عرفان عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم- این وبلاگ برای شناخت اسلام عزیز فعالیت میکند

۵۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

سنت- وامام علیه السلا-

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است برای انکه جواب یک بردار وهابی بدهم که ایشان داد سخن میداد- دارای یک حسن است-همم معلومات سابق  بیاید میاید وهم مطالب جدید یادگرفته میشود- برای اثبات امامت- همانطور که امام الزمان علیه السلام به شیخ مفیدرحمت الله علیه فرمودند ازسنت الهی استفاه کنید- کسی ازسنت الهی استفاده نکند ان فرد مذهب ندارد فرقه مذهبی دارد-مطلب کمی پیچیده وکمی مشکل بنظر میرسد- دلیل اش قران میفرمایدکه امانت کمی مشکل است –برای این است-که-هدف اینبود  کهخداوندمنان مردان وزنان منافق ومردان زنان مشرک را از مومنان جدا سازد وانان را عذاب کند- وخداوند منان رحمت خودرا برمردان وزنان بایمان بفرستد-خداوندمنان همواره امرزمده ورحیم است درجایدیگرانهارا پاک کند ودرجایدیگر کارانهاراا سان کند –وووو- اما یک شرط دارد-برهواینفس مسلطشود- واینکار برای انسان امکانپذیر است-ولقد خلقناالانسان فی احسن تقویم ما خصوصیات جسمی وروانی دربهترین حالت ساختیم که هیچ موجود احسن تقویم نیست-پس شکایت کمبود درک وخرد نیست ونمیتواند باشد وبقول معلمین خداوندمنان شیرفهم میکند- میفرمایدما امانت تعد تکلیف –و ولایت الهی را براسمانها وزمین  وکوه هاعرضه داشتیم انها از حمل ان سر باز برتافتند- وازان هراسیدند—اما انسان  انر بر دوش گشید او بسیار ظالم وجاهل بود  چون قدر این مقام عظیم را نشناخت- وبه  هاخو دستم کرد دو نکته اساسی است منظور از اسمانها و زمین و کو ه –ها  یکی این است فرشتگان دران مکان است-دوم  غلو مثبت اغراق مثبت است-مغزهائی بهاندازه اسمانها  وزمین وکوه ها- اگر انسان داشت باز ازدرک عظمت ودر ک مطلب عاجزبود ونفس اماره حاکم میشود بعضی ازعلما فرمودند کلمه انسان بیشتر جنبه منفی دارد-  بنی ادم تاحدی جنبه مثبت ان بیشتر است  والناس ا  راه راانتخاب نکرده است وفطرت اش هم- دستکاری نشده است- وبشر  بیشتر جهت خصوصیات غریزی ومادی است که  که یک فرد معمولی است هنوز برجستگی های خودرا بظهور نرسانده است- دراین دنیا تکلیف دارد باچندنسبت وجهت اول بهخداوندمنان وسپس انبیا وامام و خود وجامعه-دربرزخ وبهشت این تکالیف نیست  یک وجه وجهت ثابت دارد-ادامه دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰

برادر وهابی توجه کننند_!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-برادروهابی ایرانی –میفرمایند که پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلام-علم الغیب داشتند وفتنه های اخرالزمانی بیان کردند پسچ.نه است فتنه های بعداز رحلت که فرمودند مانند ابرهای سیاه میایند بیان نکرده باشند-؟؟ شمادرمسئله فتنه اخرالزمانی-یک اشتباه بزرگ کردید – سینما وتلویزیون   وفضای مجازی وربات مینوانند هم مثبت باشد وهم  منفی باشدولی  استفاده منفی ان بیشتر است ودلیلاش ذهنیت مریض است-امروزدر یک روزنامه بلژیکی خواندم  بعلت تنوع مشروبات- باید  افراد تعلیم بگسرنند چگونه مشرب انتخاب کنند وچگونه استفاده کنند- که مثلا ضرراش کمتر باشد- این همان فتنه است—اگر حضرت علی علیه السلام داناترن افراد است- ودومی ندارد- دوخلیفه نمتواند باد پس خلافت معاویه غلط بوده است ومیابیست حضرت علی علیه السلام برای خلافت انتخاب شود اولا خلیفه تنهابعد سیاسی واقتصادی نیست بعد  اعتقادی وایمانی وعبادی وهمه احکام را باید  درست بشناسد وانرا تبین ومعرفی کند- درحالیکه مکاتب تفسیر وحدیثی ودیگر ابعاد چند لایه شده است ان سه خلیفه نقشی در حل مسائل نداشتند وبه امان الهی سپردند-چگونه امام حسین علیه  اقای بهشت است درحالیکه درحالت خارجی کشته میشود مگراخرت از طریق دنیا بدست نمیاید؟؟- اینکه دراخرالزمان  اگرفرد بچه اش توله سگ باشد بهتر ازبچه ادم است این هاکی هاهستند-؟؟ خوبان دراخرالزمان نشانه انها چیست؟؟- ایاعلوم نور هستند یانیستند اگرنورنیستند چراتدریس کیشود واگرنورهستند چرنسا ازانها بایدمحروم باشند ودرتاریکی باشند مگرخداوندمنان به انهاخرد واستعدادکاافی نداده است- بنظر شماخانمی ممکن است استعداداش از  ابن وهاب بیشتر باشد؟؟ اگر این چنین است کهممکن است چنین باشد چراعلوم را نبایدیادبگیرد؟؟ در هر صورت اشکال زیادی  برای دین وهابی است کهتعدا احادیث فقهی بسیار کم است معلوم نیست احکام چگونه استخراج میشود  واحتمال بدعت هم زیاد استبسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-برادروهابی ایرانی –میفرمایند که پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلام-علم الغیب داشتند وفتنه های اخرالزمانی بیان کردند پسچ.نه است فتنه های بعداز رحلت که فرمودند مانند ابرهای سیاه میایند بیان نکرده باشند-؟؟ شمادرمسئله فتنه اخرالزمانی-یک اشتباه بزرگ کردید – سینما وتلویزیون   وفضای مجازی وربات مینوانند هم مثبت باشد وهم  منفی باشدولی  استفاده منفی ان بیشتر است ودلیلاش ذهنیت مریض است-امروزدر یک روزنامه بلژیکی خواندم  بعلت تنوع مشروبات- باید  افراد تعلیم بگسرنند چگونه مشرب انتخاب کنند وچگونه استفاده کنند- که مثلا ضرراش کمتر باشد- این همان فتنه است—اگر حضرت علی علیه السلام داناترن افراد است- ودومی ندارد- دوخلیفه نمتواند باد پس خلافت معاویه غلط بوده است ومیابیست حضرت علی علیه السلام برای خلافت انتخاب شود اولا خلیفه تنهابعد سیاسی واقتصادی نیست بعد  اعتقادی وایمانی وعبادی وهمه احکام را باید  درست بشناسد وانرا تبین ومعرفی کند- درحالیکه مکاتب تفسیر وحدیثی ودیگر ابعاد چند لایه شده است ان سه خلیفه نقشی در حل مسائل نداشتند وبه امان الهی سپردند-چگونه امام حسین علیه  اقای بهشت است درحالیکه درحالت خارجی کشته میشود مگراخرت از طریق دنیا بدست نمیاید؟؟- اینکه دراخرالزمان  اگرفرد بچه اش توله سگ باشد بهتر ازبچه ادم است این هاکی هاهستند-؟؟ خوبان دراخرالزمان نشانه انها چیست؟؟- ایاعلوم نور هستند یانیستند اگرنورنیستند چراتدریس کیشود واگرنورهستند چرنسا ازانها بایدمحروم باشند ودرتاریکی باشند مگرخداوندمنان به انهاخرد واستعدادکاافی نداده است- بنظر شماخانمی ممکن است استعداداش از  ابن وهاب بیشتر باشد؟؟ اگر این چنین است کهممکن است چنین باشد چراعلوم را نبایدیادبگیرد؟؟ در هر صورت اشکال زیادی  برای دین وهابی است کهتعدا احادیث فقهی بسیار کم است معلوم نیست احکام چگونه استخراج میشود  واحتمال بدعت هم زیاد است

