بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی  است- جناب اقای دکتر نوری زاده میگوید با کلیپی  که از حضرت معمار جهانی اسلام  تمام راحل رحمت الله علیه نشان میدهد که امام علیه السلام درسوک بزرگان  انقلاب که شهید شدند- میفرماید ما را بکشید وخون ما رابریزید ما گاه تر وبیدارتر میشویم ایشان  فرمودند امام راحل صلواته اللهعلیه میفرمایند هرچقدر میخواهید-خون بریزید- میزان زیادی  ایشان خون ریختن- حضرت عمایاسر رحمت الله بنابرقولی  حضرت علی علیه السلام فرمودند توبه نزد ابوبکر باش وچون پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلام- فرموده بودند که یاسرعمار راستگو است وباهرکس باشدان قوم برحق است انها بسیار خوشحال شدن ومداوم دراوائل سعی میکردند که مطابق حدیث عمل کنند- همین که خواستند از خودشان   رای داشته باشند وانهم برضد حدیث رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم  بود ایشان جدا شد- و- علت اش راهم بیان کرد وبه سمت حضرت علی علیه السلام ویاران ایشان باز گشت ودرجنگ صفین خوداش  به سگاه حضرت علی علیه السلام رساند ومعاویه ترسید واز عمرو بن عاص کمک خواست وان نانجیب گفت کشنده عماریاسر علی علیه السلام است حال انقلاب ماهم درهمین قیاس ورابطه است انچه از جوانان شهید شده است مسئول اش دیگران هستند وانهائی بدست ما کشته شدند بیخرئی وانرشیست بودن انهابوده است خودشورش را اغاز کردند- بعد ایشان میگوید در محفل شعرا درخدمت رهبر معزز واگاه ودوراندیش  شخصی مانندسیاق  اقای شاملو بران وزن شعرنو درسبک ائینی  بیان کرده است وحضرت رهبر معزز پساز تحسین فرمودند جناب اقای شاملو درقبر میلرزد چون ایشان انارشیست وتاحدی ضد دین بوده است-  این بحث مطرح است- که کسی مثلا یک بدعت  را بیاورد- درقبر هرکس  ان بدعت  راعمل کند درقبر میلرزد وهرکس عمل کند او خوشحال میشود ولی درعرف جامعه کسی از روش فردی جدا شود ان فرد درقبر میلرزد مثلا پدری بخشنده بوده است وپسراش نمیبخشد وخساست میکند متاسفانه  مکتب غربی بعلت انکه بخوبی دراین وجهان سوم شناخته نمیشود چیزی دیگر  ازان بوجود می ایدمن شخصا این تجربه تلخ دردانشگاه لندن تجربه کردم- کتابهائی جناب اقای شاملو از خارجیان ترجمه کرده است کهخیلی ازانها اجازه چاپ نکرده است  انارشیست نیستند مصلح اجتماعی   هستند ولی  این شخصیتها درایران گویا دراوائل بنام انارشیست معرفی شدند یک فیلسوف اجتماعی  است وایشان فرق بین انارشیست ومصلح احتماعی به نظر حقیر دراوائل درک نمیکرده- است- بعنوان مثال جناب اقای نیما یوشیچ انارشیست نیست یک انسان دوست مصلح اجتماعی است وشاید نخواسته است مذهب خودرا اشکار کند انارشیست فرهنگی که امروز به حق درغرب میگویند کودتاچی  فرهنگی – که درحقیقت برای اقای  شاملو صدق میکند  ایشان خواسته است جناب اقای حافظ رحمت الله علیه هم را چنین قلمداد کند – درحالیکه حافظ خود را شاگرد سعدی میداند واز بزرگان چون خواجو  وعطار ودیگران که عرق مذهبی دارند پیروی کرده است-  جناب شاملو میفرمیاد جناب حافظ  کفر گو- انکاررستاخیز کرده است خداوند را عاشق وشیطان را عقل میداند من معتقدهستم این مطالب دشمنان بقول جناب اقای حافظ رقیبان به ایشان نسبت داده اند- درحالیکه جناب رند حافظ رحمت الله علیه  هم مصلح اجتماعی است وهم مصلح دینی  است دوشعرحافظ  که ایشان تاحدی تغیر داده است ونتوانسته است که درک معنی کند که شخص جناب حافظ فرموده است شمابیانات منرادرک نمیکنید بعنوان مثال شعر 125 شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی

خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد

چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب

که به امید تو خوش آب روانی دارد

گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا

نه سواریست که در دست عنانی دارد

دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی

آری آری سخن عشق نشانی دارد

خم ابروی تو در صنعت تیراندازی

برده از دست هر آن کس که کمانی دارد

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز

هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

با خرابات نشینان ز کرامات ملاف

هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای

هر بهاری که به دنباله خزانی دارد

مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش

کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

 

 دراین شعر میفرماید بنده زیبائی کسی باش  که انی دارد گرچه شیوه حور وپری گرچه لطیف است ولی خوبی ان است که فلانی دارد یعنی شیبوه رفتار  حورپری باتمام لطافت –انی ندارد حال شیوه رفتارخوداش است یا مثلایک شخص روحانی خاص که به ان گاهی پیرمغان هم میگوید شعر انرا باز معنا مبکند-ان فرد بقدری در دلم جای گرفته است که گاهی ایشان رانمیبینم چشمان  من چشمه اشک روانی دارد هرکسی برحسب  فکر خودگمانی دارد- باخرابات نشنیان زکرامت ملاف خرابات نشینیان بایدیک اسوه داشته باشند که برای اان اشکروان دارند وکراماتی  هم دریبافت میکنند شما کرامات جعل ومیسازید ولاف میزنید واشکی هم نداریید وغمی هم ندارید اشاره میکند  هرسخن- وقتی  وهرنکته  مکانی دارد- بخوبی روشن است که این اشعارمن درخرابات معنا میدهد- نه دربیرون- بعدمیفرماید مرغ زیرک مومنین به مرغ دانه شناس ودانه چنین معروف هستند مرغ زیرک نزند درچمنش  پرده سرای هربهاری  که بدناله خزانی دارد  بله مگوید مرغ زیرک در چمن خوداش  اشکار میکند مطالبی بعدا بدنبال  ان خزانی هم باخودبیاورد یعنی بایدمحرمانه باشد تاهمیشه بهارباشد- مدعی گو لغز= معما ونکته به حافظ مفروش – کلک ما نیز ربانی  وبیانی دارد- قلم هم زبان خوداش که غیرزبان عام است وبیانات خاصی دارد شعر دوم- ز دوستان ریاکار و ظاهرالصلاح دوری کن. با دعا و نیایش و توکل به خداوند می توانی از سختیها و مشکلات رها شوی و به آرامش - به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

 

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را- دراین شعر همه گفته اند به ملازمان یعنی کسانی که همیشه همراه شاه هستند جناب اقیای شاملو میفرماید-زملازمان سلطان  که رساند این دعا راکه بشکر پادشاهی  زنظر مران گدا-را   بیت بعد میفرمیاد ز رقیب دیو سیرت بهخدای خود پناهم- مگرانشهاب ثاقب مددی دهدخدارا  اگر قراربود عریضه جناباقی حافظ به پادشاه میداد-که ایشان دردربار بود- نیاز به ملازمان نبود اساس رقابت جناب  حاغظ باین ملازمان دیوسیرت است که رای شاه راعوض میکنند شاه که رقیب نیست به این هم کهصدمرتبه بدتراز شاه هستند بایدعریضه بنویسد-بعد به اینهامیگوید- تو از این چه سود داری  که نمیکنی مدارا همه شب دراین امیدم- که نسیم صبح گاهی  به پیام اشنایان بنواز اشنائی را یعنی انها اشنایان که نسیم صحبگاهی خبری جدید بیاوردازانها برای اشنای خودشان سپس ازخداوند منان یک گله میکند چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی  دل وجانفدای رویت بنماعذار مارا  به خدا که جرعه ای ده توبه حافظ سحرخیز- که دردعای سحر شما اثر گذار باشد- ه دعای صبحگاهی اثری کند شما را

 

 

.