بسم الله الرحمن الرحیم- سه اشتباه بزرگ دیپلماتیک اسرائیل

نوشته مایکل روبین

19fortyfive.com

08 مه 2023- اسرائیل هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس خود را جشن گرفت. این که اسرائیل این همه زنده ماند، یک معجزه است.

 

به هر حال، در دهه های اول خود، با جنگ های متعددی با هدف ریشه کنی آن مواجه شد. در باریک ترین نقطه، اسرائیل تنها هشت مایل عرض داشت، مسافتی که تانک های عربی می توانستند تنها در 12 دقیقه طی کنند. اسرائیل نیز به طرز باورنکردنی منزوی شده بود. در حالی که بلوک شوروی به نفع استقلال اسرائیل رای داده بود، زمانی که بنیانگذاران سوسیالیست آن کشور یهودی را به سمت غرب ترجیح دادند تا شرق، آنها به سمت دولت یهودی روی آوردند. تا سال 1950، تنها حدود 30 کشور اسرائیل را به رسمیت شناختند، اما در آفریقا، فقط لیبریا و آفریقای جنوبی این را به رسمیت شناختند خارج از آفریقا

در مقابل این پس‌زمینه بود که اسرائیل مرتکب خطای دیپلماتیک شد که هنوز 50 سال بعد تاوان آن را می‌پردازد. سه هفته پس از تأسیس اسرائیل، حزب ملی در آفریقای جنوبی به قدرت رسید و آپارتاید را تحمیل کرد. در ابتدا، اسرائیل به شدت از آفریقای جنوبی انتقاد کرد، موضعی که هم از اخلاق و هم تمایل عملی برای پرورش کشورهای تازه استقلال یافته آفریقایی ناشی می شد. در سال 1973، در حالی که بسیاری از کشورهای آفریقایی تسلیم تحریم نفتی اعراب شدند و این ادعا را مطرح کردند که اسرائیل یک کشور استعماری است،ولی آفریقای جنوبی هیچ کدام از ا تهمتها رابه اسرائیل انجام بیان نکرد- طی دو دهه بعد، روابط دوجانبه تقویت شد. هر دو کشور به صورت دیپلماتیک در سازمان ملل متحد از یکدیگر حمایت کردند و روابط نظامی پنهانی رشد کرد. در دهه 1980، زمانی که اکثر کشورهای غربی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را تحریم کردند، اسرائیل از این کار خودداری کرد. تنها در سال 1987 تحریم های خود را تحت فشار آمریکا اعمال کرد. در حالی که تجارت اسرائیل و آفریقای جنوبی سودآور بود و مقامات اسرائیلی ممکن است توجیه کنند که نمی توانند سختگیر باشند.هزینه های بلند مدت بالا بود. پس از فروپاشی آپارتاید در سال 1994، آفریقای جنوبی نه بخشید تنها و نه فراموش کرد. امروزه آفریقای جنوبی یکی از متخاصم ترین کشورهای جهان با اسرائیل است. تجارت دوجانبه در دهه گذشته به میزان دو سوم کاهش یافته است. چین

