بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- فلسفه چیست-؟؟ نیم نگاهی به کتاب فلسفه فرانسه درقرن بیستم- مقدمه از نویسنده کتاب اقای اریک متی یوز-ایشان بیان مکند فیلسوف درچهارچوب  مواضع ملی—فرهنگی- تاریخی وغیره انهم بانگاه فردی فلسفه رابوجود میاورد پس اینهمه حملات به فلسفه اسلامی ایران چه معنا میدهد؟؟ وهربرداشت سنتی از فلسفه عنصری از حقیقت وجود دارد سئوال این است که درک این حقیق از غیر حقیقت شخصی است یانکه اصول متقنی دارد- مانند ریاضیات- این اصول درعلم فلسفه اسم اش منطق است توسط منطق به فورمل ویا بقول ایشان به صورت بندی میرسد اما ایشان میفرماید این صورت بندی درخدمت فلسفه نیست؟؟ پس برای چه از ان استفاده میکنند؟؟ جواب جالبی میدهد- که فیلسوف درکی از پدیده ها میفهمد برای فهماندن دیگران بصورتی فرمول بندی  میکند که انهابه نکات کلیدی ومهم ان دست پیدا کند- یعنی برای درک خارجی بحوی بیان شود که قابل درک شود این فلسفه نه تنها از دستورزبان که باتفوتی کهدارد ولی دربسیازی جهات یکسان است نیست بلکه مانندادبیات است—برای حل این مسئله میفرماید- فلسفه مثلا فرانسویی- به رغم سبک ودلمشغولی ها- وروش های  متفاوت اش جزئی ازهمان مشغله ای که است که فلسفه تحلیلی متعلق به انگلستان که فلسفه فرانسه فلسفه نمیداند است یعنی فیلسوف فقط  یک سبکی داشته باشد ویک دغدغه داشت باشد ویکنوع فومول درست کند ومطلبی که درک میکند درداخل ان صورتبندی به نحوی که افرادبتواند تاحدی درک کنند فلسفه کفایت میکند