موافقین ۰ مخالفین ۰

تظارات زنان در بلژِک برعلیه خشونت برانها-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-زنان بلژیک دربیست وچهارم ماه نوامبر امسل  تظاهرات خواهند داشت—سازمان  تربیون میرابل- درحدود-از 199 سازمان- اجتماعی برای تظاهرات-درخواست همکاری کرده است-در 24ام ماه نوامبر که جزو وظایف روزبین اللمللی حذف بحران برعلیه زنان- میباشد- وازهمه دعوت کرده است- که به ایستگاه قطار مشهوربلژِک در بروکسل که دروسط شهر است  وجنبه بیناللمللی دارد که به چهاراه اروپا مشهور است-درساعت دوبعدازظهر کهدرخواست یک روحیه تهاجمی موثربرای مبارزه علیه اشکال بحران های موثربرعلیه زنان است- بحران ها یا به کشتن زنان پایان مییابد-(فمی ساید)- ویا عدم علاقه به زن(میسوج) میشود وتعطیل  وبلاگ های فمنی ساید-کهبرعلیه زنان است کهدرحال توسعه است تا سال 2017 به 99  رسیده است- که دربلژِیک  بوجود امده است- وهیچکداماجازه رسمی ندارند-که احیانا باید بیشتر باشند که تعدادانها از طریقه مکاری مطبواعات ورسانه ها شناخته  امده است- مسئول زنان  درسازمانملل متحد معتقد است بحرانها زود برطرف نمیشود-وزمانی که بحران روابط جنسی ختم شد مردان یازاخانه متعلق به زنان است خارج میشوند ویا زنان را ازخانه بیرون میکنندوبدنبال همسرجدید میگردند ونباید به بحران جنسی برسد بخوبی روشن میشود دستورات اسلام که احمقها وسفیهان درطول تاری انرا احمقانه میدانستند امروز کاملا حقانیت خودرا  نشانمیدهد ودراین امرزنان چه ازلحاظ اقتصادی وروانی ضربه سخت میخورند

موافقین ۰ مخالفین ۰

انتشار ویروس کورنا در اسپانیا-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است منطقه مادرید از دستورجدید  داده شد درمناطقی که درگیری کورنا بسیاربالا است درخانه بمانند- این موعظه زمانی  توسط قاضی دولت- برخلاف دستورطرح  قبلی دولت-داده شد که- که میبایستکلوب های شبانه وتوقف سیگار کشیدن درملا عام- وهمچنین زمانی کهرکورد بالای 8100 مورد بدست امد- دولت مادرید اخیرا به این نتجه رسیده است -نسل سوم کورنا عفونت خودرا اغاز کرده است-لذا در روز جمعه دستور جدید این بوده است که اهالی ساکن که بشدت درگیرکورنا هستند از خانه خارج نشوند وهم چنین توصیه شده است- که جلسات فامیلی  بشدن محدود شودمدیریت مشخص کرد-برخلاف دستورعمل های  بسیار سخت گذشته نیست-میخانه ها ورستوران ها ها اندکی درمقایسه باجای های دیگر  در رابطه با پخش کردن کورنا بهتربود-مطابق معاون بهداشت منطقه ای اقای انتنیوزاپاتارو بامراجعه به دوبخش –یوسرا- و-والکاس که بالاترینمیزان عفونت ازراه تماسی- -درمنطقه مادرید- داشتند وجائیکه هزاران نفرتست تصادفی –پی-ار-سی- ازانهاگرفته شده است که هیچگونه نشانه مرض رانداشتند-ازجماعت مردم خیابانی انجام گرفته شده است-هم چنین این دو بخشتوسط ماواره شهرداری های فیونلابارادا و- پارلاموستولس—و- لگان اس امار ثبت شده نشان دهنده میزان بسیار زیاد موارد وجود ویروس کورنا است  که دربین  مردم منطقه وجود دارد- درگزارشات موردی شیوع جهانی ویروس کورنا- درروز سه شنبه-توسط مدیریت منطقه ای افشا شد

موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر حسینی- از حضرت عظمت ایت الله العظمی جناب اقای ناصر المکارم- رحمت الله علیه-!!

