عرفان عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم- این وبلاگ برای شناخت اسلام عزیز فعالیت میکند

۵۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

فیلسوف معروف اتالیا-!!

بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-نیم نگاهی به زندگانی و حوزه فکری  فیلسوف مشهور اتیا لیانی   موسس حزب فاشسیت ایتالیا- وسیاست مدار مکتب فاشسیت- بی اندازیم--- اقای جیوانی در سال 1875-تا سال 1944- زندگانی کرد-  ایشان  اول جز گروه  فیلسوفان  نئو  هگلی ایده الیسم بود وسپ در  درباره فلسفه اموزش کار کرد- وسپ درک علمی  دانش اموزان دبیرستان چگونه  باید باشد تحقیق کرد ویک تحول ماندگار در ایتالیا بوجود اورد- این مطلب حائز اهمیت است واسلام وائمه اطهار علیهمالسلام در درک علمی درابعاد های مختلف بخصوص امم صادق علیه السلام کار زیادی انجام دادندولی ان

ین روش بعدها در عمومیت  رنگی نداشت- بسیار ساده لوحانی در اسلام پدیدار شدند چه درفلسفه ویا روش علمی-فکری  انحرافات زیادی ایجاد کردند- ومتاسفانه در غرب باوجودانکه بیش از چهار صدسال-دردانشگاه ها روی این زمینه کار کردند- ولی متاسفانه بسیاراندک  به حقایقی رسیدند- ودر فلسفه به انحراف های قابل توجه منجر شد- وبعدا ایشان منشی جناب اقای موسولینی شد- باهمکاری یک دیگر حزب فاشیست  اقای  بنیتو موسولینی دکترین اش را - بنویسند- ایشان خودر درگیر کرد- که ایده السیم هگلی تصحیح وازنو بسازد که ممتاز تراز قبل باشد- ومکتب ایشان- بنام ایده السیم واقعی استویا واقع گرا- ایشان به فیلسوفان سابق اشکال میگرد که یا فلیسوف بودن ولی هیچ اثری  در زندگانی انها نداشت- ویادروموقع زنذدگانی اصلا فیلسوف نبودند- ایشانمعتقد به یگانگی ذهن وعین هستند  ومیبایست ان ذهنیت گرچه مجرد از ماده است درماده تبلورداشته باشد لذا مغز مادی درک ذهنیت نمیکند- روح درک ذهنیت میکند- ایدهال میتواند وجود داشته باشد-ولی میابیست در خارج ان عینتی که از ایده ال انتظارمیرود بایدوجود داشته باشد- واز لحاظ ذهنیت بایدتوسط منطق- این ذهنیت-را که در عینیت کشف کند-که اینامر درمارکس پیدا نمیشود- ایشان خارج  وعینت راباذهنیت خیالی خود شرح داده است یک دیاکتیک خیالی است-وذهنیت ایشان درباره ایده السیم بسیار قویتراز ایده السیم- سنتی است- ایشان دراوائل  تابع روشنفکران منطقه ریسورگی مینتو- بودند  مانند مازینی- روس مینی-جیو برتی- اسپاونتا که فلسوف وروشنفکر مکتب خودرا بوجود میاورد- وبعدا تحت تاثیر مکتب های- ایده الیستهای  المانی- وکتب های مادی منجمله مارکسیسم شد- بطور مشخص مارکس هگل وفیچته-بطور کلی دیدگاه او وروش او اینبوده است مکتبهای مختلف را مطالعه میکرده است وسپسدریک جمعبندی  انها به سبک خود ترقی میداده است بعنوان مثال مذهب او کاتولیک بوده استولی مکتب خاص اوبوده است کهخارج ازانواع مذهب های کاتولیک بوده است وماتریالیسم را ارتقا داده است لا بعضی ها ایشان ملحد میدانستند-درحالیکه فیلسوف معروف ایتالیا انتونی-جی  پسه اورا کاتولیک بافرهنگ کاتو لیکی خاص خود میداند-مثلا عقاید نیه راتغیرات خاص بخود داده است-ادامه دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰

نقد یک مقا له-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-مقاله ای  با در مجله سترگ چشم انداز ایران شماره 96-با عنوان-اخرت- وخدا- هدف بعثت انبیا که حضرت شادروان دانشمند عزز مرحوم  دکتر مهندس بارزگان – رحمت الله روی این تز کاری زیادی کرد- حتی از جناب دکتری که فرمودد  ان عظمت  دین را به دنیای دگر-اخرت سپردند ایشان رابخوبی درک نکردند جناب اقای باوند صادقی درباره این عنوان که روشنفکران بهدودسته موافق ومخالف تقسیم شدن- درحالیکه حق با ایشان است- جمله طلائی ایشان عظمت این است--- وقتی ما درباره مسئله احیای فکر دینی  صحبت میکنیم—مشخصا دست به تعین نشبت بین امور واقع درجهان –پیرامون خود- بامعارف و وحی می زنیم- مرحوم استاد رضویه رحمت الهعلیه فرمودند اگر علمی من به شما یادمیدهم بهان عمل کنید وازن حمایت نکنید دراین دنیاشماراعاق میکنم ودربرزخ- حساب شما را میرسم- جناب ایت الله مرحوم مجاهد-حضرت محمود طالقانی- رحمت الله علیه فرمودند بعداز بحث های فراوان با دانشمندان رسیدیم به این بحث که مردم توحید ومعاد راکنار گذاشتند- وما تنها میتوانیم شعاربدهیم- دیگر هیچ قدرتی را نداریم ولی چشم این مردم- به غرب است راه حل غربی راقبول دارد- یک مثال بیاورم-غرب تحقیق گسترده کرده است- که فرزندان پسر اگر درخانواده محبت نبیند ازهمه تواقع محبتدارند وهیچگونه بلد نیستند که به دیگران محبت کنند- وقتیکه ازدواج میکنند خانم از دست انها نراحت است زیرانها هم نیاز به محبت دارند- دریک دامنه وسیع این ازمایش شده است ولی حلن بسثیارسخت است تمام سعی غرب نتجه بسیاراندک داده است- پس با شعار درست نمیشود اگر توحید ومعاد درفرد قوی شود که دینای ما عالی خواهد شد-چر پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم-درجواب فردی که گفت مت همیشه فقیر خواهیم بود فرمودند شما ایران وعراق وشام را فتح میکیند وبه ثروت باداورده- بدست میاورید انزمان دینخودراخوب حفظ کنید گفتند حفظ میکنیم فرمودندخیر انزمانمیفهمید که این شرایط امروزر برای دین شما بهتر است- اینسئوال همیشه درطول تاریخ مطرح است-  راه معالجه  راسکولار تاحدی طی کرده اسپس اقای مرحوم عظمت بازرگان رحمت الله علیه هم بیانات علمای انروز پذیرفت وهم روش غرب رد دجائی که نتایج وسیعی رسیده است- چند درصد ایرانیان مطابق دستور وحی درخانواده عمل کردند-؟چند درصد مردمان ان زمان به اسلام برای پیشرفت معتقد بودند ؟ چند درصد با شعار اسلامی توانتستند مسئله راحل کنند-؟؟ ایشان میخواست اولا اثبات کرد غرب ماندحوضی که از یک طرف لجن میاید واز طرفی دیگراب شیرین میاید لذا همیشه به سمت لجن متمایل است ولی بزرگانی دارند که بدنبال تصفیه این اب هستند-شخص پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- وقتیکه درجنگ احد شکست خوردند سخت ناراحت شدند وقران  علت شکست بیان کردکه به سمت جهالت حرکت میکردید- ما برا ی تنبه تنبیه شما اینچنین عمل کردیم- پیامبر اکرم صلواته الله  وعلیه واله والسلم فرمودند دلیل رافهمیدید انرافراموش کنید ازحالا درست عمل کنید انهاهم انرافراموش کردند- اساس تربیت منشا اصلی ان رهبر مملکت است- وسپس علما وغیره درحالیکه تعاد زیادی از بچه جببه دررنج هستند چراشکست خوردیم ومداوم درحال جنگیدن بادشمن هستند-اما بعدا ازانقلاب- مسئله تغیر کرد حال حلمشکلات به گردن ایدولوژی اسلامی بود- علما دوگروه شدند- یکدسته میگفتند شرایط بسیارپیچیده است  وما مدیریت  کشورداری اسلامی علم بسیاراندک داریم انهم متعلق بهزمانی بوده است شرایط چنیبن پیچیده نبده است درمجموع سی سال- بله تعدادی حکم درقران واحادیث است- . تعدادی هممیتوان استخراج کرد ولی کافی نیست- امام راحل علیه السلام فرمودند تقیه یعنی دین تعطیل- ودستور است از طاغوات وشیاطین دورشوید مسلم بوده است که انها مسئله میساختند- پس خداوند منان راه حل دارد- انچنان که زمان رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم راهحل نشان داد- البته بشرطی  که مردم- باحکومت باشند- اولا

 افرادحکومتی انسانها مومن ونیک هستند ودثانی احکام اولیه داریم ولو اندک باشد که اندک هم نیست- وپس حکم ثانویه که عقلی است  درغرب حکم عقلی به ان دربسیاری موارد لحاظ نمیکنند- ولی دراسلام عمل میشود خودگناه باعث عذاب است این عذاب هم برداشته میشود- بعضی معنی بعضی احادیث را درک نمیکنند- درحدیث است که اخر الزمان خانه های محکم وبرج ها ساخته میشود- این کاری خوب است اما ار فکر کنند که میتوانند گناه کنند وهم اسیبی از زلزله نداشته باشند متوجه حقایق نشدند خداوندمنان زلزله وسونامی قویتر میاورد ولی اگر مومن باشند درخانه های گلی هم زلزله ویرانگر نخواهد امد درهرحال  انشاالله ماراهحل عقل وحی به جان بخریم واز معایب غرب وشرق بری باشیم واز نعمتهای درست انان بهره مند- انشاالله

-

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای حیات زنده--!!

 بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- قران مجید میفرماید شماها یعنی عصر جاهلیت جهانی مرده هستید وغافل هستید وبه سمت دین ناب الهی بیائید تا رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- شمارا زنده کند انسان تا زندهبودن درمعنویت ودرک معرفتاله وعقلانی بودن  درک نکند تصور میکند علامه الدهر است-ماندابوجهل در قران یک دفعه تزکیه جلو است ویکدفعه تعلیم جلوی است تزکیه بعدی است مشخص است- که درمرحله جهالت- فرد باید همه علم خود را بکناری بزند- وبعد که عالم شد نوبت نفسانیت می اید وبقول حضرت علامه  الدهر- ایت الله  محمد حسین طبا طبائی – زحمت الله  فرمودندمن حاضر نیستم که علم فروشی کنم- که نمونه- بارز ان فردمرتد است-حیات  معنوی   انسان عقلانی   انسان نورانی انسنی که به سمت کمالات و ارزشهای واقعی سیر میکند دردنیا جنبه نازله وساده اخروی است در برزخ وقیامت وبهشت این ارزشهای نازله وحکمت ها نازله ضریب بسیاربالا میخورد بشدت اوج میگیذد ماندکسی کلاس اولاست وبعد به تخصص بالامیرسد-یدا نمیکند بلکیک حیات نازله است ومداوم رشد میکند تا به حیات اخروی میرسید- حیات اخروی تکامل یافته این حیات نازله است- قران میفرماید دربهشت میگویند این درخت سیب وپذتقال درست مانند درخت سیب وپرتقال  دنیا –است- قران میفرمیادبه لنها گفته میشود این درختان  متشابه با دنیا هستند ولی یعنی شبیه  هستند ولی هزاران بار عالی تر هستند انسانها هم بدین نحو هستند همه چیز هیمنطور است- دروس کلاس اول که نمیتواند درعرض مطالب سالهای بعد باشد- فقط بدرد سال اول بخورد بلکه نازله سالهای بعد است-  این سیر تکامل رادین میدهد وغیراز دین ناب  نه تنها انسان تکامل پیدا نمی کند بلکه سقوط میکند درسیر تکامل چهره انسان هزاران بار از  حالا زیبا تر است- ودرسقوط هزاران بار- زشت تر است ودرجه تکاملبهخودانسان مربوط است چه میزان تکامل پیدا کند که دراحادیث  ماتوشه بردارید به میزان توشه تکامل پیدا میشود-بخشیدردنیا وبخش اعظم ان دراخرت- جسم باید تا حدتعادل اشباع شود- عرفا  برای جسم دردنیا تکامل فائل نیستند به تعادل برسد ولی دراخرت به تکامل معتقد هستند- ولی اساس  روح است که حدی برایانمتصور نیستند- قران اشاره- کلی میکند که همه مرده هستند-درصدر اسلام ومیبایست زنده شوند توسط تعلیمات-دین راستین- تا انسان توسط دین- زنده نشود- زنده بودن ومردن رادرک نمیکند- یک بحثی  درباره  تزکیه ا.ل است ویاتعلیم درجائی قرا اول تزکیه اورده است ودرجائی اول تعلیم رااورده است- روشن است انسان جاهل از نظر اسلام جاهل است- ازنظر خوداش پرفسور است- علامه است مانندابوجهل-و  ابولهب- قرا ن میفرماید- شما مرده هستید یعنی جاهل هستید علم خودرا بکناری بزنید وخود رانادان تصور کنید پس تزکیه اول است که انها حاضر به تزکیه نبودند ولی بعداز علم- نفسانیت می اید به اصطلاح علامه ایت الله محمد حسین طباطبائی رحمت الله علیه-فرمودند من حاضر به علم فروشی نیستم- این امر بسیارخطرناکتر ازقبلی است- تزکیه بعداز علم است- نبایداین سررا بگویم- ولی ناچار هستم- اوائل انقلاب اعلام کردن که حضرت بهرام پور رحمت الله امده است جماعتی پر شد من هم رفتم- ایشان سخنرانی کردن یک جوان ترکه لاغر  شلوار سیاه پیراهن سفید  وبسیار زیباروی  ولباسص  دانشجو فقیرولی پیراهن شیک سخنرانی کرد تمام مطالب عمیقبود ولی ساده همه درک میکنند- وقت سئوالت  رسید کسی چیز نه نوشت- من بشدت تحت تاثیراواقع شدم کهکتاب ایشان پیدا کنم وانرا مطالعه کنم جمعیت دریک سکوت مرگباری  فرو رفته بود ایشانداخل حیاط شد وخانمی از ایشان درخواست شب به یک جلسه بیاند وایشان فرمودندمن بلیط هواپیما دارم- دس تشان بااب حوض شست- خانمی فمود ایا دربهشت همین اباست یا اب دیگری است فرمودند همین اب استولی درتکامل خوداش – رفت پساز مدتی کوتاه جنابی تفسیر قران کرد- من گفتم ایشان کیب بود فرموذند اقای بهرامپور من گفتم اشتباه کردیدمن چندی پیش نزداقای بهرامپوربودم ایشان کسی دیگری است اخر جلسه مجری از اقای بهرم پورر تشکرکرد- ومن فهمیدم که ایشان حضرت عظمت امام الزمان- علیه  السلام بوده است- استفاده این است که درادبیات زمانی که بخصوص لغات معنوی واخلاقی کم است لغات معنائی کم است- انسان از ستعاره وضرب المثل استفاده میکند- بعدا لغت میسازد- بعنوان مثال هرچه بعقب برمیگردم استعاره وضرب المثل زیاد است  در نوشتجات جناب شکسپیر  بسیار ضرب المثل واستعاره بکار رفته است- مثلا درفارس ی میخواهند بگویند این فردی شایسته این پست نیست میگویند قورباغه ابوعطا میخواند- بعد کلمه شایسته جا  میافتد- وشایسته سالاری مطرح میشود- یا ایشان بلوف میزند نمیتواند این کارا انجام دهد- میگفتند مگراب سربالائی  میرود- در زمان پادشاه انگلستان- شاه میپرسید فلانی کجا است- مثلا ایشان پشت درب است وارد میشود نمی گوید من اینجا هستم از ضمیر که برای شی  یا حیوانات بکارمیرود- = ایت- بکار میبرید که این شی اینجا است بعد کلمه طرفدار بکار میبرند وپادشاه میگیئد  خوش امدی  ینی تشکر میکند حال این روش جنبه عام پیدا کرده است- درجملات متشابه قرانی درباره خداوندمنان بکار رفته است هیچ کس ان زمان هیچ فکر غلط نکرد اگر تصثور میکرد خداوندمنان مانند بشراست ده ها سئوال میکرد این تشبیه خداوندمنان به انسان منجر بههزران سئوال میشد ولی هیچونه سئوالی نکردند چون با ادبیات زمان- بسیار روشن بود که مطلب چیست ولی لعدا چون ازان ادبیات جداشدند مثل  بغرنج شد وعاده ای شیطان صفت ا  ظاهر سازی کردند-

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اعراض از توحید- بخشدوم قسمت دوم-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- اعراض کنندکان از توحید= دوری از  توحید=- بخش سه  – بخش دوم – عذاب اخروی اعراض کنندکان از توحید-سوره فرقان-ایه -68-وکسانیمعبود دیگری را با خداوند- نمی خوانند وانسانی را که خداوند- خونش را حرام شمرده بجز حق نمی کشند و- زنا نمی کنندو- هرکسچنین کند مجازات سختی خواهد دید-سوره شعرا – ایه – 213- ای پیامبرهیچ معبودی را با خدا مخوان که از معذبین خواهی بود- احقاف(سرزمینی در یمن نزدیک بیابان ربع الخالی عربستان ایه-21 و22- سرگذشت حضرت هود –ص-برادر قوم عاد را یاد کن- ان زمانی که قومش را در در سرزمین—احقاف- بیم داد- در حالی که پیامبران زیادی قبلاز اودر گذشته ای دور  و نزدیک امده بودند- کهجز یگانخ را نپرسدید- و گفت-من برشما از عذاب روزی بزرگ-می ترسم- انها گفتند—ایا امده ای که مارا- با دورغهایت از معبودانمان- باز گردانی—اگر راست میگوئی- عذابی را کهکه به ما وعده میدهی- بیاور-( اهل شعر ورومان)- ق-ایه 26-همان کسی که معبودی با خدا قرار داده- اری اورا در عذابی-شدیدفرشتگان- بی افکنید--

موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام به بردار کشیش-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- سلام بر بردار کشیش- سلام من را بر بردار حمید هم برسانید   سلام برهمه که یک بهشت مفت ومجانی نصیب شان میشود- سلام من را برسانید- بفرماید در مینستری ثبت کنند که مسیح علیه السلام از خداوندمنان  تمام شدن اتش وکرونا بخواهد—وبردل ان جنابی یک روز پانزده ملیارد دلار بی حساب بدست میاورد یکمیلیون ونیم دلار به شما بدهد که ازاینجا به جای دیگربروئید—کهکمی بهشت به ایشان بچسبد—حال خداوندمنان روی کدام سکه اسا که دوست دارد که پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلام مایل است همه جهنمی باشند- ویا همه بهشتی باشند لطفا ازقران انرا اثبات کنید وسری هم به احادیث بزنید -متشکرم 

موافقین ۰ مخالفین ۰

لطفا نو کشیشان ایرانی به این مقاله توجه کنند-! بخش اول!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شضخصی است- جنابان نو کشیش شده ایرانی لطفا به این مقاله- توجه کنند-

 

بشارت مسیح به آمدن پیامبر اسلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن مجید می‌خوانیم که حضرت مسیح (علیه‌السّلام) به آمدن پیامبر پس از خود به نام «احمد» که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است گزارش داده است؛ آیا این جمله در اناجیل کنونی وجود دارد.

