بسم الله الرجمن الرحیم-نظریت شخصی است نیم نگاهی به کتاب فلسفه فرانسه درقرن بیستم- اریک میتوز- میفرماید- برداشت سنتی از فلسفه که جهان شمول  باشد فلسفه سنتی  ومدرن ندار یک شاخه ای بنام فلسفه  -ر- غرب که فراتراز فلسفه علم وهنر است به سمت تحلیل عقلانی که فیلسوف ان زیر بنای فرنگی وهنری که سنت مینامد میخواهد با ملاکهای خاص عقلانی خود موردچالش ونقد وانتقاد قراردهد که اصلاحات لازم را  درانها بوجود بیاورد کهنام لنرا فلسفه غرب نامیدند نه انکه کنجکاوی  درهستی انجام دهد لذا فلسفه  فرانسه نسبت به فلسفه اروپا اختلافاتی داشت انها فلسفه فرانسه فلسفه تحلیلی  نمیدانستند  بلکه نوعی پدیده جامعه شناختی وهنر شناسی وغیره میداستند- درجامعه شناختی با جامعه شناسی که میخواهد- تعریف وقوانین جامعه شناسی را کشف کند مثلا  علم فقه میخواهد قوانین فقه شناسی را کشف کند این علم است  ایا این قوانین درست هستند یا نیستند متعلق به جامعه شناختی است کع امروزه جز فلسفه علم  جامعه شناسی است اگر  ما چالش کنیم که باید فلسفه علم قوانین ان مطابق درک فیلسوف تغیر کند این فلسفه غرب میشود یعنی این قوانین را اصلاح کنیم ومورد نقد وانتقاد قراردهیم یعنی اصول فقه را تغیر دهیم تاقوانین تغیر کند کاری برداران اهل سنت کرده اند- اگربگویم این امر در فلسفه غرب ناسازگون نیست چون همه ملتهای غرب چنین هستند اول فلسفه محض نیست که بدنبال هستی شناسی است وفلسفه غرب از کلیت وعمویت به شناخت خاصی تبدیل میشود- لقب جهان شمول به معنای حقیقی ان بی مسمی است- که مداوم فیلسوفان غرب وجه اشتراک انان کم میشود و وجه افتراق زیاد میشود در ضمن فیلسوف میبایست فرهنگ وسنت را با ملاک عقلانی محض مورد توجه قرارده که دراصول  کلی شناخت جهان شمول شود واختلافات نژآدی وغِیره  راهم لحاظکند تا بتواند جهان شمول شود میفرماید  سبک برهان درفلسفه فرانسوی مختلف است وباید قابل درک شود- سبک برهان مختلف باشد نه تنها اشکالی ندارد بلکه مطلوب هم است مهم  هم زاویه شروع تحقیق نیست بلکه ملاک ها  ونوع اصلاح است که باچه دیدی  وقوانینی وجهتی بقول کتاب فورمول بندی میشود که قوانین رابوجود میاورد واصلاحات رخ میدهد حال تصور کنیم میبایست برای جهان شمول شدن دیگران راهم انرا درک کند  فرض کنیم بخوبی هم به زبان دیگری ترجمه شد ودیگر زبان دیگری نباشد بلکه چون زبان اصلی باشد ولی فیلسوف  وطن دیگری با درک دقیق انرا چون فلسفه خود نمی پذیرد درحالی که انرابخوبی درک میکند- الهام گرفتن وبخشیاز اصول رابهنحوی دگر گون کردن  وارد فلسفه دیگری شود به معنای جهان شمول بودن درحقیقت زیادچنگی بدل نمیزذد انچنان که بین فقه اهل سنت واهل شیعه اختلافات همچنان است وتقریب به معنای یکی شدن نیست وبدین نحو هم درفلسفه های غرب موجود است اگر بگوئیم براساس غرب –فلسفه فرانسوی تضاد درون انرا میبایست براساس قوانین فلسفی فرانسه باید کشف کرد- مانندان است که بگویم تضاد درانجیل را باید جنای اقای پاپ تائید کند پس ملاکهای عقلانی مشترکی وجودندارد- ادامه دارد