* بسمالله الرحمن الرحیم- شعری حسینی از حضرت ایت الله العظمی-عظمت جناب اقای ناصرالمکارم رحمت الله علیه

جان فدای تربت پاک و نکویت یا حسین

آب کوثر رشحه ای از آبِ جویت یا حسین

از قیام پر شکوهت دین ما رونق گرفت

آبروی ما بود از آبرویت یا حسین

شاهکار آفرینش، قامت دلجوی توست

کی دهم بر عالمی یک تار مویت یا حسین

رازها در سینه دارم از صفا و لطف تو

آتشی در دل نهفته، عشق رویت یا حسین

شد مشام جان، معطر هر زمان در هر نفس

از شمیم کربلای مشکْ بویت یا حسین

راز ثار اللّه نشانی از بهای خون توست

صبغة الله رنگی از آن رنگ و بویت یا حسین

شعر «ناصر» هم نوا با ناله مرغ سحر

می کشد دل های مشتاقان به سویت یا حسین

نغمه خون خدا

* احمد باقریان

نغمه خون خدا از کربلا اید به گوش

یا که فریاد حسین از نینوا اید به گوش

زندگی با ظالمین بسیار باشد ناگوار

این ندا از پور ختم انبیا اید به گوش

من نمی بینم سعادت جز شهادت در جهان

این نوا از زاده شیر خدا اید به گوش

کاخ ظالم را ز خون خویش ویران می کنم

این کلام از زاده خیرالنساء اید به گوش

کاخ جلاد جنایتکار سازم واژگون

این سخن از شاهد راه خدا اید به گوش

اکبر و عباس قربانی کنم در راه دوست

از شه دین این کلام جانفزا اید به گوش

قاسم و اصغر کنم قربانی راه حبیب

این پیام از آن امام و مقتدا اید به گوش

زنده سازم از قیامم مکتب اسلام ناب

این کلام نیک از آن پیشوا اید به گوش

من کنم احیا به عالم مکتب آل علی(علیه السلام)

این ندا از آن امام پارسا اید به گوش

پرچم اسلام را بر بام گردون می زنم

این سخن ز آن رهبر خونین لوا اید به گوش

من فدا سازم به راه دوست هفتاد و دو یار

این پیام از خامس آل عبا اید به گوش

اهل بیتم از جفای خصم دون گردند اسیر

این سخن از رهبر اهل هُدی اید به گوش

زینب و سجاد رسوا می کنند ابن زیاد

گر چه ز آن ملعون کلام ناروا اید به گوش

از کلام زینب و سجاد رسوا شد یزید

بانگِ ویران گشتنِ کاخ جفا اید به گوش

عاشقم من عاشق درگاه مولایم حسین

گفت «باقر» این سخن از این گدا اید به گوش

***

می روم در کربلا

* احمد باقریان

می روم در کربلا تا نهضتی بر پا کنم

مکتب اسلام ناب احمدی احیا کنم

می روم در کربلا با زینب و زین العباد

تا جنایات یزید دون صفت افشا کنم

می روم در کربلا با کودک و پیر و جوان

جملگی در راه ذات ایزدی اهدا کنم

می روم در کربلا بر پا نمایم نهضتی

باز بر پا پرچم احمد شهِ بطحا کنم

می روم در کربلا همچون علی شیر خدا

تا که از دیوار کعبه سرنگون بت ها کنم

می روم در کربلا با عاشقان کوی دوست

باز احیا راه و رسم مادرم زهرا کنم

می روم در کربلا با نوجوانان رشید

جملگی قربان به راه حضرت یکتا کنم

می روم در کربلا با اکبر و عباس و عون

تا که منشور فضیلت را به خون امضا کنم

می روم در کربلا با انقلابی خون فشان

تا که طاغوت جنایتکار را رسوا کنم

می روم در کربلا با اصغر شیرین زبان

تا که خونین کربلا همچون دل صهبا کنم

می روم در کربلا با نهضت خون بار خویش

روز روشن بهر دشمن چون شب یلدا کنم

می روم در کربلا با اکبر رعنا جوان

تا که قربان در ره حق زاده لیلا کنم

می روم در کربلا تا دفتر عشق و شرف

سطر سطرش را به خون خویشتن امضا کنم

می روم در کربلا در جبهه های عشق و خون

لاله گون از خون پاکم دامن صحرا کنم

می روم در کربلا با سالکان کوی عشق

رزم در آن سرزمین با لشکر اعدا کنم

می روم در کربلا با شیر مردانی دلیر

جان فدای راه حق در روز عاشورا کنم

می روم در کربلا تا «باقر» دیوانه را

همچو دیگر عاشقانم واله و شیدا کنم

هلال ماه محرم

* احمد باقریان

«تضمینی از شعرایت الله صافی گلپایگانی»

شروع گفته به نام عظیم یکتا شد

سخن به نام خداوند پاک املا شد

ببین شروعِ قیامی سترگ و عظما شد

«هلال ماه محرم ز نو هویدا شد

بیا که رایت سلطانِ عشق بر پا شد»

بیا که سرّ قیام حسین افشا شد

قیام پاک حسین اسوه بهرِ فردا شد

بیا که جان به ره پاک دوست اهدا شد

«بیا که رایت سلطان عشق بر پا شد

بیا که ایت فتح و ظفر هویدا شد»

بیا بیا تو بشو عبد حضرت باری

بیا و مکتب اسلام را نما یاری

ز بهر مکتب دین کن بسی تو غمخواری

«درآ به مکتب حرّیت و فداکاری

بیا که دین ز قیام حسین بر پا شد»

ببین که کاخ ستمکارِ دون شده معدوم

ببین که عاقبتِ ظلم و جور شد بس شوم

زوال دولت ظلم و ستم بود مختوم

«شعار باطل و ظلم و ستم شده محکوم

بیا که جلوه توحید عالم آرا شد»

اگر که پیرو اسلام و دین و قرآنی

اگر که خصم طواغیت و ظلم و شیطانی

اگر که عبد خداوند پاک و سبحانی

«اگر که حامی حقی و یار قرآنی

بیا که پرچم دین و جهاد برپا شد»

نمای ترک خور و خواب و عیش و راحت و بزم

برای حفظ فضایل شده است موسم رزم

برو به رزم ددان ای پسر به عزمی جزم

«به ملک غیرت و جانبازی و اراده و عزم

شهید کرب و بلا قهرمان دنیا شد»

سعید گشت هر آن کس شنید پند حسین(علیه السلام)

شهید راه خدا هست پای بند حسین(علیه السلام)

یزیدیان زمان از پی گزند حسین(علیه السلام)

«به دشت ماریه از همت بلند حسین(علیه السلام)

کتاب همّت و ایمان و صبر معنا شد»

زوال دولت طاغوت شد، نما شادی

ز انقلاب حسین هر زمان نما یادی

دوباره مکتب و دین یافت عزّ و آبادی

«حسینِ عدل و فضیلت، حسینِ آزادی

فدای دین خدا در هجوم اعدا شد»

فدای مکتب پاک حسین شود جان ها

گدای درگه اویند بس سلیمان ها

نموده نهضت او طرد راه شیطان ها

«بزرگ تر سند افتخار انسان ها

از این مجاهده بی نظیر انشا شد»