فهرست مندرجات

۱ - آیه‌ بشارت بر آمدن پیامبر

 

آیه‌ بشارت بر آمدن پیامبر

[ویرایش]



آیه‌ای که در قرآن در این باره وارد شده است به قرار زیر می‌باشد:
«...
و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین؛

[۱]

و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است! هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: این سحری آشکار است...»

← بشارت در انجیل


بشارتی که این آیه از حضرت مسیح نقل می‌کند، در انجیل یوحنا در باب‌های ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل «یوحنا» از آمدن شخصی پس از خود به نام «فارقلیط» خبر داده است و قراین زیادی گواهی می‌دهد که مقصود از آن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد و ما برای روشن شدن مطلب ناچاریم متون آیات را با تعیین باب و شماره از انجیل یاد شده نقل نماییم، اینک متون عبارات انجیل:
«
اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست تا «فار قلیط» دیگری به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند. او روح حق و راستی است که جهان نمی‌تواند او را قبول کند: زیرا که او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد، اما شما را می‌شناسد، زیرا که نزد شما می‌ماند و در شما خواهد بود».

[۲]


«من این سخن‌ها را به شما گفته‌ام وقتی که با شما بودم، لکن آن «فارقلیط» که پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته‌ام به یاد شما خواهد آورد».

[۳]


«حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید

[۴]


«چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستی که از طرف پدر می‌آید او درباره من شهادت خواهد داد».

[۵]


«راست می‌گویم که شما را مفید است که من بروم اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد و او چون بیاید جهانیان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زیرا که بر من ایمان نمی‌آورند، به صدق زیرا که نزد پدر خود می‌روم، و شما مرا دیگر نمی‌بینید، به انصاف زیرا که بر رییس این جهان حکم جاری شده است و دیگر چیزهای بسیار دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمی‌توانید متحمل شد، اما چون او بیاید او شما را به تمامی راستی ارشاد خواهد داد زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه می‌شنوند خواهد گفت. و شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود، زیرا که او آنچه از آن من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هرچه از آن پدر است از من است از این جهت گفتم که آنچه از آن من است می‌گیرد و به شما خبر می‌دهد».

[۶]

 

← مراد از فارقلیط


در این جا قراین روشنی داریم که گواهی می‌دهد مراد از فارقلیط پیامبری است که پس از مسیح می‌آید نه روح القدس:
-
نخست اینکه باید توجه کرد که از برخی از تواریخ مسیحی استفاده می‌شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسرین انجیل مسلم بود که «فاقلیط» همان پیامبر موعود است؛ حتی گروهی از این مطلب سوء استفاده کرده و خود را «فارقلیط» موعود معرفی نموده‌اند.
مثلا: «منتسر» که مرد ریاضت کشی بود و در قرن دوم میلادی می‌زیست، در سال ۱۸۷ در آسیای صغیر مدعی رسالت گردیده و گفت: من همان فارقلیط هستم که عیسی از آمدن او خبر داده است و گروهی از وی پیروی کردند.

[۷]


- از آثار و تواریخ مسلم اسلامی کاملا استفاده می‌شود که سران سیاسی و روحانی جهان مسیحیت در روزهای بعثت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همگی در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، از این جهت هنگامی که سفیر پیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد، پس از خواندن نامه رو به سفیر کرد و گفت: من گواهی می‌دهم که او همان پیامبری است که اهل کتاب در انتظارش هستند و همان طور که حضرت موسی از نبوت حضرت مسیح خبر داده، او نیز به نبوت پیامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه‌های او را معین کرده است.

[۸]

[۹]


وقتی نامه پیامبر به دست قیصر رسید و نامه را مطالعه کرد و درباره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تحقیقاتی به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنین نوشت: نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم، من می‌دانستم که پیامبری خواهد آمد، ولی گمان می‌کردم که این پیامبر از شام بر خواهد خاست...

[۱۰]


از این نصوص تاریخی استفاده می‌شود که آنان در انتظار پیامبری بودند و چنین انتظاری بطور مسلم ریشه انجیلی داشته است.

← منظور مسیح از فارقلیط


- امتیازاتی که حضرت مسیح برای «فارقلیط» قائل شده و شرایط و نتایجی که برای آمدن او شمرده است، این مطلب را قطعی می‌سازد که منظور از «فارقلیط» جز پیامبر موعود نخواهد بود و این علایم مانع از آن است که آن را به «روح القدس» تفسیر نماییم؛ توضیح این که:
الف - حضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: «اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا «فارقلیط» دیگری به شما بدهد
اولا: از این که حضرت مسیح مهر و محبت خود را به آنها یادآوری می‌کند، حاکی است که او احتمال می‌دهد گروهی از امت او زیر بار کسی که وی به آمدنش بشارت می‌دهد، نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف می‌خواهد آنان را به پذیرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقلیط همان «روح القدس» باشد، آن طور که مفسران انجیل تصور کرده‌اند، در این صورت به چنین زمینه سازی احتیاج نبود.
زیرا روح القدس پس از نزول آن چنان در قلوب و ارواح تاثیر می‌کند که برای کسی جای تردید و شک و انکار باقی نمی‌ماند، ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد، به چنین زمینه سازی نیاز شدید هست؛ زیرا نبی موعود جز از طریق بیان و تبلیغ در قلوب و ارواح تاثیری و تصرفی نمی‌کند و روی این ملاحظه گروهی منصف به وی می‌گروند و گروهی از وی رو بر می‌گردانند.
حضرت مسیح به این مقدار تذکر اکتفا نکرده، در آیه ۲۹ از باب ۱۴ در این قسمت پافشاری کرده و فرمود: «الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید» در صورتی که ایمان به روح القدس، نیازی به توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشاری!
ثانیا: وی فرموده «فارقلیط» دیگری به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگری است سخنی کاملا صحیح خواهد بود ولی اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به کار بردن لفظ «دیگر» خالی از تکلف نخواهد بوند زیرا روح القدس یکی است و دیگر معنا ندارد.
ب - «هر چیز من به شما گفته‌ام به یاد شما خواهد آورد»

[۱۱]

«روح راستی که از طرف پدر می‌آید، درباره من شهادت خواهد داد».

[۱۲]


می‌گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسی بر حواریان نازل گردیده، آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدت کوتاه فراموش کرده بودند تا روح القدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد؟
آیا شاگردان مسیح چه نیازی به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد! ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معنای صحیح خواهد داشت، زیرا امت مسیح بر اثر طول زمان و دستبرد علمای انجیل، بسیاری از دستورات او را فراموش کرده و گروهی هم آنها را به دست فراموشی سپرده بودند و حضرت محمد ((صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم))همه را بازگو کرد و به نبوت حضرت عیسی (علیه‌السّلام) شهادت داد و گفت: او نیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبت‌های ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسیح را از ادعای الوهیت پیراسته ساخت.
ج - «اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمی‌آید

[۱۳]

او آمدن «فارقلیط» را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود «روح القدس» باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است؛ زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریون که حضرت مسیح خواست آنان را برای تبلیغ به اطراف بفرستد، نازل گردید.

[۱۴]

بنابر این، هیچ گونه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است؛ ولی اگر بگوییم مقصود پیامبری است صاحب شریعت - آن هم شریعت جهانی - در این صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود.
د- اثر نزول «فارقلیط» سه چیز معرفی شده است: «جهان را به گناه و صدق و انصاف ملزم (در بسیاری از اناجیل قدیمی، به جای «ملزم» توبیخ آمده است و جمله دومی روشنتر و مناسبتر است، برخی از مفسران و نویسندگان مسیحی وقتی به این جمله می‌رسند و می‌بینند که هرگز این جمله با روح القدس تطبیق نمی‌کند، با نهایت تعجب می‌گویند منظور از رییس جهانیان، همان شیطان است که مردم را به گناه ملزم می‌سازد و گواه این مطلب این است که حضرت مسیح در آیه ۳۰ فرمود: رییس جهان می‌آید و در من حصه‌ای ندارد یعنی بر مسیح غلبه نمی‌کند. این تفسیر جز یک فکر شیطانی چیزی نیست، زیرا به فرض این که یک چنین رییس جهانیان مردم را به گناه ملزم می‌سازد، چگونه به صدق و انصاف الزام می‌نماید؟) خواهد ساخت؛ به گناه زیرا به من ایمان نمی‌آورند

[۱۵]


می‌دانیم طبق عقیده مسیحیان «روح القدس» پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسی بر حواریون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و از ذیل آیه استفاده می‌شود که او بر منکران ظاهر می‌گردد نه بر حواریون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمی‌کردند. ولی اگر بگوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است، تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع می‌باشد.
هـ - «فارقلیط درباره من «مسیح» شهادت خواهد داد

[۱۶]


«شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود

[۱۷]


شهادت بر حضرت مسیح حاکی است که وی روح القدس نیست زیرا حواریون نیازی به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریف‌هایی است که پیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد؛ چه جلالی بالاتر از این!
دقت در این قراین می‌تواند ما را به حقیقتی که محققان اسلام به آن رسیده‌اند رهنمون گردد، البته قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست؛ بلکه با دقت بیشتر می‌توان قراین دیگری به دست آورد.

