران رسیدند تازه واردتمدن میشوند پاکستان سالهاست وارئتمدن شده است انهاهم مزخرفات- زیاد میگویند-امام معصومین صلواته علیهم اجمعین دورکن را زیادبران حساس بودند- اول اصول دین وسپس اخلاق که هردو عقلانی است وبیشتربحث بامخالفین دراین دومورد است وسپس نوبت به فقه میرسدو خیلی عجیب است که افراد دراین دو رکن با شیعه مسئله داشته باشند-؟؟-ادامه دارد