ز انقلاب حسین شامِ دین شده چون روز

گذشت فصل زمستان دین، شده نوروز

شنیدم این سخن نغز از دلی پرسوز

«در این جهان مقدس حسین شد پیروز

یزید ننگ بشر گشت و خوار و رسوا شد»

ز انقلاب حسین زنده شد ز نو ایین

ببین که مکتب ظلم و فساد شد تدفین

به ظهر عشق به درگاه حق نهاد جبین

«فدای رهبر لب تشنه ای که در ره دین

غریب و بی کس و تنها به سوی هیجا شد»

فدای مکتب دین کرده او تمامِ یلان

فدایی ره حق ساخت طفل و پیر و جوان

به راه دین الهی فدا نموده جان

«دریغ و درد که در کربلا ز جور خسان

جدا سر از تن پاک عزیز زهرا شد»

به ظلم و ظالم و جبار و اهل کین شورید

ببین که ریشه ظلم از قیام او پوسید

ز خاک پاک حسین بس گل شرف روئید

نگشت تابع ظالم که ظلم را کوبید

«اگر چه رنج و بلایش فزون ز اِحصا شد»

فدا نمود حسین، جان به راه پاک خدا

نمود اکبر و اصغر به راه حق اهدا

سرود «باقر» بیچاره ایت عظما

«بنال (لطفی صافی) که روز عاشورا

ز خون پاک شهیدان چو عید اضحی شد».

***

یا اباالفضل العباس

* مهری حسینی

کاش دستم تا زمین کربلا پر می کشید

تا کنار دشت سرسبز خدا پر می کشید

گفتم احساس دلم را نذر دستش می کنم

نذر دستانی که از دنیا رها پر می کشید

دست ها در خون شناور بود و باران عطش

بر فراز لاله زار کربلا پر می کشید

دست ها جاری شد و در زیر نعش مشک او

عطر دستانش به کام خیمه ها پر می کشید

تشنگی هم با تمام گرمی احساس خود

دل به دریا داد و اشکش بی صدا پر می کشید

وقتی از ذهن عطش احساس دریا پر کشید

کاش باران از زمین بی اعتنا پر می کشید

ماه سرخ حسین(علیه السلام)

* غلامرضا عبداللهی

ماه سرخ حسین است و لاله

ماتم دست عباس دارد

ظهر هر روز صحرای خورشید

بوی عطر گل یاس دارد

***

زیر این تاق پاک مقدس

مجلس ماتم شاه دین است

بوی پیغمبر از منبر اید

جلوه نور حق المبین است

***

باد و بیرق چه زیبا حدیثی

باز گویند از ماندگاران

از کسانی که جاوید ماندند

در شرفخانه روزگاران

***

آری اینجا عزای حسین است

جان و دل ها همه کربلایی

روی پیشانی گنبد غم

دست گلدسته های طلایی

***

در سیه چادر مکتب عشق

صفحه سرخ تاریخ باز است

راه شام بلا تا مدینه

سخت سنگین و دور و دراز است

***

مات و مبهوت رود فرات است

ساحل ابری چشم دریا

دجله و نیل و کارون خروشان

شاهد عینی خشم دریا

***

کوفه شرمنده بی وفایی

کربلا وه چه شایستگی ها

کار زیبای حرّ ریاحی

حد والای وارستگی ها

***

شهر من غرق اندوه دیرین

هر چه دیوار دارد سیاه است

این چنار کهنسال غمگین

قصه پردازِ خورشید و ماه است

***

هر چراغی که اینجا فرو مرد

گر به یاد حسین خدا خفت

صبح فردای شام غریبان

آفتاب تو با کربلا گفت

***

صبحدم با غروب ستاره

در گلوی سحر بغض ترْکید

از تن یاس گل هر چه درد است

دست مهتاب آهسته برچید

***

باد دیشب به گوش اقاقی

رفتن باغبان را خبر داد

در بلندای این آشیانه

مرغ آهنگ بدرود سر داد

***

با نوایی که از ساقه برخاست

برگ از مرگِ ریشه خبر شد

دید پونه دل نسترن سوخت

چشم نیلوفر از اشک تر شد

***

زانوی غم به دامان بنفشه

اطلسی سر در آغوشِ شب بو

سنگِ دلسنگ آخر نیاورد

از غم مرگِ گل خم به ابرو

نم نم اشک در چشم نسرین

روی گلگونه باران شبنم

بین مینا و مینو اشاره

ماجرا را به گل گفت کم کم

***

باغ بی باغبان سرد و نالان

اشک ریزان به سر خاک پاشید

پنجه آه و افسوس و حسرت

صورت ارغوان را خراشید

***

لادن و کوکب و یاس گریان

یاسمن همچنان زار می زد

پیچک بی قرار هراسان

بی امان سر به دیوار می زد

* بسمالله الرحمن الرحیم- شعری حسینی از حضرت ایت الله العظمی-عظمت جناب اقای ناصرالمکارم رحمت الله علیه

جان فدای تربت پاک و نکویت یا حسین

آب کوثر رشحه ای از آبِ جویت یا حسین

از قیام پر شکوهت دین ما رونق گرفت

آبروی ما بود از آبرویت یا حسین

شاهکار آفرینش، قامت دلجوی توست

کی دهم بر عالمی یک تار مویت یا حسین

رازها در سینه دارم از صفا و لطف تو

آتشی در دل نهفته، عشق رویت یا حسین

شد مشام جان، معطر هر زمان در هر نفس

از شمیم کربلای مشکْ بویت یا حسین

راز ثار اللّه نشانی از بهای خون توست

صبغة الله رنگی از آن رنگ و بویت یا حسین

شعر «ناصر» هم نوا با ناله مرغ سحر

می کشد دل های مشتاقان به سویت یا حسین

نغمه خون خدا

* احمد باقریان

نغمه خون خدا از کربلا اید به گوش

یا که فریاد حسین از نینوا اید به گوش

زندگی با ظالمین بسیار باشد ناگوار

این ندا از پور ختم انبیا اید به گوش

من نمی بینم سعادت جز شهادت در جهان

این نوا از زاده شیر خدا اید به گوش

کاخ ظالم را ز خون خویش ویران می کنم

این کلام از زاده خیرالنساء اید به گوش

کاخ جلاد جنایتکار سازم واژگون

این سخن از شاهد راه خدا اید به گوش

اکبر و عباس قربانی کنم در راه دوست

از شه دین این کلام جانفزا اید به گوش

قاسم و اصغر کنم قربانی راه حبیب

این پیام از آن امام و مقتدا اید به گوش

زنده سازم از قیامم مکتب اسلام ناب

این کلام نیک از آن پیشوا اید به گوش

من کنم احیا به عالم مکتب آل علی(علیه السلام)