مطلب قابل توجه

[ویرایش]



در پایان، مطلب قابل توجهی را که دایرة المعارف بزرگ فرانسه،

[۱۸]

در این باره دارد از نظر خوانندگان می‌گذرانیم:
«
محمد مؤسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ کلمه محمد به معنای بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر حمد که به معنای تمجید و تجلیل است مشتق گردیده. بر حسب تصادف عجیب، نام دیگری که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد می‌باشد و آن احمد است که احتمال قوی می‌رود عیسویان عربستان، آن لفظ را برای تعیین فارقلیط به کار می‌برند؛ احمد یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، ترجمه لفظ پریکلیتوس است که اشتباها لفظ پاراکلیتوس را جای آن گذاردند. به این ترتیب، نویسندگان مذهبی مسلمان مکرر گوشزد کرده‌اند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنی در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره می‌کند».

[۱۹]


(در تنظیم این قسمت از کتاب نفیس «انیس الاعلام» تالیف فخر الاسلام استفاده شده است.)

عناوین مرتبط

[ویرایش]



بشارت؛ بشارت (قرآن)؛ بشارت انبیا (قرآن).

پانویس

[ویرایش]


 

 

 

۱.

صف/سوره۶۱، آیه۶.    

۲.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، ۱۵ ۱۷، سال ۱۸۳۷ میلادی، چاپ لندن.

۳.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۵ - ۲۶.

۴.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۹.

۵.

انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶.

۶.

انجیل یوحنا، باب ۱۶، جمله ۷ - ۱۵.

۷.

فخر الاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام، ج۲، ص۱۷۹، نقل از تاریخ «لیم میور» که در سال ۱۸۴۸ چاپ شده است.

۸.

ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات کبری، ج۱، ص۲۵۹.

۹.

حلبی، علی بن ابراهیم، سیره حلبی، ج۳، ص۲۷۹.

۱۰.

ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴.

۱۱.

انجیل یوحنا، باب ۲۶، جمله ۱۴.

۱۲.

انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶.

۱۳.

انجیل یوحنا، باب ۷، جمله ۱۵.

۱۴.

انجیل متی، باب ۱۰، جمله ۲۹، و لوقا، باب ۱۰، جمله ۱۷.

۱۵.

انجیل متی، باب ۱۸، جمله ۹ و ۱۰.

۱۶.

انجیل متی، باب ۱۵، جمله ۲۷.

۱۷.

انجیل متی، باب ۱۶، جمله ۱۴ و ۱۵.

۱۸.

دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج۲۳، ص۴۱۷۴.

۱۹.

جمعی از نویسندگان، محمد خاتم پیامبران، ج۱، ص۵۰۴.

 

منبع

[ویرایش]


سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «بشارت مسیح به آمدن پیامبر اسلام(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۲/۲۵.    
 

رده‌های این صفحه : انجیل | بشارت به آمدن پیامبر اسلام | کلام | مقالات اندیشه قم | نبوت خاصه



 

  •  

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شضخصی است- جنابان نو کشیش شده ایرانی لطفا به این مقاله- توجه کنند-

 

بشارت مسیح به آمدن پیامبر اسلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن مجید می‌خوانیم که حضرت مسیح (علیه‌السّلام) به آمدن پیامبر پس از خود به نام «احمد» که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است گزارش داده است؛ آیا این جمله در اناجیل کنونی وجود دارد.

فهرست مندرجات

۱ - آیه‌ بشارت بر آمدن پیامبر

 

آیه‌ بشارت بر آمدن پیامبر

[ویرایش]



آیه‌ای که در قرآن در این باره وارد شده است به قرار زیر می‌باشد:
«...
و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین؛

[۱]

و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است! هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: این سحری آشکار است...»

← بشارت در انجیل


بشارتی که این آیه از حضرت مسیح نقل می‌کند، در انجیل یوحنا در باب‌های ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل «یوحنا» از آمدن شخصی پس از خود به نام «فارقلیط» خبر داده است و قراین زیادی گواهی می‌دهد که مقصود از آن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد و ما برای روشن شدن مطلب ناچاریم متون آیات را با تعیین باب و شماره از انجیل یاد شده نقل نماییم، اینک متون عبارات انجیل:
«
اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست تا «فار قلیط» دیگری به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند. او روح حق و راستی است که جهان نمی‌تواند او را قبول کند: زیرا که او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد، اما شما را می‌شناسد، زیرا که نزد شما می‌ماند و در شما خواهد بود».

[۲]


«من این سخن‌ها را به شما گفته‌ام وقتی که با شما بودم، لکن آن «فارقلیط» که پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته‌ام به یاد شما خواهد آورد».

[۳]


«حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید

[۴]


«چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستی که از طرف پدر می‌آید او درباره من شهادت خواهد داد».

[۵]


«راست می‌گویم که شما را مفید است که من بروم اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد و او چون بیاید جهانیان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زیرا که بر من ایمان نمی‌آورند، به صدق زیرا که نزد پدر خود می‌روم، و شما مرا دیگر نمی‌بینید، به انصاف زیرا که بر رییس این جهان حکم جاری شده است و دیگر چیزهای بسیار دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمی‌توانید متحمل شد، اما چون او بیاید او شما را به تمامی راستی ارشاد خواهد داد زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه می‌شنوند خواهد گفت. و شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود، زیرا که او آنچه از آن من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هرچه از آن پدر است از من است از این جهت گفتم که آنچه از آن من است می‌گیرد و به شما خبر می‌دهد».

[۶]

 

← مراد از فارقلیط


در این جا قراین روشنی داریم که گواهی می‌دهد مراد از فارقلیط پیامبری است که پس از مسیح می‌آید نه روح القدس:
-
نخست اینکه باید توجه کرد که از برخی از تواریخ مسیحی استفاده می‌شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسرین انجیل مسلم بود که «فاقلیط» همان پیامبر موعود است؛ حتی گروهی از این مطلب سوء استفاده کرده و خود را «فارقلیط» موعود معرفی نموده‌اند.
مثلا: «منتسر» که مرد ریاضت کشی بود و در قرن دوم میلادی می‌زیست، در سال ۱۸۷ در آسیای صغیر مدعی رسالت گردیده و گفت: من همان فارقلیط هستم که عیسی از آمدن او خبر داده است و گروهی از وی پیروی کردند.

[۷]


- از آثار و تواریخ مسلم اسلامی کاملا استفاده می‌شود که سران سیاسی و روحانی جهان مسیحیت در روزهای بعثت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همگی در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، از این جهت هنگامی که سفیر پیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد، پس از خواندن نامه رو به سفیر کرد و گفت: من گواهی می‌دهم که او همان پیامبری است که اهل کتاب در انتظارش هستند و همان طور که حضرت موسی از نبوت حضرت مسیح خبر داده، او نیز به نبوت پیامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه‌های او را معین کرده است.

[۸]

[۹]


وقتی نامه پیامبر به دست قیصر رسید و نامه را مطالعه کرد و درباره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تحقیقاتی به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنین نوشت: نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم، من می‌دانستم که پیامبری خواهد آمد، ولی گمان می‌کردم که این پیامبر از شام بر خواهد خاست...

[۱۰]


از این نصوص تاریخی استفاده می‌شود که آنان در انتظار پیامبری بودند و چنین انتظاری بطور مسلم ریشه انجیلی داشته است.

