بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- نیم نگاهی به کتاب – فلسفه فرانسه در قرن بیستم- نوشته  -اریک متیوز- حدیثی ازعظمت  رسول اکرم صلواته الله- علیه واله والسلم نقل شده است که فرمودند که حقایق هستی انچنان که است دبرمن اشکاربسازید- این مطلب شمال تعدادزیادی  از علوم ودانشها میشود از جمله فلسفهمحض-  فلسفه علم و علوم های متعدد وهنرهای متعد د وغیره- فلسفه بدینال ان فلسفه ای است که خداوندمنان برای حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- درک وشناخت پیدا کرده اند-فلسفه محض هستی شمول وجهان شمول است به درک کلیت از هستی میرسد که تاثیری از  شناخت زمانی ومکانی ندارد  یک خصوصیات فراتراز شناخت مکانی وزمنای است- بعنوان مثال  - یک دفعه ما کلمات  ادبیاتی  را موردتوجه قرار میدهیم وگاهی مذهبی وگاهی کلمات خارجی ولی زمانی که درباره مفوم کلمه وخصوصیاتکلی کلمه تفکر میکنیم کاری به نوع کلمهنداریم که خارجی است  ویا ایرانی است- وقتیکه میگویم صفات الهی بینهایت هستندکاری به نوع صفات نداریم ویا صفات الهی ذاتی هستند  همین نحومیباشد- لذا فیلسوف بعلت درک کلیت از یک واقیت  وطن ندارد زیرا عقل محض وطن ندارد- واگر فسفه وطنی شد باا صالت خود که بی وطنی استتاسزگار است- فلسفه محض یک مسیر وجاده وریل خاصی را  سلسله زنجیر طی میکند مانند شناخت فردی ازبدو تولد تامرگ- البته فیلسوف میتواند   روی بخش از وجود ویاموجدات فکر کند مثلا رخصوصیات موجودات  یا درباره ذات الهی –یا موجودات مادی  وغیره مادی- وغیره ولی همه فیلسوفان  بهیکنتجه خاهند رسید ملاک شخصی وجودندارد ملاک شخصی همیشه نسبت گراپی است  ومیزانی از حقیقت رادارا است تا ان ملاک ها حقیقت مطلق نشوند  اختلافات پابرجا است وچون درفلسفه  معیارهای عقلانی ثابت وهمیشگی  وبدون تغیر هستند  ودرهمه یکسان هستند نسبی گراپی معنا نمیدهدوفراتراز زمان ومکان  ودرک نسبی  فرد هستند  جملات یا گزارهای  ثابت ویکسان جاویدان دارند- درفلسفه  سپوالات سیستمی وزنجیر وار بدنبال  شناخت دانش فلسفی بوجود میاید- وما درخصلت های فراتراز علم که عقلانی محض هستند هیچ گونه تغیر وتحولی را نمیتوانیم ایجاد کنیم- برخلاف علم- ونمیتوانیم  غیراز روشهای عقلانی روشی دیگری مثلا تجربی را  بکارببریم- مثلا درعلم دانشمند میتواند یک نوع   روش بهبود بخشیدنبه کیفت  مثلا دارو  سیستم انرا در ذهن خود بسازد وبر ان اساس  یک دارو را کیفیت بهتری بدهد ویااموزش وپروش رادریادگیری  ارتقا وبهبود بخشد  ولی درفلسفه نمیتوان کیفتخصلت موجودات وهستی را کیفت بهتری داد وبیادعین واقع وحقیقت درون هستی را مشخص کرد قران میجید  مجتمع پانشها وعلوم مختلف است واز تنوع ازی بهربرده است تا  قران خشک  روش اکادمیکی نشود البته دربعضی جاها بعلل  یکنوعرابطه سبی را مطرح میکند تا مسلوموضوع بخوبی تبین شود از تضاد که یک روشی است که شناخت را بهتر  درکمیکنند ودر روی حس هم تاثیر مثبت وجلب توجه بیشتری رافراهم میکند- استفاده برده است از قصهاستفاده کرده است وبیشتربه سبک غزل سراپیتا قصیده گوی رفته است شیوه نگرسیدن  وپیدا کردن دیدگاه   باترانه ساری ولطیفه گوی اختلاف دارد- درچهار چوب معیار های عقلانی است ونه معیارهای شخصی – ادامه دارد