دولت های متوالی ایالات متحده روند صلح را در مرکز سیاست اسرائیل قرار داده اند. هر کدام به دنبال یافتن یک فرمول جادویی هستند: زمین در برابر صلح، توقف شهرک سازی، اجلاس سران و بسته های کمکی. زمان بندی مسائل مربوط به وضعیت نهایی همیشه یک بحث است. همانطور که هم انقلاب اسلامی ایران و هم بهار عربی این امررا نشان دادند- با این حال، خاورمیانه بسیار بزرگتر از درگیری اعراب و اسرائیل است. از منظر استراتژیک ایالات متحده، خاورمیانه یک مسئله گیچ کننده است، حتی اگر گاهی امر  ضروری باشد. هم روسیه و هم چین تهدیدهای بسیار قوی تر و در واقع از لحاظ نظری وعینی وحقیقی هستند. در مقابل این پس‌زمینه است که اسرائیل دومین اشتباه بزرگ دیپلماتیک خود را مرتکب شد: ساده‌لوحی بودنش در قبال چین. اسرائیل اولین کشور خاورمیانه ای بود که جمهوری خلق را به عنوان تنها دولت قانونی چین به رسمیت شناخت و تایوان دموکراتیک را زیر اتوبوس انداخت. رهبران اسراییلی به این باور رسیدند که می توانند بر روی طناب بین روابط سنتی خود با ایالات متحده و اشتراک گذاری قوی فناوری با چین گام بردارند.- دیپلمات‌های اسرائیلی استدلال می‌کنند که روابط قوی با چین ممکن است استقبال پکن از ایران و کشورهای عربی مخالف را تضعیف کند. آنها اشتباه می کنند. آنها همچنین بر این باورند که می توانند هرگونه جریان فناوری ناشی از تجارت نظامی و به عنوان مهم سرمایه گذاری چین در بخش خصوصی اسرائیل را مهار کنند. دولت پرزیدنت بیل کلینتون طرح های اسرائیل برای فروش سیستم هشدار زودهنگام Phalcon به چین را به شدت به عقب انداخت. معامله ای که به ارتش آزادیبخش خلق فناوری حیاتی می دهد که می تواند علیه ایالات متحده از آن استفاده کند. در زمان دولت جورج دبلیو بوش، کاخ سفید تهدید کرد که اگر اورشلیم به طرح فروش هواپیماهای بدون سرنشین ارتقا یافته به چین عمل کند، اسرائیل را از برنامه F-35 حذف خواهد کردهمکاری چین حتی باعث شد که برخی از مقامات ارشد اسرائیل در پنتاگون مورد استقبال قرار نگیرند. تصمیم اسرائیل در سال 2012 مبنی بر اجازه ورود به بندر توسط نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق در بندر حیفا نیز همینطور بود. این که اسرائیل سپس با یک شرکت چینی برای اداره بندر حیفا قرارداد بست، بر نادیده گرفتن نگرانی های ایالات متحده توسط اسرائیل تأکید کرد.. مطبوعات حزبی ممکن است بر سرسختی شدیدنسبت به اسرائیل و توهین‌های گروه‌های حقوق بشر و فعالان بایکوت وعدم سرمایه‌گذاری تمرکز کنند، اما آسیب‌پذیرتر از آن برای امنیت اسرائیل، بی‌اعتمادی فزاینده جامعه امنیتی آمریکا به غرایز ژئوپلیتیک اسرائیل است.- آذربایجان