← منظور مسیح از فارقلیط


- امتیازاتی که حضرت مسیح برای «فارقلیط» قائل شده و شرایط و نتایجی که برای آمدن او شمرده است، این مطلب را قطعی می‌سازد که منظور از «فارقلیط» جز پیامبر موعود نخواهد بود و این علایم مانع از آن است که آن را به «روح القدس» تفسیر نماییم؛ توضیح این که:
الف - حضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: «اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا «فارقلیط» دیگری به شما بدهد
اولا: از این که حضرت مسیح مهر و محبت خود را به آنها یادآوری می‌کند، حاکی است که او احتمال می‌دهد گروهی از امت او زیر بار کسی که وی به آمدنش بشارت می‌دهد، نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف می‌خواهد آنان را به پذیرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقلیط همان «روح القدس» باشد، آن طور که مفسران انجیل تصور کرده‌اند، در این صورت به چنین زمینه سازی احتیاج نبود.
زیرا روح القدس پس از نزول آن چنان در قلوب و ارواح تاثیر می‌کند که برای کسی جای تردید و شک و انکار باقی نمی‌ماند، ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد، به چنین زمینه سازی نیاز شدید هست؛ زیرا نبی موعود جز از طریق بیان و تبلیغ در قلوب و ارواح تاثیری و تصرفی نمی‌کند و روی این ملاحظه گروهی منصف به وی می‌گروند و گروهی از وی رو بر می‌گردانند.
حضرت مسیح به این مقدار تذکر اکتفا نکرده، در آیه ۲۹ از باب ۱۴ در این قسمت پافشاری کرده و فرمود: «الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید» در صورتی که ایمان به روح القدس، نیازی به توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشاری!
ثانیا: وی فرموده «فارقلیط» دیگری به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگری است سخنی کاملا صحیح خواهد بود ولی اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به کار بردن لفظ «دیگر» خالی از تکلف نخواهد بوند زیرا روح القدس یکی است و دیگر معنا ندارد.
ب - «هر چیز من به شما گفته‌ام به یاد شما خواهد آورد»

[۱۱]

«روح راستی که از طرف پدر می‌آید، درباره من شهادت خواهد داد».

[۱۲]


می‌گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسی بر حواریان نازل گردیده، آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدت کوتاه فراموش کرده بودند تا روح القدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد؟
آیا شاگردان مسیح چه نیازی به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد! ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معنای صحیح خواهد داشت، زیرا امت مسیح بر اثر طول زمان و دستبرد علمای انجیل، بسیاری از دستورات او را فراموش کرده و گروهی هم آنها را به دست فراموشی سپرده بودند و حضرت محمد ((صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم))همه را بازگو کرد و به نبوت حضرت عیسی (علیه‌السّلام) شهادت داد و گفت: او نیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبت‌های ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسیح را از ادعای الوهیت پیراسته ساخت.
ج - «اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمی‌آید

[۱۳]

او آمدن «فارقلیط» را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود «روح القدس» باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است؛ زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریون که حضرت مسیح خواست آنان را برای تبلیغ به اطراف بفرستد، نازل گردید.

[۱۴]

بنابر این، هیچ گونه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است؛ ولی اگر بگوییم مقصود پیامبری است صاحب شریعت - آن هم شریعت جهانی - در این صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود.
د- اثر نزول «فارقلیط» سه چیز معرفی شده است: «جهان را به گناه و صدق و انصاف ملزم (در بسیاری از اناجیل قدیمی، به جای «ملزم» توبیخ آمده است و جمله دومی روشنتر و مناسبتر است، برخی از مفسران و نویسندگان مسیحی وقتی به این جمله می‌رسند و می‌بینند که هرگز این جمله با روح القدس تطبیق نمی‌کند، با نهایت تعجب می‌گویند منظور از رییس جهانیان، همان شیطان است که مردم را به گناه ملزم می‌سازد و گواه این مطلب این است که حضرت مسیح در آیه ۳۰ فرمود: رییس جهان می‌آید و در من حصه‌ای ندارد یعنی بر مسیح غلبه نمی‌کند. این تفسیر جز یک فکر شیطانی چیزی نیست، زیرا به فرض این که یک چنین رییس جهانیان مردم را به گناه ملزم می‌سازد، چگونه به صدق و انصاف الزام می‌نماید؟) خواهد ساخت؛ به گناه زیرا به من ایمان نمی‌آورند

[۱۵]


می‌دانیم طبق عقیده مسیحیان «روح القدس» پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسی بر حواریون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و از ذیل آیه استفاده می‌شود که او بر منکران ظاهر می‌گردد نه بر حواریون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمی‌کردند. ولی اگر بگوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است، تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع می‌باشد.
هـ - «فارقلیط درباره من «مسیح» شهادت خواهد داد

[۱۶]


«شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود

[۱۷]


شهادت بر حضرت مسیح حاکی است که وی روح القدس نیست زیرا حواریون نیازی به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریف‌هایی است که پیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد؛ چه جلالی بالاتر از این!
دقت در این قراین می‌تواند ما را به حقیقتی که محققان اسلام به آن رسیده‌اند رهنمون گردد، البته قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست؛ بلکه با دقت بیشتر می‌توان قراین دیگری به دست آورد.

مطلب قابل توجه

[ویرایش]



در پایان، مطلب قابل توجهی را که دایرة المعارف بزرگ فرانسه،

[۱۸]

در این باره دارد از نظر خوانندگان می‌گذرانیم:
«
محمد مؤسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ کلمه محمد به معنای بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر حمد که به معنای تمجید و تجلیل است مشتق گردیده. بر حسب تصادف عجیب، نام دیگری که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد می‌باشد و آن احمد است که احتمال قوی می‌رود عیسویان عربستان، آن لفظ را برای تعیین فارقلیط به کار می‌برند؛ احمد یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، ترجمه لفظ پریکلیتوس است که اشتباها لفظ پاراکلیتوس را جای آن گذاردند. به این ترتیب، نویسندگان مذهبی مسلمان مکرر گوشزد کرده‌اند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنی در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره می‌کند».

[۱۹]


(در تنظیم این قسمت از کتاب نفیس «انیس الاعلام» تالیف فخر الاسلام استفاده شده است.)

عناوین مرتبط

[ویرایش]



بشارت؛ بشارت (قرآن)؛ بشارت انبیا (قرآن).

پانویس

[ویرایش]


 

 

 

۱.

صف/سوره۶۱، آیه۶.    

۲.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، ۱۵ ۱۷، سال ۱۸۳۷ میلادی، چاپ لندن.

۳.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۵ - ۲۶.

۴.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۹.

۵.

انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶.

۶.

انجیل یوحنا، باب ۱۶، جمله ۷ - ۱۵.

۷.

فخر الاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام، ج۲، ص۱۷۹، نقل از تاریخ «لیم میور» که در سال ۱۸۴۸ چاپ شده است.

۸.

ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات کبری، ج۱، ص۲۵۹.

۹.

حلبی، علی بن ابراهیم، سیره حلبی، ج۳، ص۲۷۹.

۱۰.

ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴.

۱۱.

انجیل یوحنا، باب ۲۶، جمله ۱۴.

۱۲.

انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶.

۱۳.

انجیل یوحنا، باب ۷، جمله ۱۵.

۱۴.

انجیل متی، باب ۱۰، جمله ۲۹، و لوقا، باب ۱۰، جمله ۱۷.

۱۵.

انجیل متی، باب ۱۸، جمله ۹ و ۱۰.

۱۶.

انجیل متی، باب ۱۵، جمله ۲۷.

۱۷.

انجیل متی، باب ۱۶، جمله ۱۴ و ۱۵.

۱۸.

دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج۲۳، ص۴۱۷۴.

۱۹.

جمعی از نویسندگان، محمد خاتم پیامبران، ج۱، ص۵۰۴.

 

منبع

[ویرایش]


سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «بشارت مسیح به آمدن پیامبر اسلام(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۲/۲۵.    
 

رده‌های این صفحه : انجیل | بشارت به آمدن پیامبر اسلام | کلام | مقالات اندیشه قم | نبوت خاصه



 

  •  

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شضخصی است- جنابان نو کشیش شده ایرانی لطفا به این مقاله- توجه کنند-

 

بشارت مسیح به آمدن پیامبر اسلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن مجید می‌خوانیم که حضرت مسیح (علیه‌السّلام) به آمدن پیامبر پس از خود به نام «احمد» که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است گزارش داده است؛ آیا این جمله در اناجیل کنونی وجود دارد.

فهرست مندرجات

۱ - آیه‌ بشارت بر آمدن پیامبر

 

آیه‌ بشارت بر آمدن پیامبر

[ویرایش]



آیه‌ای که در قرآن در این باره وارد شده است به قرار زیر می‌باشد:
«...
و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین؛

[۱]

و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است! هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: این سحری آشکار است...»

← بشارت در انجیل


بشارتی که این آیه از حضرت مسیح نقل می‌کند، در انجیل یوحنا در باب‌های ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل «یوحنا» از آمدن شخصی پس از خود به نام «فارقلیط» خبر داده است و قراین زیادی گواهی می‌دهد که مقصود از آن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد و ما برای روشن شدن مطلب ناچاریم متون آیات را با تعیین باب و شماره از انجیل یاد شده نقل نماییم، اینک متون عبارات انجیل:
«
اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست تا «فار قلیط» دیگری به شما بدهد، تا ابد با شما خواهد ماند. او روح حق و راستی است که جهان نمی‌تواند او را قبول کند: زیرا که او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد، اما شما را می‌شناسد، زیرا که نزد شما می‌ماند و در شما خواهد بود».

[۲]


«من این سخن‌ها را به شما گفته‌ام وقتی که با شما بودم، لکن آن «فارقلیط» که پدر او را به اسم من خواهد فرستاد، شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته‌ام به یاد شما خواهد آورد».

[۳]


«حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید

[۴]


«چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستی که از طرف پدر می‌آید او درباره من شهادت خواهد داد».