این ندا از آن امام پارسا اید به گوش

پرچم اسلام را بر بام گردون می زنم

این سخن ز آن رهبر خونین لوا اید به گوش

من فدا سازم به راه دوست هفتاد و دو یار

این پیام از خامس آل عبا اید به گوش

اهل بیتم از جفای خصم دون گردند اسیر

این سخن از رهبر اهل هُدی اید به گوش

زینب و سجاد رسوا می کنند ابن زیاد

گر چه ز آن ملعون کلام ناروا اید به گوش

از کلام زینب و سجاد رسوا شد یزید

بانگِ ویران گشتنِ کاخ جفا اید به گوش

عاشقم من عاشق درگاه مولایم حسین

گفت «باقر» این سخن از این گدا اید به گوش

***

می روم در کربلا

* احمد باقریان

می روم در کربلا تا نهضتی بر پا کنم

مکتب اسلام ناب احمدی احیا کنم

می روم در کربلا با زینب و زین العباد

تا جنایات یزید دون صفت افشا کنم

می روم در کربلا با کودک و پیر و جوان

جملگی در راه ذات ایزدی اهدا کنم

می روم در کربلا بر پا نمایم نهضتی

باز بر پا پرچم احمد شهِ بطحا کنم

می روم در کربلا همچون علی شیر خدا

تا که از دیوار کعبه سرنگون بت ها کنم

می روم در کربلا با عاشقان کوی دوست

باز احیا راه و رسم مادرم زهرا کنم

می روم در کربلا با نوجوانان رشید

جملگی قربان به راه حضرت یکتا کنم

می روم در کربلا با اکبر و عباس و عون

تا که منشور فضیلت را به خون امضا کنم

می روم در کربلا با انقلابی خون فشان

تا که طاغوت جنایتکار را رسوا کنم

می روم در کربلا با اصغر شیرین زبان

تا که خونین کربلا همچون دل صهبا کنم

می روم در کربلا با نهضت خون بار خویش

روز روشن بهر دشمن چون شب یلدا کنم

می روم در کربلا با اکبر رعنا جوان

تا که قربان در ره حق زاده لیلا کنم

می روم در کربلا تا دفتر عشق و شرف

سطر سطرش را به خون خویشتن امضا کنم

می روم در کربلا در جبهه های عشق و خون

لاله گون از خون پاکم دامن صحرا کنم

می روم در کربلا با سالکان کوی عشق

رزم در آن سرزمین با لشکر اعدا کنم

می روم در کربلا با شیر مردانی دلیر

جان فدای راه حق در روز عاشورا کنم

می روم در کربلا تا «باقر» دیوانه را

همچو دیگر عاشقانم واله و شیدا کنم

هلال ماه محرم

* احمد باقریان

«تضمینی از شعرایت الله صافی گلپایگانی»

شروع گفته به نام عظیم یکتا شد

سخن به نام خداوند پاک املا شد

ببین شروعِ قیامی سترگ و عظما شد

«هلال ماه محرم ز نو هویدا شد

بیا که رایت سلطانِ عشق بر پا شد»

بیا که سرّ قیام حسین افشا شد

قیام پاک حسین اسوه بهرِ فردا شد

بیا که جان به ره پاک دوست اهدا شد

«بیا که رایت سلطان عشق بر پا شد

بیا که ایت فتح و ظفر هویدا شد»

بیا بیا تو بشو عبد حضرت باری

بیا و مکتب اسلام را نما یاری

ز بهر مکتب دین کن بسی تو غمخواری

«درآ به مکتب حرّیت و فداکاری

بیا که دین ز قیام حسین بر پا شد»

ببین که کاخ ستمکارِ دون شده معدوم

ببین که عاقبتِ ظلم و جور شد بس شوم

زوال دولت ظلم و ستم بود مختوم

«شعار باطل و ظلم و ستم شده محکوم

بیا که جلوه توحید عالم آرا شد»

اگر که پیرو اسلام و دین و قرآنی

اگر که خصم طواغیت و ظلم و شیطانی

اگر که عبد خداوند پاک و سبحانی

«اگر که حامی حقی و یار قرآنی

بیا که پرچم دین و جهاد برپا شد»

نمای ترک خور و خواب و عیش و راحت و بزم

برای حفظ فضایل شده است موسم رزم

برو به رزم ددان ای پسر به عزمی جزم

«به ملک غیرت و جانبازی و اراده و عزم

شهید کرب و بلا قهرمان دنیا شد»

سعید گشت هر آن کس شنید پند حسین(علیه السلام)

شهید راه خدا هست پای بند حسین(علیه السلام)

یزیدیان زمان از پی گزند حسین(علیه السلام)

«به دشت ماریه از همت بلند حسین(علیه السلام)

کتاب همّت و ایمان و صبر معنا شد»

زوال دولت طاغوت شد، نما شادی

ز انقلاب حسین هر زمان نما یادی

دوباره مکتب و دین یافت عزّ و آبادی

«حسینِ عدل و فضیلت، حسینِ آزادی

فدای دین خدا در هجوم اعدا شد»

فدای مکتب پاک حسین شود جان ها

گدای درگه اویند بس سلیمان ها

نموده نهضت او طرد راه شیطان ها

«بزرگ تر سند افتخار انسان ها

از این مجاهده بی نظیر انشا شد»

ز انقلاب حسین شامِ دین شده چون روز

گذشت فصل زمستان دین، شده نوروز

شنیدم این سخن نغز از دلی پرسوز

«در این جهان مقدس حسین شد پیروز

یزید ننگ بشر گشت و خوار و رسوا شد»

ز انقلاب حسین زنده شد ز نو ایین

ببین که مکتب ظلم و فساد شد تدفین

به ظهر عشق به درگاه حق نهاد جبین

«فدای رهبر لب تشنه ای که در ره دین

غریب و بی کس و تنها به سوی هیجا شد»

فدای مکتب دین کرده او تمامِ یلان

فدایی ره حق ساخت طفل و پیر و جوان

به راه دین الهی فدا نموده جان

«دریغ و درد که در کربلا ز جور خسان

جدا سر از تن پاک عزیز زهرا شد»

به ظلم و ظالم و جبار و اهل کین شورید

ببین که ریشه ظلم از قیام او پوسید

ز خاک پاک حسین بس گل شرف روئید

نگشت تابع ظالم که ظلم را کوبید

«اگر چه رنج و بلایش فزون ز اِحصا شد»

فدا نمود حسین، جان به راه پاک خدا

نمود اکبر و اصغر به راه حق اهدا

سرود «باقر» بیچاره ایت عظما

«بنال (لطفی صافی) که روز عاشورا

ز خون پاک شهیدان چو عید اضحی شد».

