بسم الله الرحمن الرحیم0-نیم نگاهی به اقای خلیل ملکی- انسان مداوم  بیرون خود ودرون خودرا سنج میکند-  وبه شناخت میرسد- اینکوچه تنک است ویاگشاد است لامپ بهاندازهنیست یاهست وغیره ادم احساس  شدیدی هستم یاخونسرد هستم- سپس کم کم وارد قضاوت میشود کاری خوب بود ویا بدبود وغیره- وگاهی بیانمیکند وگاهی هم عمل میکند  که عمل درجات  دارد- مسئله مهم فشار  فضا است که چگونه فشاری ودرچه جهتی بر روح وروان وارد میکندودرجات ایستادگی یادوام چقدر است ودرچه بعدی انسان رابه حرکت وامیدارد انزمان فشار کومنیست حرف اولرامیزند وبیانیدارداقای خلیل ملکی من کمونیسارا انتخاب نکردم کمونیست منراانتخاب کرد- برای همه  درنوع خوداش صادق است-انزمان مذهب فشاری نداشت متاسفانه نبض  فشار  بیشتر احساسی تاعقلی است  پدرایشان بشدت مشروطیت خواه بود ومبارز بود وزود  ازدست رفت وبرادری بزرگترنداشت که او زیربال وپر بگیرد  وارد جرگه کمونیستی شد که ادبیاتنوی داشتند بین رئالیسیم وسوررئالیسم مواج و  فراون نوستالوژِی  وباتحریک شدید احساس تاحدی فاخر وپر تنش وپر کشش مانند بزرگ علوی که جذاب بودند- تاحدی  تاثیر گذار وارامش بخش موقت- انزمان بهترین کار کتب ضدبهایی واسلامی درخانه باشد ایشان مادراش  پس از فوت پدر به اراک میرود  نور علی نور وبعد به تهران میایدبورسیه المان در رشته شیمی از دولت ایران میگیردکه میبایست به امریکامیرفت من نمیگویم دنیامیگوید که المانها کله خشک هستند ومسلم بود بر  روحیه ایشان تاثیر مضاعف میگذاشت درایران شناختی راجع به  سوسیالیزم نبود کمونیست پرچم داری سوسیالیسم برعهده داشت وانر منکوب میکر کهفقط چند صباحی قبلاز کمونیست خودی نشان میدهدولیالمان سوسیالسیم بهمراتب قویتراز کمونیست بود وایشان به سوسیالیسم بیشاز کمونیست نزدیک شد وبعع سیاسی که درالمان برضدحکومت رضاخان راهانداخت   مجبورشد به ایران باز گردد که یکیاز اشباهات ایشان بود فقط علم شیمی دوسال خواند- وتحت تاثیر اثباتگر های المانی انسان ازدیدگاه ماتریالیستی بخصوص علم شیمی وخانم ایشلنهم  زیست شناسی خوانده بود وازان بعدهم بهانسان شناسی پرداخت وبعد وارد  دانشسرایعالی شد وفلسفه خواند انزمان فلسفه اسلامی  که از ماهیت و  وجود واصالت ماهیت ویا اصالت وجود بحث میکرد چیزی زیادنفهمید- وبدنبال فلسفهعلمی رفت ونتواست مانند دکتر ارانی به روان غیر مادی برسد بقول  دکتر ارانی دستمینویسد ولی  مغز دستور میدهد دست هیچ چیزی ازنوشتن درک نمیکند روان بامغز هم جنین حالتی دارد- ایشان بزندانمیافتد ودر زندان کتاب  پنچاه سهنفرا مینویسد کهمعلوم است جنبه حزی  را بیشتر بها میدهد گرچه در حزب توده  سمپاتبود عضو نبود  وبادیدن فسادهای مالی واخلاقی کناره کشید ولی چون حزب  سوسیالیست  وجودنداشت دوباره به حزب تود  باز گشت تاخود حزب سوسیالیست را ایجاد کرد ولی چرا به جبه ملی رفت شاید بدان من متوجه شوم که از روی میل بوده است ویا از رویترس ولیدرهرحال اندکی پختگی دیده میشود در ایشان دیده  مرام کمویستی   تمام کلیات است هیچونه قانون ندارد درجزیات همه اش اصل است لذا اختلاف   شروع میشود شوروی گفتهبود  سرمای داری چپاول همدیگر ا تقویتمیکنند بخصوص امریکار شما احزاب کمونیستمیبایست شوروی راهم تقویت کنیدحزب تود هم پذیرفت ولی بعداز مدتی اقای خلی ملکی گفتند این درست است ولی پساز مدتی که روسها گیشرفت میکنند باید ایران هم مقداریپیشرفت بدهند وذاز حزب تودهخارج شد وحزب زسوسالیست رابوجوداورد- کم کم  خاطره نویسی باب شد و قهرمان سازی والگو سازی  درحزب کمونیست ایران شروع شد—ادامه دارد