[۵]


«راست می‌گویم که شما را مفید است که من بروم اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد و او چون بیاید جهانیان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زیرا که بر من ایمان نمی‌آورند، به صدق زیرا که نزد پدر خود می‌روم، و شما مرا دیگر نمی‌بینید، به انصاف زیرا که بر رییس این جهان حکم جاری شده است و دیگر چیزهای بسیار دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمی‌توانید متحمل شد، اما چون او بیاید او شما را به تمامی راستی ارشاد خواهد داد زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه می‌شنوند خواهد گفت. و شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود، زیرا که او آنچه از آن من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هرچه از آن پدر است از من است از این جهت گفتم که آنچه از آن من است می‌گیرد و به شما خبر می‌دهد».

[۶]

 

← مراد از فارقلیط


در این جا قراین روشنی داریم که گواهی می‌دهد مراد از فارقلیط پیامبری است که پس از مسیح می‌آید نه روح القدس:
-
نخست اینکه باید توجه کرد که از برخی از تواریخ مسیحی استفاده می‌شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسرین انجیل مسلم بود که «فاقلیط» همان پیامبر موعود است؛ حتی گروهی از این مطلب سوء استفاده کرده و خود را «فارقلیط» موعود معرفی نموده‌اند.
مثلا: «منتسر» که مرد ریاضت کشی بود و در قرن دوم میلادی می‌زیست، در سال ۱۸۷ در آسیای صغیر مدعی رسالت گردیده و گفت: من همان فارقلیط هستم که عیسی از آمدن او خبر داده است و گروهی از وی پیروی کردند.

[۷]


- از آثار و تواریخ مسلم اسلامی کاملا استفاده می‌شود که سران سیاسی و روحانی جهان مسیحیت در روزهای بعثت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همگی در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، از این جهت هنگامی که سفیر پیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد، پس از خواندن نامه رو به سفیر کرد و گفت: من گواهی می‌دهم که او همان پیامبری است که اهل کتاب در انتظارش هستند و همان طور که حضرت موسی از نبوت حضرت مسیح خبر داده، او نیز به نبوت پیامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه‌های او را معین کرده است.

[۸]

[۹]


وقتی نامه پیامبر به دست قیصر رسید و نامه را مطالعه کرد و درباره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تحقیقاتی به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنین نوشت: نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم، من می‌دانستم که پیامبری خواهد آمد، ولی گمان می‌کردم که این پیامبر از شام بر خواهد خاست...

[۱۰]


از این نصوص تاریخی استفاده می‌شود که آنان در انتظار پیامبری بودند و چنین انتظاری بطور مسلم ریشه انجیلی داشته است.

← منظور مسیح از فارقلیط


- امتیازاتی که حضرت مسیح برای «فارقلیط» قائل شده و شرایط و نتایجی که برای آمدن او شمرده است، این مطلب را قطعی می‌سازد که منظور از «فارقلیط» جز پیامبر موعود نخواهد بود و این علایم مانع از آن است که آن را به «روح القدس» تفسیر نماییم؛ توضیح این که:
الف - حضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: «اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا «فارقلیط» دیگری به شما بدهد
اولا: از این که حضرت مسیح مهر و محبت خود را به آنها یادآوری می‌کند، حاکی است که او احتمال می‌دهد گروهی از امت او زیر بار کسی که وی به آمدنش بشارت می‌دهد، نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف می‌خواهد آنان را به پذیرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقلیط همان «روح القدس» باشد، آن طور که مفسران انجیل تصور کرده‌اند، در این صورت به چنین زمینه سازی احتیاج نبود.
زیرا روح القدس پس از نزول آن چنان در قلوب و ارواح تاثیر می‌کند که برای کسی جای تردید و شک و انکار باقی نمی‌ماند، ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد، به چنین زمینه سازی نیاز شدید هست؛ زیرا نبی موعود جز از طریق بیان و تبلیغ در قلوب و ارواح تاثیری و تصرفی نمی‌کند و روی این ملاحظه گروهی منصف به وی می‌گروند و گروهی از وی رو بر می‌گردانند.
حضرت مسیح به این مقدار تذکر اکتفا نکرده، در آیه ۲۹ از باب ۱۴ در این قسمت پافشاری کرده و فرمود: «الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید» در صورتی که ایمان به روح القدس، نیازی به توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشاری!
ثانیا: وی فرموده «فارقلیط» دیگری به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگری است سخنی کاملا صحیح خواهد بود ولی اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به کار بردن لفظ «دیگر» خالی از تکلف نخواهد بوند زیرا روح القدس یکی است و دیگر معنا ندارد.
ب - «هر چیز من به شما گفته‌ام به یاد شما خواهد آورد»

[۱۱]

«روح راستی که از طرف پدر می‌آید، درباره من شهادت خواهد داد».

[۱۲]


می‌گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسی بر حواریان نازل گردیده، آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدت کوتاه فراموش کرده بودند تا روح القدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد؟
آیا شاگردان مسیح چه نیازی به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد! ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معنای صحیح خواهد داشت، زیرا امت مسیح بر اثر طول زمان و دستبرد علمای انجیل، بسیاری از دستورات او را فراموش کرده و گروهی هم آنها را به دست فراموشی سپرده بودند و حضرت محمد ((صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم))همه را بازگو کرد و به نبوت حضرت عیسی (علیه‌السّلام) شهادت داد و گفت: او نیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبت‌های ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسیح را از ادعای الوهیت پیراسته ساخت.
ج - «اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمی‌آید

[۱۳]

او آمدن «فارقلیط» را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود «روح القدس» باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است؛ زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریون که حضرت مسیح خواست آنان را برای تبلیغ به اطراف بفرستد، نازل گردید.

[۱۴]

بنابر این، هیچ گونه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است؛ ولی اگر بگوییم مقصود پیامبری است صاحب شریعت - آن هم شریعت جهانی - در این صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود.
د- اثر نزول «فارقلیط» سه چیز معرفی شده است: «جهان را به گناه و صدق و انصاف ملزم (در بسیاری از اناجیل قدیمی، به جای «ملزم» توبیخ آمده است و جمله دومی روشنتر و مناسبتر است، برخی از مفسران و نویسندگان مسیحی وقتی به این جمله می‌رسند و می‌بینند که هرگز این جمله با روح القدس تطبیق نمی‌کند، با نهایت تعجب می‌گویند منظور از رییس جهانیان، همان شیطان است که مردم را به گناه ملزم می‌سازد و گواه این مطلب این است که حضرت مسیح در آیه ۳۰ فرمود: رییس جهان می‌آید و در من حصه‌ای ندارد یعنی بر مسیح غلبه نمی‌کند. این تفسیر جز یک فکر شیطانی چیزی نیست، زیرا به فرض این که یک چنین رییس جهانیان مردم را به گناه ملزم می‌سازد، چگونه به صدق و انصاف الزام می‌نماید؟) خواهد ساخت؛ به گناه زیرا به من ایمان نمی‌آورند

[۱۵]


می‌دانیم طبق عقیده مسیحیان «روح القدس» پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسی بر حواریون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و از ذیل آیه استفاده می‌شود که او بر منکران ظاهر می‌گردد نه بر حواریون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمی‌کردند. ولی اگر بگوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است، تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع می‌باشد.
هـ - «فارقلیط درباره من «مسیح» شهادت خواهد داد

[۱۶]


«شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود

[۱۷]


شهادت بر حضرت مسیح حاکی است که وی روح القدس نیست زیرا حواریون نیازی به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریف‌هایی است که پیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد؛ چه جلالی بالاتر از این!
دقت در این قراین می‌تواند ما را به حقیقتی که محققان اسلام به آن رسیده‌اند رهنمون گردد، البته قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست؛ بلکه با دقت بیشتر می‌توان قراین دیگری به دست آورد.

مطلب قابل توجه

[ویرایش]



در پایان، مطلب قابل توجهی را که دایرة المعارف بزرگ فرانسه،

[۱۸]

در این باره دارد از نظر خوانندگان می‌گذرانیم:
«
محمد مؤسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ کلمه محمد به معنای بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر حمد که به معنای تمجید و تجلیل است مشتق گردیده. بر حسب تصادف عجیب، نام دیگری که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد می‌باشد و آن احمد است که احتمال قوی می‌رود عیسویان عربستان، آن لفظ را برای تعیین فارقلیط به کار می‌برند؛ احمد یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، ترجمه لفظ پریکلیتوس است که اشتباها لفظ پاراکلیتوس را جای آن گذاردند. به این ترتیب، نویسندگان مذهبی مسلمان مکرر گوشزد کرده‌اند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنی در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره می‌کند».

[۱۹]


(در تنظیم این قسمت از کتاب نفیس «انیس الاعلام» تالیف فخر الاسلام استفاده شده است.)

عناوین مرتبط

[ویرایش]



بشارت؛ بشارت (قرآن)؛ بشارت انبیا (قرآن).

پانویس

[ویرایش]


 

 

 

۱.

صف/سوره۶۱، آیه۶.    

۲.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، ۱۵ ۱۷، سال ۱۸۳۷ میلادی، چاپ لندن.

۳.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۵ - ۲۶.

۴.

انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۹.

۵.

انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶.

۶.

انجیل یوحنا، باب ۱۶، جمله ۷ - ۱۵.

۷.

فخر الاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام، ج۲، ص۱۷۹، نقل از تاریخ «لیم میور» که در سال ۱۸۴۸ چاپ شده است.

۸.

ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات کبری، ج۱، ص۲۵۹.

۹.

حلبی، علی بن ابراهیم، سیره حلبی، ج۳، ص۲۷۹.

۱۰.

ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴.

۱۱.

انجیل یوحنا، باب ۲۶، جمله ۱۴.

۱۲.

انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶.

۱۳.

انجیل یوحنا، باب ۷، جمله ۱۵.

۱۴.

انجیل متی، باب ۱۰، جمله ۲۹، و لوقا، باب ۱۰، جمله ۱۷.

۱۵.

انجیل متی، باب ۱۸، جمله ۹ و ۱۰.

۱۶.

انجیل متی، باب ۱۵، جمله ۲۷.

۱۷.

انجیل متی، باب ۱۶، جمله ۱۴ و ۱۵.

۱۸.

دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج۲۳، ص۴۱۷۴.

۱۹.

جمعی از نویسندگان، محمد خاتم پیامبران، ج۱، ص۵۰۴.

 

منبع

[ویرایش]


سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «بشارت مسیح به آمدن پیامبر اسلام(ص)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۲/۲۵.    
 

رده‌های این صفحه : انجیل | بشارت به آمدن پیامبر اسلام | کلام | مقالات اندیشه قم | نبوت خاصه



 

  •  

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

لطفا نو کشیشان ایرانی- به اینمقاله توجه کنند-!!

Top of Form

Bottom of Form

Top of Form

Bottom of Form

 

خانه » مشکلات دین مسیحیت

۱۳۸۹/۱۰/۲۶ ۱۷:۲۴ شناسه مطلب: 24612

مشکلات دین مسیحیت

به نام خدا
مشکلات دین مسیحیت رو لطفا به طور کامل توضیح دهید.

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
کاش معلوم می نمودید که مقصود شما از مشکلات دین مسیح (ع) چیست و کدام بخش از این دین دچار مشکل شده است، در عین حال به برخی از مشکلات دین مسیح اشاره می شود. در ضمن مشکلات مربوط به دین واقعی مسیحیت نیست ، زیرا ادیان الهی مشکل ندارد ، بلکه این امر مربوط به مسیحیت تحریف شده می باشد. مشکلات در عرصه های اعتقادی ، سیاسی ، اخلاقی و... وجود دارد ، منتهی بیش تر مشکلات این دین در عرصه مسایل اعتقادی است ، یعنی اعتقادات آن به گونه ای است که با دین توحیدی همسوی ندارد، مثلا در آئین تحریف شده مسیح باور عامه بر این است که : خداى پدر، خداى قادر و توانا است که آفریدگار آسمان و زمین و موجودات است . خداى پسر (عیسى ) در دست راست پدر و در بین این پدر و پسر، روح القدس قرار دارد(اب + ابن + روح القدس تثلیث). خداى پسر از آسمان به زمین آمد تا انسان را نجات دهد و خود را قربانى این کار کرد. روح القدس در اعتقادات یهودیان نفحه اى از یهوه بود. مسیحیان این اعتقاد از یهودیان به ارث برده اند. در باور آنان روح القدس گروهى از انسان هاى برگزیده را رهبرى مى کند. برخى اعتقاد داشتند که روح القدس ساخته خداى پدر و پسر است . این باور کار را به اختلاف بین مسیحیان کشاند. (1)، این در حالی است که این اعتقاد شرک محسوب می گردد و با آموزه های دینی همسویی ندارد . در اسلام حضرت عیسی (ع) به بنده و عبد صالح و پیامبر خدا معرفی شده است: «عیسى جز بنده‌ای نبود که ما به او نعمت دادیم . او را مثال و نشانه خود برای بنی اسرائیل قرار دادیم (تا هدایت شوند).(2)
«من بنده خدا هستم که خداوند به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».(3)
یکی از مشکلات این دین، تحریف کتاب آن است،یعنی آنچه امروز به نام تورات و انجیل در دست است، ساخته و پرداخته احبار و رهبان و یهودیت و مسیحیت است. اناجیل موجود نوشته هائی است که در طی ادوار مختلف گذشته به دست افراد نوشته شده است و منشا وحیانی ندارد. در قرن چهارم میلادی امپراطوری روم که دین عیسی را پذیرفت، از میان یکصد و شصت انجیل و رساله و کتب تاریخ که در میان مسیحیان رواج داشت، فقط بیست و هفت کتاب و رساله را انتخاب کرد که به نام عهد جدید در برابر عهد عتیق قرار گرفت. در سال1046 میلادی انجمن مسیحیان کاتولیک هر گونه شک تردید در آسمانی بودن این کتب را تحریم کرد. (4)
همچنین یکی از مشکلات دین مسیح آن است که برخی مسیحیان تصور نمودند حضرت عیسی (ع) با آمدنش گناه همه انسان را پاک نموده است. آنان معتقدند چون آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورد و مرتکب گناه گردید و از جنت بیرون شد، این گناه پدر دامنگیر تمام فرزندانش شد. بار این گناه بر دوش فرزندان آدم سنگینی می‌کرد تا آن که مسیح ظهور کرد . با خون خود آن گناه ازلی را از دامان انسانیت پاک نمود. (5) در حالی که این گونه نیست ،زیرا حضرت به منظور هدایت انسان مبعوث شد . بزرگ‌ترین عمل در توان انسان را انجام داد . خود را در راه انجام رسالت و هدایت مردم فدا کرد . همه دارایی از جمله جانش را بر سر پیمان گذارد، ولی این بدان معنا نیست که وی فدای گناه دیگران شده باشد.
همچنین یکی از مشکلات مسیحیت این است که آموزه های آن تضاد دارد، یعنی با دقت در مضامین کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات واضح و آشکار برمی خوریم که نشانگر وجود دست‌های جاعلان است که ناشیانه به این امر اقدام نموده‌اند. تضاد در محتوای این دین موجب گردیده است که عملا این دین پاسخگوی نیاز های مردم نباشد و مردم نسبت به آن بد بین شوند. آیت الله خوئی بعد از ذکر تناقضات و مطالب خلاف موجود در تورات و انجیل و اثبات تحریف آن دو، می‌فرماید:
شگفت و تعجب از مللی متمدن و مردان عصر فضا و... است که این گونه خرافات را در کتب عهدین می‌خوانند و باز هم به چنین مطالبی و بر چنین کتاب‌هایی ایمان دارند . آن ها را وحی الهی و راهنمای آسمانی و راهنمای انسان‌ها می‌پندارند.(6)
در مجموع مشکلات این دین سبب گردید که دنیای مسیحیت با علم وتمدن مخالفت نماید . بعضی را به جرم مسایل اعتقادی و علمی شکنجه و برخی را به قتل برساند. مهم تر از همه برخی مسیحیان به اسم دین جنایات هولناک را مر تکب شوند. کلیسا در دوره قرون وسطی و پس از به دست گرفتن قدرت از هر وسیله و دست آویزی بهره می گرفتند تا قدرت و اقتدارشان را حفظ نمایند. آنان بعد از آن که مظلومیت چند قرن اول کلیسا را پشت سر گذاشتند، همان کلیسای مظلوم را به کلیسای ستمگر و زورگو تبدیل کردند . کلیسای شکنجه شده شکنجه‌گر شد . جنگ های متعدد را راه انداختند . جنگ‌های صلیبی به وجود آمده توسط اربابان کلیسا نمونه ای از ستمگری است. این جنگ ها که در سال 1096 با فرمان پاپ اوربان دوم آغاز گردید و تا سال 1291 م طی هشت مرحله ادامه یافت، به میلیون ها تن از دو ملت اسلامی و مسیحی ستم روا داشته شد.
پی نوشت ها :
1.تاریخ ادیان ، عبدالله مبلغی ، ج2، ص738، انتشارات منطق ، قم،1373.
2. زخرف (43) آیه 59.
3. مریم(19) آیه 30.
4. عبد الله مبلغی ، همان ، ج 2، ص 747.
5 .همان، ص 745.
6.بیان ،آیت الله خویی،ج1،ص97 ، بی نام.