***

یا اباالفضل العباس

* مهری حسینی

کاش دستم تا زمین کربلا پر می کشید

تا کنار دشت سرسبز خدا پر می کشید

گفتم احساس دلم را نذر دستش می کنم

نذر دستانی که از دنیا رها پر می کشید

دست ها در خون شناور بود و باران عطش

بر فراز لاله زار کربلا پر می کشید

دست ها جاری شد و در زیر نعش مشک او

عطر دستانش به کام خیمه ها پر می کشید

تشنگی هم با تمام گرمی احساس خود

دل به دریا داد و اشکش بی صدا پر می کشید

وقتی از ذهن عطش احساس دریا پر کشید

کاش باران از زمین بی اعتنا پر می کشید

ماه سرخ حسین(علیه السلام)

* غلامرضا عبداللهی

ماه سرخ حسین است و لاله

ماتم دست عباس دارد

ظهر هر روز صحرای خورشید

بوی عطر گل یاس دارد

***

زیر این تاق پاک مقدس

مجلس ماتم شاه دین است

بوی پیغمبر از منبر اید

جلوه نور حق المبین است

***

باد و بیرق چه زیبا حدیثی

باز گویند از ماندگاران

از کسانی که جاوید ماندند

در شرفخانه روزگاران

***

آری اینجا عزای حسین است

جان و دل ها همه کربلایی

روی پیشانی گنبد غم

دست گلدسته های طلایی

***

در سیه چادر مکتب عشق

صفحه سرخ تاریخ باز است

راه شام بلا تا مدینه

سخت سنگین و دور و دراز است

***

مات و مبهوت رود فرات است

ساحل ابری چشم دریا

دجله و نیل و کارون خروشان

شاهد عینی خشم دریا

***

کوفه شرمنده بی وفایی

کربلا وه چه شایستگی ها

کار زیبای حرّ ریاحی

حد والای وارستگی ها

***

شهر من غرق اندوه دیرین

هر چه دیوار دارد سیاه است

این چنار کهنسال غمگین

قصه پردازِ خورشید و ماه است

***

هر چراغی که اینجا فرو مرد

گر به یاد حسین خدا خفت

صبح فردای شام غریبان

آفتاب تو با کربلا گفت

***

صبحدم با غروب ستاره

در گلوی سحر بغض ترْکید

از تن یاس گل هر چه درد است

دست مهتاب آهسته برچید

***

باد دیشب به گوش اقاقی

رفتن باغبان را خبر داد

در بلندای این آشیانه

مرغ آهنگ بدرود سر داد

***

با نوایی که از ساقه برخاست

برگ از مرگِ ریشه خبر شد

دید پونه دل نسترن سوخت

چشم نیلوفر از اشک تر شد

***

زانوی غم به دامان بنفشه

اطلسی سر در آغوشِ شب بو

سنگِ دلسنگ آخر نیاورد

از غم مرگِ گل خم به ابرو

نم نم اشک در چشم نسرین

روی گلگونه باران شبنم

بین مینا و مینو اشاره

ماجرا را به گل گفت کم کم

***

باغ بی باغبان سرد و نالان

اشک ریزان به سر خاک پاشید

پنجه آه و افسوس و حسرت

صورت ارغوان را خراشید

***

لادن و کوکب و یاس گریان

یاسمن همچنان زار می زد

پیچک بی قرار هراسان

بی امان سر به دیوار می زد

* بسمالله الرحمن الرحیم- شعری حسینی از حضرت ایت الله العظمی-عظمت جناب اقای ناصرالمکارم رحمت الله علیه

جان فدای تربت پاک و نکویت یا حسین

آب کوثر رشحه ای از آبِ جویت یا حسین

از قیام پر شکوهت دین ما رونق گرفت

آبروی ما بود از آبرویت یا حسین

شاهکار آفرینش، قامت دلجوی توست

کی دهم بر عالمی یک تار مویت یا حسین

رازها در سینه دارم از صفا و لطف تو

آتشی در دل نهفته، عشق رویت یا حسین

شد مشام جان، معطر هر زمان در هر نفس

از شمیم کربلای مشکْ بویت یا حسین

راز ثار اللّه نشانی از بهای خون توست

صبغة الله رنگی از آن رنگ و بویت یا حسین

شعر «ناصر» هم نوا با ناله مرغ سحر

می کشد دل های مشتاقان به سویت یا حسین

نغمه خون خدا

* احمد باقریان

نغمه خون خدا از کربلا اید به گوش

یا که فریاد حسین از نینوا اید به گوش

زندگی با ظالمین بسیار باشد ناگوار

این ندا از پور ختم انبیا اید به گوش

من نمی بینم سعادت جز شهادت در جهان

این نوا از زاده شیر خدا اید به گوش

کاخ ظالم را ز خون خویش ویران می کنم

این کلام از زاده خیرالنساء اید به گوش

کاخ جلاد جنایتکار سازم واژگون

این سخن از شاهد راه خدا اید به گوش

اکبر و عباس قربانی کنم در راه دوست

از شه دین این کلام جانفزا اید به گوش

قاسم و اصغر کنم قربانی راه حبیب

این پیام از آن امام و مقتدا اید به گوش

زنده سازم از قیامم مکتب اسلام ناب

این کلام نیک از آن پیشوا اید به گوش

من کنم احیا به عالم مکتب آل علی(علیه السلام)

