بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- با الهام از  اساتید معزز- تفکر ونقد انتقادی – از دیدگاه روانشناسی—یک مبحثی است – در روانشناسی- متخصصین بودن تخصص- وبسیارهم شایع است-فردی نزد دکتر  رفته است وبیان کرده است که فلان درد را دارم- ایشان بعداز ازمایش  فرمودند کیسه صفرا شما- دهانه اش گشاد- شده است دوائی داده است- وایشان مداوا شده است- همین درد برای  امراض قلبی هم است وبرای امراض دیگر هم است ایشان فردی دیگر مبتلا به این درد است تجویز کند که دوا رابخورد- درخیلی زمینه ها بخاطر بعضی تجربیات تصور میکند که راه حل  پیدا کرده است- روانشناسان- زمانی   که متوجه میشوند- فرد دچار توهم است-  اول برای انکه دقیقا روشن شود این توهم است ویا نیست- چند تا سئوال میکنند- از پاسخ ها میفهمند ریشه مسئله کجا است  ایا توهم است- یا امر دیگری است هرفرد باید به شناخت خود وحالات خود از خودسئوال کند که ایا این موضوعات ریشه حقیقی دارد ویا خیال وتوهم است- سقراط به فردی فرمود درموضوع تو من نادان هستم وشماهم نادان هستی  ولی من میدانم که نادان هستی  وشمانمیدانی  وفکر میکنید که اگاه هستی  با جواب وسئوال سقراطی شما به جهل خود اگاه میکنم- امروز غرب به همین علت تفکر ونقد انتقادی رشد زیادی کرده است ولی بهترین ان درقران میجید چرا بهترین است برای انکه روانشناسی  از افراد بسیار دقیق است-  اول میفرماید تا علم ندارید ساکت باشید وسپس مفرماید علن در نزد اهل ذکر است درنزد اهل کتاب است- هرکسی چیزی گفت دلیل ندارد که علم باشد- بقول ظریفی جناب حافظ  رحمت الله علیه میفرمایدمن رند هستم از مردمان کوچه وبازار- علم بدست نمی اورم از پیر مغان علم میاموزم- که نصحیت حکیمانه- رای برهمن- که برهمن پیامبرالهی برای منطقه ای درهند بوده است- مخالفین پیامبر ان صلواته اله علیه واله والسلم رهبران قبائل واشزاف وثروتمندان بودن- اینان ملاک هرچیز را مشخص میکردند- در زمان پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- یک جناب سعدبن معاذ وحضرت خدیجه سللا الله علیها وحضرت ابوطالب  رحمت الله علیه سیدو بزرگ ئ قبیله هاشم- ومابقیه برضد پیا مبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم بود وبالاجبار تسلیم شدند وبعداز رحلت جانسوز ایشان مسائل بخوبی روشن شد- فقط حضرت عباس علیه السلام که ایشان رهبر بنی هاشم نبود حضرت علی علیه السلام رهبر بنی هاشم است وزمان پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم رهبر حقیقی بنی هاشیم ایشان هستند ولی به لحاظ بعضی ملاحظات حضرت ابوطالب علیه السلام بودند وهمین مسئله هم در زمان علی علیه السلام تکرار شد- خداوندمن در سوره کوثر برای انهائی حتی درخواب درفکر سیاست وحکومت است ضمیر ناخوداگاه- دست از قدرت برداشتن ندارد- در علم روانشناسی ثابت شده است بیشتر انسان انچه میخواهد وان ارتباطی که میخواهد  بیشتر میال است تا انچه محیط به میدهد- واین یک فکر غیر علمی  است شایئدانچه محیط به انسان میدهد بهتر باشد- قران میخواهد به این سری افراد یک نقد وتفکر انتقادی  بدهد در سورکوثر میفرماید انکسی لیاقت رهبری  دارد که مه به ایشان کوثر دادهایم-  سه  اصل را بیان میکند- اول رهبری انتخاب اش باما است- دوم ما به کسی کوثر دادهایم ایشان حق رهبری دارد وسوم کسی کهنپذیرد ودرفکر گند ومزخرف خود است وقابل اصلاح نیست ضربه هولناک میخورد تافرد اگاه سازد از توهم خارج شود0