  • بازدید: 4332

 

*

موافقین ۰ مخالفین ۰

نقدی برفلسف- خاص فرانسوی-بعدی-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است—نقدی بر فلسفه فرنسه- اریک متیوز- بخش بعدی-فلسفه مستق خاص که برخلاف فلسفه عام کلی است به معنای مکتب-خاص نه عناوین خاص زیر فلسفه-عناوین مختلف دارد- بهنظر صحیح نمیاید- زیرا برهان  ها درعرض هم هستند- نه درطول هم- مثلا شخص بگوید – 2+2 میشودچهار ودیگربگوید میشود پنچ این دو درعرض یک دیگر هستند-نه درطول  درطول چهارتا یک میشود-=چهار- پس وجه اشتراک ندارند-چگونههمدیگرا درک میکنند؟؟ وقضاوت میکند به اصطلاح ریاضی دانها-مخرج مشترک ندارند- پس دیدگاه- وملاک ها وارزیابی ها  وچه اشتراکندارد وقابل نقد نیست  پس چگونه است که میفرماید- انجام این کار مستلزم جدی گرفتن  برهان  انها است فرض کنیم درعلم پزشگی کتابی نوئشته شود که با اصول کلی پزشکی درعرض باشد-بازبعنوان مثال  تکامل و طبقات ازنظر سرمایه داری ومارکسیسم- واسلام به برداشت ودیگاه وچشم انداز یکسانی نمیرسد ولی سئوال بسیارمهم است زمانی میشودنقلکرد یک وجه اشتراک دراصول عقلانی وجود داشته باشد- فرض کنید از شیطان خارج از  شیطنت سئوال شود نقد وتحلیل تواز منش ورفتار الهی چه بوده است- ان میشود مکتب خاص شیطان که ازنظرما غلط است- که عقلانی نیست ومکتب فلسفی هم نیست—فلسفه محمد رضا شاه-حول محور سکولاریسیم ومنافع شخصی بوده است ورفتار سیاسیذاش گاهی ماندمحمد علی شاه(گرگ) وگاهثی ماننداحمد شاه(روباه) بوده است زمانی قونیان وفورمول بندی ها قابل ارزش ونقد است دیدگاه فیلسوف با عقل محض قابل درک باشد- البته اجزا قوانین مهم است- واین اجزا درحالیکه واقعیت دارند-خارج ازتجربه وذوق وسلیقه وضرر ومنافع- مورد بحث عقلانیقرابگیرنند که بامعیارعقل محض اندیشه شوند وارزیابی شوند-عقل الهی حداش بی حدی است وعقل انسان حدی دارد ولی عقل انسان درطول عقل اهی اسن نهدرعرض عقل الهی است لذا مخرج مشترک دارد بقول علما هرچقدر عقل  انسانی تقویت شود به عقل الهی نزدیک میشود مانندشعیه یکبریت نسبت وبه شعله خورشید هرچقدرتعاد  کبریتها بیشترشود بهنورخورشید نزدیکتر میشود--ادامهدارد

موافقین ۰ مخالفین ۰

اعراض از توحید--بخش دوم-!!

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم- اعراض از توحید( دوری از توحید – بخش دوم-عذاب اخروی اعراض کنندگان از توحید—اعراض از توحید-موجب عذاب در قیامت میشود-سوره مائده-ایه -71 و73- انها گفتند-خداوند منان  -همان مسیح علیه السلام فرزند  مریم-ص- است- بیقین –کافر شدند—با اینکه- خود مسیح علیه السلام –فرمودند- ای بنی اسرائیل-!- ای بنی اسرائیل- خداوند منان یگانه را که پروردگار من  وشما است – پرستش کنید- زیرا هرکس شریکی برای خدا قرارداد—خداوندمنان  بهشت را بر او حرام کرده است-و- جایگاه اش  دو زخ است  وستمکران—یار ویاوری ندارد—73- مانده- انها گفتند خداوند اصلی یکی از سه خدا است—یعنی دو خدای فرعی هم است—نیز بیقین کافر شدند—معبودی جز معبود یگانه نیست—اگر از انچه میگویند—دست برندارند- عذاب درد ناک ای به  انها- اگر روی این عقیده  ایستادگی کنند- خواهد رسید-اعراف- ایه 59—ما نوح را به سوی قومش فرستادیم- او به انان گفت- ای قوم من- تنها خداوند  یگانه را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست- واگر غیره اورا عبادت کنید- من برشما از عذاب روز بزرگی میترسم- سره حجر- ایه 96- همانا- که معبود دیگری – با خدا قرار دادند—اما بزودی میفهمند-ال اسرا- ایه 39- این احکام- از  حکمتهائی است-که پروردگا رت—به تو وحی  فرستاده است –وهرگزمعبودی- با خداوند منان قرارمده- که درجهنم افکنده می شوی- درحالی که سرزنش شده رانده  درگاه خداوند منان خواهید  بود- انبیا  ایه 108-109-مقام انبیا صلواته الله  علیهم اجمعین—ما ارسلناک الا رحمت  للعلمین-ماتورا جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم- دلسوزترین مربی ها انبیا اعظام صلواته الله علیهم الاجمعین هستند که انسان به نعمت بهشت وبهشت نعمت ها هدایت میکنند- واز عذاب جهنم وجهنم عذاب ها دور میسازنند—بگو- تنها چیزی که به من- وحی  میشود این است- که معبودی شما  خدای  یگانه است—ایا- بااین حال تسلیم حقمیشوید  وبت هارا کنار میگذارید- اگر- باز روی گردان شوند—بگو –من به همه شما یکسان اعلام خطر میکنم---ونمی دانم- ونمی دانم- ایا وعده عذاب خاوند منان  که به شما داده میشود- نزدیک است ویا دور است- ادامه دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰

اعراض از توحید-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی  است –اعراض از توحید- اعراض به معنای دور شدن-فاصله گرفتن- اگر مثلاسرسفره باز کنید –گشودن- انهم اعراض است بهنظر میرسد از عرض گرفته شده است عرض یعنی پهنا—که مخصوص کافرین ومشرکین ومنافقین است- شامل- اعراض اشراف وملا کافر واعراض مشرکین—وعذاب اخروی اعراض کنندگان- ازتوحید—و وهلاکت وعذاب دنیائی اعراض کنندگان از توحید- و –نکوهش اعراض کنندکان از توحید- مشکل همیشگی  جوامع بشری رادربر میگیرد- حال   فصل اول- سوره الاعراف ایات- 59 و60 – مقدمتا با الهام از رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلام- که خداوند منان و وحی وایشان را تشبیه به باران  -کرده است   در سرزمین خوش طینت—اثارخوب وشیرین  ظاهر میکند- در زمین بد طینت-جزکارهای زشت وپلید از ان بیرون نمی اید جز اندکی مانند خار- ود ر سرزمین سنگی هیچ اثری ندارد  -- مقدمه دوم اشراف  افراد درصدر حکومت هستند ویاز طرف حکومت  والی هستند- ولی ملا – یک طبقه ای است که وابسته به اشراف هستند  وبه دلائل مختلف درجامعه تاثیر گذار هستند حال ازجهت ثروت – یامقام و علم ویاشاعری وونظامی بودن وروحانی درباری بودن—ایه- ما حضرت نوح علیه السلام  - را به سوی قوم اش فرستادیم  - او به انان-گفت—ای قوم من – تنها خداوندمنان یگاته را پرستش کنید که معبودی جز او برای شمانیست واگرغیر او را عبادت کنید؟؟ -من برشما از عذاب روز بزرگی میترسم—ولی اشراف قوم اش به او گفتند—ما-تورا- درگمراهی اشکار میبینم - -گفت ای قوم من هیچگونه گمراهی در من نیست ولی من فرستاده  -ای از جانب پروردگار جهانیانم  - البته درایات بعد  انها نشانه ای یقینی خواستند  وایشان هم  نشانه یقینی  - نشان دادند-ولی پذیرفته نشد ومثلا گفتند سحر است ولی برای بتهای خود وربوبیت خود- نشانه یقینی نشان نداند –درجلئی میگویند هدایت  کاربشر نیست ولی هدایت اشراف  را لحاظ نمیکنند – سوره اعراف- ایه65-66 -  70-  73- به سوی قوم عاد برادرشان- هود را فرستادیم- کلمه برادر دومعنا دارد  یکی به معنای نژادی است-که درقران همینمعنا  لحاظ شده است ویکی برادر  غیر نژادی ولی روحانی است—گفت –ای قوم من- تنها –خداوندمنان را ستایش کنیدکه جز او معبودی- برای شما نیست- ایا پرهیز کاری پیشه نمی کنید—اشراف کافر قوم او گفتند—ما تورا درسفاهت ونادانی وسبک مغزی میبینیم- وما تورا از دوغگویان میدانیم-درایات بعد افترا وبهتان بودن دلیل گناه کبیره است—گفت ای قوم من هیچگونهسفاهتی درمن نیست سفاهت هم باید اثبات علمی شود—گفت- ای قوم من- هیچونه سفاهتی درمن نیست- ولی فرستاده ای از طرف پروردگار جهانیانم است-درایات بعد اشکارمیسازد لطف الهی منظورعلم الهی =وحی= بصورت مخفی به من رسیده است-ایا به سراغ ما امده ای –که- تنهاخدای یگانه را بپرستیم- وانچه را پدران ما پرستیدند—رها کنیم؟اینجا است که یک قاعده کلی  است که فرهنگ گذشته باید مداوم تصحیح شود—پس اگر راست میگوئی—انچه از بلا وعذاب الهی- به ما وعده ای میدهی بیاور-به سوی قوم ثمود—برادرشان صاح فرستادیم—گفت ای قوم- من- تنها خدارا می پرستم- مقام اش قبلا اشکار شده بود—که جز او معبودی برای شما نیست- دلیل روشنی از طرف پرودگار تان- برای شما مده ا- این ناقه الهی یعنی شتر ماده- این اعجاز  راهم خود قوم-خواستند- برای شما معجزه ای است اورا بحال خود واگذارید- که در  زمین خدا از علفهای بیابان بخورد وانرا ازار نرسانید- که عذاب دردنکای شمارا خواهد گرفت اشراف گفتند صالح دروغ میگوید باید با کشتن شتر  روی ایشان وافراداش راکم کنیم وهمان روش قبلرا پیاده کنیم-خوب ای تشتر سالها-هممعچزهبود وهممنافع دنیائی داشت مندرجائی خواندم امراض راخوب میکرد-حضرت علی علیه السلام فرمودند کهمن شتر وناقع رسول اکرم هستم- ادامهدارد

موافقین ۰ مخالفین ۰