بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است—نقدی بر فلسفه فرنسه- اریک متیوز- بخش بعدی-فلسفه مستق خاص که برخلاف فلسفه عام کلی است به معنای مکتب-خاص نه عناوین خاص زیر فلسفه-عناوین مختلف دارد- بهنظر صحیح نمیاید- زیرا برهان  ها درعرض هم هستند- نه درطول هم- مثلا شخص بگوید – 2+2 میشودچهار ودیگربگوید میشود پنچ این دو درعرض یک دیگر هستند-نه درطول  درطول چهارتا یک میشود-=چهار- پس وجه اشتراک ندارند-چگونههمدیگرا درک میکنند؟؟ وقضاوت میکند به اصطلاح ریاضی دانها-مخرج مشترک ندارند- پس دیدگاه- وملاک ها وارزیابی ها  وچه اشتراکندارد وقابل نقد نیست  پس چگونه است که میفرماید- انجام این کار مستلزم جدی گرفتن  برهان  انها است فرض کنیم درعلم پزشگی کتابی نوئشته شود که با اصول کلی پزشکی درعرض باشد-بازبعنوان مثال  تکامل و طبقات ازنظر سرمایه داری ومارکسیسم- واسلام به برداشت ودیگاه وچشم انداز یکسانی نمیرسد ولی سئوال بسیارمهم است زمانی میشودنقلکرد یک وجه اشتراک دراصول عقلانی وجود داشته باشد- فرض کنید از شیطان خارج از  شیطنت سئوال شود نقد وتحلیل تواز منش ورفتار الهی چه بوده است- ان میشود مکتب خاص شیطان که ازنظرما غلط است- که عقلانی نیست ومکتب فلسفی هم نیست—فلسفه محمد رضا شاه-حول محور سکولاریسیم ومنافع شخصی بوده است ورفتار سیاسیذاش گاهی ماندمحمد علی شاه(گرگ) وگاهثی ماننداحمد شاه(روباه) بوده است زمانی قونیان وفورمول بندی ها قابل ارزش ونقد است دیدگاه فیلسوف با عقل محض قابل درک باشد- البته اجزا قوانین مهم است- واین اجزا درحالیکه واقعیت دارند-خارج ازتجربه وذوق وسلیقه وضرر ومنافع- مورد بحث عقلانیقرابگیرنند که بامعیارعقل محض اندیشه شوند وارزیابی شوند-عقل الهی حداش بی حدی است وعقل انسان حدی دارد ولی عقل انسان درطول عقل اهی اسن نهدرعرض عقل الهی است لذا مخرج مشترک دارد بقول علما هرچقدر عقل  انسانی تقویت شود به عقل الهی نزدیک میشود مانندشعیه یکبریت نسبت وبه شعله خورشید هرچقدرتعاد  کبریتها بیشترشود بهنورخورشید نزدیکتر میشود--ادامهدارد