بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-بخاْطر بزرگ داشت ماه محرم- پانزدهم در انسان دو بعد ویا دو فرستنده- یک رحمانی ودیگری شیطانی نفس الرحمانی  بىنبال کلمه  الله هی العلیامیروند که کلا  پر حکمت – وهمیشه  غالب در عقل انسانی است- ا ین کلمه نفش اش ضد نفش سفلی است که کفار بدنبال او هستند وپوشنده حقایق وحکمتهاهست ولی پراؤلذت وپراز جاذبه  دنیایی  است- اولی بوجوى اورنده  وحیات معنوی ویک  زندگانی پر نشاط معنوی ایجاد میکند- حیات سفلی  یک  حیات غریزی ودنیائی است گرچه سختی دارد وسریعتر  بدست میاید وچون دراین زمینه زیادکار شده است انسان رادر خود غرق میکند- بهمین دلیل طرفدار های خداوندمنان کم هستند- ولی در اخرالزمان روبه فزونی میگذارند- وافراد یک پوسته نازک ازدین  برای خود حفظ میکند- درحقیقت مرند ومنافق است واز جهتی غاصب است ودراین نوع زندگانی حردمندان چائی ندارند ونیازی به حکمت های متعالی نیست- بهمین دلیل است که قران میخواد  تا ثواب ببرد ولی تدبیر وتعمق نمیکند که جریان محمد رضا شاه وحضرت رهبر معظم  و مکرم امام الخمینی رحمت الله علیه  قران درس یاد بگیرد- در طول تاریخ گرچه خداوندمنان بسیار عظیم الشان میدانستندولی بیانات بت کههمان بیانات مردمی  نادان وفله وحاکمان طاغوتی میخواستند دردهان بت میگذاشتند- وانرا قبول داشتند-معادی هم نیست –پس لقالله  هم نیست همچیز  در این جهان خاکی پایان می  یابد- هم قریش پیمان  شکنی کرد- هم معاویه یزید هم  سیاست معاوییه را وخود بهحکومت رسیدن برخلاف پیمان نامه بود کهخداوند سخت کسانی با رسول اکرم صلواته الله پیمان میبندند وبعد نقض میکند بشارت عداب سخت دردنیا وعذاب عظیم و الیم دراخرت وهچگونه  ارزشهای والا وحکمت متعالی ز این افراد دیده نمیشود داده است وانچنان که حضرت نوح علیه السلام فرموده است نسلهای فاسد را بوجود میاورد راه ایمان بدون کمک الهی امکان ناپذیر است ایاک نستعین- باینات  عمربن سعد وشمر وابن زیاد  با بیانات اما حسین علیه السلام واصحاب اش بخوبی سیر  نزولی  درک افراد از دین را نشان میدهد- در پیمان اطاعت از رسول اکرم صلواته الله علیه در رضوان شکستند- ولی متنبه شدند وبیعت را تجدید کردند وخداوندمنان انهارابخشید وباران وسکینه وارامش برانها مستولی کرد ولی در کربلا هم پیمان شکستند وهم  توبه نکردند و  هم بالاترین جنایت را که کشتن بی  گناهان را عمدا بی جهت کشتند- و رحمانیت ورحیمیت که میابیست بین مسلمانان ساری وجاری باشد  خشونت بی دلیل جاری وساری شد محمد بن عثمان  که پسرعموی  یزید ملعون غاصب بود بدروغ دروصف یزید ملعون برخلاف انچه که شایع بود  تبلیغات کرد ومردم قبلا میگفتند  تنها عبدالله بن  حنظله بن ابن عامر به شام فرستادند تا حقیقت را روشن کند ولی امروزه معتقد هستندبا گروهی رفته است- یزید چون فهمید عبدالله ازطرف محمد  امده است- حماقت کرد اورا اردکاخ کرد- کاخ  راهروی باریک وکف ودیوار از سنگ سرخ بوده است وسقف شیشه بوده است ایشان را در اطاقی   هدایت کردند که فرشی-مرصع به جواهرات وطلاکاری بود- ایشان نگهبانی خواست وگف روی این فشنمیتان نماز خواند یک زیلو ویا حصیری بیاورید- و چیزی پیدا کردند وغذا در  ظرف طلا ونقره بود باز ایشان  سفالی را خواست-هرچه گشتن پیدا نکردند وایشان انرارعبارخودریخت وخورد وناگهان هم همه ایکه درواقع ورود عناقریب یزید بود درب باز کرد ومتوجه کنیزان بالباس ناجور شد- یزید امد ودخل اطاق شد وروی صندلی نشست با کمال تعب گفت این فرش راوردند؟ ایشان توضیح  داد وبعذ گفت من امروز خیلی خسته شدم شماهم ازراه امدی بسیار خسته شدی برنامه ای ترتیب که خستگی را برطرف میکند وبه سالون رفتند وتکیکه  به  متکاهای مرضع کردندوارکستر امد وت تا پاسیاز شب برنامه اجرا شد وایشان حشت زده به اطاق امد وتاصبح نخوابید ومداوم اسمان رانگاه میکرد که سنگی نیاید وصبح میخواست ویزید گفت رسم ما سه روز است بعد باهدایا اورا فرستاد وجریان بهمردم دینه گزارش داد تازه مردم میفهمیدند که امام حسین علیه السلام چه میگوید