این ندا از آن امام پارسا اید به گوش

پرچم اسلام را بر بام گردون می زنم

این سخن ز آن رهبر خونین لوا اید به گوش

من فدا سازم به راه دوست هفتاد و دو یار

این پیام از خامس آل عبا اید به گوش

اهل بیتم از جفای خصم دون گردند اسیر

این سخن از رهبر اهل هُدی اید به گوش

زینب و سجاد رسوا می کنند ابن زیاد

گر چه ز آن ملعون کلام ناروا اید به گوش

از کلام زینب و سجاد رسوا شد یزید

بانگِ ویران گشتنِ کاخ جفا اید به گوش

عاشقم من عاشق درگاه مولایم حسین

گفت «باقر» این سخن از این گدا اید به گوش

***

می روم در کربلا

* احمد باقریان

می روم در کربلا تا نهضتی بر پا کنم

مکتب اسلام ناب احمدی احیا کنم

می روم در کربلا با زینب و زین العباد

تا جنایات یزید دون صفت افشا کنم

می روم در کربلا با کودک و پیر و جوان

جملگی در راه ذات ایزدی اهدا کنم

می روم در کربلا بر پا نمایم نهضتی

باز بر پا پرچم احمد شهِ بطحا کنم

می روم در کربلا همچون علی شیر خدا

تا که از دیوار کعبه سرنگون بت ها کنم

می روم در کربلا با عاشقان کوی دوست

باز احیا راه و رسم مادرم زهرا کنم

می روم در کربلا با نوجوانان رشید

جملگی قربان به راه حضرت یکتا کنم

می روم در کربلا با اکبر و عباس و عون

تا که منشور فضیلت را به خون امضا کنم

می روم در کربلا با انقلابی خون فشان

تا که طاغوت جنایتکار را رسوا کنم

می روم در کربلا با اصغر شیرین زبان

تا که خونین کربلا همچون دل صهبا کنم

می روم در کربلا با نهضت خون بار خویش

روز روشن بهر دشمن چون شب یلدا کنم

می روم در کربلا با اکبر رعنا جوان

تا که قربان در ره حق زاده لیلا کنم

می روم در کربلا تا دفتر عشق و شرف

سطر سطرش را به خون خویشتن امضا کنم

می روم در کربلا در جبهه های عشق و خون

لاله گون از خون پاکم دامن صحرا کنم

می روم در کربلا با سالکان کوی عشق

رزم در آن سرزمین با لشکر اعدا کنم

می روم در کربلا با شیر مردانی دلیر

جان فدای راه حق در روز عاشورا کنم

می روم در کربلا تا «باقر» دیوانه را

همچو دیگر عاشقانم واله و شیدا کنم

هلال ماه محرم

* احمد باقریان

«تضمینی از شعرایت الله صافی گلپایگانی»

شروع گفته به نام عظیم یکتا شد

سخن به نام خداوند پاک املا شد

ببین شروعِ قیامی سترگ و عظما شد

«هلال ماه محرم ز نو هویدا شد

بیا که رایت سلطانِ عشق بر پا شد»

بیا که سرّ قیام حسین افشا شد

قیام پاک حسین اسوه بهرِ فردا شد

بیا که جان به ره پاک دوست اهدا شد

«بیا که رایت سلطان عشق بر پا شد

بیا که ایت فتح و ظفر هویدا شد»

بیا بیا تو بشو عبد حضرت باری

بیا و مکتب اسلام را نما یاری

ز بهر مکتب دین کن بسی تو غمخواری

«درآ به مکتب حرّیت و فداکاری

بیا که دین ز قیام حسین بر پا شد»

ببین که کاخ ستمکارِ دون شده معدوم

ببین که عاقبتِ ظلم و جور شد بس شوم

زوال دولت ظلم و ستم بود مختوم

«شعار باطل و ظلم و ستم شده محکوم

بیا که جلوه توحید عالم آرا شد»

اگر که پیرو اسلام و دین و قرآنی

اگر که خصم طواغیت و ظلم و شیطانی

اگر که عبد خداوند پاک و سبحانی

«اگر که حامی حقی و یار قرآنی

بیا که پرچم دین و جهاد برپا شد»

نمای ترک خور و خواب و عیش و راحت و بزم

برای حفظ فضایل شده است موسم رزم

برو به رزم ددان ای پسر به عزمی جزم

«به ملک غیرت و جانبازی و اراده و عزم

شهید کرب و بلا قهرمان دنیا شد»

سعید گشت هر آن کس شنید پند حسین(علیه السلام)

شهید راه خدا هست پای بند حسین(علیه السلام)

یزیدیان زمان از پی گزند حسین(علیه السلام)

«به دشت ماریه از همت بلند حسین(علیه السلام)

کتاب همّت و ایمان و صبر معنا شد»

زوال دولت طاغوت شد، نما شادی

ز انقلاب حسین هر زمان نما یادی

دوباره مکتب و دین یافت عزّ و آبادی

«حسینِ عدل و فضیلت، حسینِ آزادی

فدای دین خدا در هجوم اعدا شد»

فدای مکتب پاک حسین شود جان ها

گدای درگه اویند بس سلیمان ها

نموده نهضت او طرد راه شیطان ها

«بزرگ تر سند افتخار انسان ها

از این مجاهده بی نظیر انشا شد»

ز انقلاب حسین شامِ دین شده چون روز

گذشت فصل زمستان دین، شده نوروز

شنیدم این سخن نغز از دلی پرسوز

«در این جهان مقدس حسین شد پیروز

یزید ننگ بشر گشت و خوار و رسوا شد»

ز انقلاب حسین زنده شد ز نو ایین

ببین که مکتب ظلم و فساد شد تدفین

به ظهر عشق به درگاه حق نهاد جبین

«فدای رهبر لب تشنه ای که در ره دین

غریب و بی کس و تنها به سوی هیجا شد»

فدای مکتب دین کرده او تمامِ یلان

فدایی ره حق ساخت طفل و پیر و جوان

به راه دین الهی فدا نموده جان

«دریغ و درد که در کربلا ز جور خسان

جدا سر از تن پاک عزیز زهرا شد»

به ظلم و ظالم و جبار و اهل کین شورید

ببین که ریشه ظلم از قیام او پوسید

ز خاک پاک حسین بس گل شرف روئید

نگشت تابع ظالم که ظلم را کوبید

«اگر چه رنج و بلایش فزون ز اِحصا شد»

فدا نمود حسین، جان به راه پاک خدا

نمود اکبر و اصغر به راه حق اهدا

سرود «باقر» بیچاره ایت عظما

«بنال (لطفی صافی) که روز عاشورا

ز خون پاک شهیدان چو عید اضحی شد».