روابط پرشور اسرائیل با آذربایجان سومین اشتباه راهبردی آن است. منطق تجارت اسلحه در برابر انرژی اسرائیل ممکن است معنایی سطحی داشته باشد: جمهوری اسلامی ایران یک تهدید وجودی برای اسرائیل است و آذربایجان می تواند برای مقابله با این تهدید امکاناتی را برای اطلاعات و ارتش اسرائیل فراهم کند. مشکل عمق آغوش اسرائیل و حمایت کورکورانه آن از دیکتاتوری الهام علی اف است. اسرائیل اساساً برای اقداماتی که باکومتعهد است  انجام می دهد به آذربایجان پول می دهد. علی اف به طور فزاینده ای مسیر صدام حسین، رهبر فقید عراق و رجب طیب اردوغان، رهبر کنونی ترکیه را دنبال می کند. در حالی که زمانی که واشنگتن معتقد بود صدام و اردوغان میانه رو هستند، هر دو نامنظموناگهانی تغیر روش دادند. فساد و سوءمدیریت اقتصادی هر دو را به سوراخ خرگوش ناسیونالیسم افراطی و تهاجم نظامی منتهی کرد. صدام به کویت حمله کرد. ترکیه بارها به کردهای عراق و سوریه حمله می کند. صدام به عنوان یک سکولاریست ظاهر شد اما به دلایل بدبینانه اسلام گرایی را پذیرفت. اردوغان مقامات غربی را متقاعد کرد که رادیکالیسم مذهبی را پشت سر گذاشته است، با این حال او اغلب اقدامات خود علیه اقلیت های قومی و مذهبی را در قالب های مذهبی تنظیم می کند. امروز، لفاظی های علی اف هم از نظر دامن زدن به تحریکات قومی و هم اشاره به افراط گرایی مذهبی را به یاد می آورد. به تصویر کشیدن ارامنه در متون مدارس و رسانه های آذربایجانی به موازات این است که چگونه هوتوها توتسی ها را در رواندا قبل از نسل کشی 1994 به تصویر می کشند، چگونه آلمان یهودیان را در دهه 1930 به تصویر می کشد و ترکیه در بیشتر قرن بیستم کردها را به عنوان "ترک های کوهستانی" اخراج می کند. انکار میراث ارمنی توسط علی‌اف و تخریب بی‌رویه کلیساها و مکان‌های باستان‌شناسی ارمنی از سوی آذربایجان یادآور تحریف زیارتگاه‌های ایزدی‌ها توسط دولت اسلامی، تخریب صومعه‌های تبتی توسط مائو تسه‌دونگ، یا استدلال‌های رد فلسطینی‌ها مبنی بر اینکه یهودیان با سرزمین اسرائیل رابطه تاریخی ندارند، است. اسرائیل با در آغوش گرفتن آذربایجان با دو هزینه بلندمدت مواجه است. اولین مورد تداعی است. آذربایجانی ها عظمت علی اف را در انظار عمومی تأیید می کنند، اما به طور خصوصی از حکومت او شکایت می کنند. اسرائیل با در آغوش کشیدن علی اف با مردمی که آذربایجان امروز آنها را تهدید می کند دشمنی می کند و در عین حال ضدیت اکثریت آذربایجان را تضمین می کند که علی اف را تحقیر می کنند و زمانی که مانند همه دیکتاتورها بر کشور مسلط خواهند شد. او به زمین میافتد. اتحاد راحت اسرائیل امروز یک غل و زنجیر خواهد بود، زیرا آذربایجانی‌های آینده اسرائیل را با حمایت  با الزام از یک دیکتاتور منفور همراه می‌کنند، همان‌طور که سیاه‌پوستان آفریقای جنوبی از بخشی  از افراد اسرائیل از ستمگران سابق خود خشمگین می‌شوند. دوم، سابقه است: اسرائیل با حمایت کامل از آذربایجان در ادعاهای خود علیه ارمنستان و میراث ارمنی، سابقه ای ایجاد می کند که می تواند در اینده هم رخ دهد- علیه آن استفاده شود، چه در مورد تقاضای خود برای مرزهای قابل دفاع یا تمایل به حفاظت از مکان های میراث یهودی. ممکن است خارج از مرزهای 1949 اسرائیل باشد-. زمانی که اسرائیل مجبور بود برای موجودیت خود بجنگد، قابل درک بود که دولت یهود ممکن است نیاز به سازش های کوتاه مدت داشته باشد، اما در سن 75 سالگی و به رسمیت شناخته شدن توسط اکثریت کشورهای جهان، اسرائیل می تواند قدرت تشخیص بیشتری داشته باشد تیز هوشی بیشتری داشته باشد. زمانی که اکنون با ابوظبی روابط دارد، نیازی به اتکای انرژی به آذربایجان ندارد.(ایشان یک عامل چند جانبه است برتری دادن به  اذربایجان وکنترول منطقه وپا پائین اوردن ایران)- مهم نیست که رهبران اسراییلی چقدر باهوش بودن خودشان را باور کنند، نمی‌توانند در جنگ سرد جدید بین ایالات متحده و چین به هر دو صورت مثبت  عمل کنند. اورشلیم نیز نباید باور داشته باشد که اگر اسرائیل نیز نباید  برای خواسته خود طلب احترام برای امنیت  را داشته باشد- و خواسته ای کشورها را زیر تانک بیاندازد،