***

یا اباالفضل العباس

* مهری حسینی

کاش دستم تا زمین کربلا پر می کشید

تا کنار دشت سرسبز خدا پر می کشید

گفتم احساس دلم را نذر دستش می کنم

نذر دستانی که از دنیا رها پر می کشید

دست ها در خون شناور بود و باران عطش

بر فراز لاله زار کربلا پر می کشید

دست ها جاری شد و در زیر نعش مشک او

عطر دستانش به کام خیمه ها پر می کشید

تشنگی هم با تمام گرمی احساس خود

دل به دریا داد و اشکش بی صدا پر می کشید

وقتی از ذهن عطش احساس دریا پر کشید

کاش باران از زمین بی اعتنا پر می کشید

ماه سرخ حسین(علیه السلام)

* غلامرضا عبداللهی

ماه سرخ حسین است و لاله

ماتم دست عباس دارد

ظهر هر روز صحرای خورشید

بوی عطر گل یاس دارد

***

زیر این تاق پاک مقدس

مجلس ماتم شاه دین است

بوی پیغمبر از منبر اید

جلوه نور حق المبین است

***

باد و بیرق چه زیبا حدیثی

باز گویند از ماندگاران

از کسانی که جاوید ماندند

در شرفخانه روزگاران

***

آری اینجا عزای حسین است

جان و دل ها همه کربلایی

روی پیشانی گنبد غم

دست گلدسته های طلایی

***

در سیه چادر مکتب عشق

صفحه سرخ تاریخ باز است

راه شام بلا تا مدینه

سخت سنگین و دور و دراز است

***

مات و مبهوت رود فرات است

ساحل ابری چشم دریا

دجله و نیل و کارون خروشان

شاهد عینی خشم دریا

***

کوفه شرمنده بی وفایی

کربلا وه چه شایستگی ها

کار زیبای حرّ ریاحی

حد والای وارستگی ها

***

شهر من غرق اندوه دیرین

هر چه دیوار دارد سیاه است

این چنار کهنسال غمگین

قصه پردازِ خورشید و ماه است

***

هر چراغی که اینجا فرو مرد

گر به یاد حسین خدا خفت

صبح فردای شام غریبان

آفتاب تو با کربلا گفت

***

صبحدم با غروب ستاره

در گلوی سحر بغض ترْکید

از تن یاس گل هر چه درد است

دست مهتاب آهسته برچید

***

باد دیشب به گوش اقاقی

رفتن باغبان را خبر داد

در بلندای این آشیانه

مرغ آهنگ بدرود سر داد

***

با نوایی که از ساقه برخاست

برگ از مرگِ ریشه خبر شد

دید پونه دل نسترن سوخت

چشم نیلوفر از اشک تر شد

***

زانوی غم به دامان بنفشه

اطلسی سر در آغوشِ شب بو

سنگِ دلسنگ آخر نیاورد

از غم مرگِ گل خم به ابرو

نم نم اشک در چشم نسرین

روی گلگونه باران شبنم

بین مینا و مینو اشاره

ماجرا را به گل گفت کم کم

***

باغ بی باغبان سرد و نالان

اشک ریزان به سر خاک پاشید

پنجه آه و افسوس و حسرت

صورت ارغوان را خراشید

***

لادن و کوکب و یاس گریان

یاسمن همچنان زار می زد

پیچک بی قرار هراسان

بی امان سر به دیوار می زد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر حسینی-1--!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است اشعار ازخانم زهرا نقوی رحمت الله علیه خلاصهشده  باکمی تغیرات شب عاشورا- کربلا درتاریکی غوطه وربود- شب قبل از پایان بود- من شاهد بهشت وبهشتیانم-من شاهد جهنم وجهنمیانم-همه چیز دراطراف من گسترده شده است برای بهشتیان اب فرات بسته شده است- بهشتیان سرخم اورده بودند-بفرمان خدا-جهنمیان اب را بسته بودند فراموش کرده بودند-امر خدا( شخصی =عرش قدرت خودرادرخون گذاشته بود)-من درچادر امام حسین نظاره گرگریان الماسی امام در نمازبودم-( شخصی =فرشتگان با امام همنوا وهمگریان)بیاد اوردم اخرین نمار امام رادر وقت عشا که بر شانه رسول اکرم صلواته اللهوعلیهواله والسلم –که سواری میگرفت درنمازرسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم-من شاهد چهر های پراز محبت یاران اش را--  که اخرین نماز را درپشت سرمبارکش را  خواندن-من شاهد اشتیاق خورشیدی نوجوانی بودم کسی فردا مرگ را شیرینتراز عسل میداند- من شاهد پرچم داری بودم یک دختر کوچک را در زانوی خود نشانده بود—ومیدانست دستان او قدرتمند هستند—فردا سکینه میفهمید که عمو دیگرنیست-‘,گوشوارهای انها گوششان راپاره خواهند کرد- وشلاق ها بربدن خود احساس خواهندکرد - میبایست به گرد عمه جان حلقه بزنندتا انجاکه ممکن است-شاهد مردی بودم- ازغم خم شده-وشرم گین  است- ولی درجاده بهشت گام میزند-بانگاهی پراز عطوفت وهم دردی باتمام احساسات به انها نگاه میکرد-,فراتراز منطقه وکره واسمان فراتر میرفت—( شخصی- عرشیان وملکوتیان-بنگاه اش محتاج بودن-) ادامه دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر حسینی-!!

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است اشعار ازخانم زهرا نقوی رحمت الله علیه خلاصهشده  باکمی تغیرات شب عاشورا- کربلا درتاریکی غوطه وربود- شب قبل از پایان بود- من شاهد بهشت وبهشتیانم-من شاهد جهنم وجهنمیانم-همه چیز دراطراف من گسترده شده است برای بهشتیان اب فرات بسته شده است- بهشتیان سرخم اورده بودند-بفرمان خدا-جهنمیان اب را بسته بودند فراموش کرده بودند-امر خدا( شخصی =عرش قدرت خودرادرخون گذاشته بود)-من درچادر امام حسین نظاره گرگریان الماسی امام در نمازبودم-( شخصی =فرشتگان با امام همنوا وهمگریان)بیاد اوردم اخرین نمار امام رادر وقت عشا که بر شانه رسول اکرم صلواته اللهوعلیهواله والسلم –که سواری میگرفت درنمازرسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم-من شاهد چهر های پراز محبت یاران اش را--  که اخرین نماز را درپشت سرمبارکش را  خواندن-من شاهد اشتیاق خورشیدی نوجوانی بودم کسی فردا مرگ را شیرینتراز عسل میداند- من شاهد پرچم داری بودم یک دختر کود در زانوی خود نشانده بود—ومیدانست دستان او قدرتمند هستند—فردا سکینه میفهمید که عمو دیگرنیست-‘,گوشوارهای انها گوششان راپاره خواند کرد- وشلاق ها بربدن خود احساس خواهند- میبایست بهگرد عمه جان حلقه بزنندتا انجاکه ممکن است-شاهد مردیبودم- ازغم خم شده-وشرم اور  است- ولی درجاده بهشت گام میزند-بانگاهی پراز عطوفت وهم دردی باتمام احساسات به انها نگاه میکرد-,فراتراز منطقه وکره واسمان فراتر میرفت—( شخصی عرشیان وملکوتیات-بنگاهش محتاج بودن-) ادامه دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