بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-فلسفه خاص-2 -درحقیقت  فلسفه  یکنوع از تعقل وتفکر خاص محدود به زمان ومکان وسنت وفرهنگ است –هم به پدید ه های طبیعت وبیشتر به انسان وخلاقیت های انسان کهخالق مخلوقان ساخته وپرداخته انسان تمرکز میکند-وبادید زمانی ومکانی به ان پدیده ها-مینگرد- مثلا فلسفه هنر- دربخش عقلانی به یک سری ملاک هامیرسدکه رسیدن به انها روشمند است-ولی ایا فیلسوف-دیگر ازهمان روش استفاده میکند ویامتغیر استومیتواندمتغیر باشد   میتواند دو وجه یم یک حقیقت باشد ومیشود تصادفی  به یک و نظر مشترک رسیده باشن- یک سرتعاریف واصول های هنری است-که فیلسوف درشناخت هنری خود انهارابدست میاورد  که خالق هنر انهارا تعقل یاکشف کرده است-کهعوامالدرک ذهنیت از هنر وتعقل وتفکر واحساس ودیگر عوامل درمجوع  باعث خلق هنرمیشود- که بعضی از عوامل نسبی میشوند وبعهمین دلیل خاص میشوند- وبه اصطلاح به یکسریارزش ها –تعاریف وملاکها واصول ها   وبرهان واستنباط میرسد- فیلسوف برای خود هدف تعین میکند وروش  سنجش تعریف میکند- وعواملی که ذکرشد بصورت خاصی به تجزیه وتحللی  زیبائی شناسی-درمحتوا وفرم-وسرانجام برای ارتقا وگسترش ومفیدبودن-ارائهطریق میکند- هنر خاص امروزه باهنر جهانی فرق بسیاردارد-هنر جهانی را کسانی قبولدارند که نعتقد هستند بشریت به یکسانی تفکر ودرک وتعقل رسیده است- این تفکر که فلسفه خاص  خالقان میبایست فرانسوی باشد حرف درستی نیست یک فلیسوف هنری درایران هم میتواند  درفلسفه خاص- صاحب نظر شود- در اینموارد مسئله چهارچوب است-دلیلی نداردچهارچوب ایرانی با اختلافی-که دارد غلط باشد-اگر عقول مختلف باشد-دیگر فلسفهخاص جهان شمول نخواهدبود یک معلومات  شخصی است که برای دیگران کاربردی ندارد-درنتجه در  حوزه عقلانی وجه اشتراک داشته باشد متاسفانه در مسائل حقوقی ومذهبی که چنین خصوصیاتیبار واشکار است وحتی در انتخاب اهداف همدرمورد های یکسان امکن اختلاف ماهوی هم وجود دارد-یک رنگ نژادی وناسیونالیستی-به فلسفه میزند- -اگر مواضع  وشکل بندی برهان ها یکسن بود که فلسفه خاص نمیشد-دربعد فلسفه نمی بایست تکنیک وتاکتیک وساختار نقش داشته باشند- ومیبایست محتوی وارزش ها ومفاهیم کلی قابل سنجش با معیارهی یکسان بشریت سنجیده شود- که میبایست خارج از زمان ومکان-باشد تا فیلسوف دیگری ازان بهره برد—بعنوان مثال بازی بولینگ انگلیسی- با بازی بولینگ فرانسئی یکسان نیست فقط شکل بازی نزدیک به هم است-وجه اشتراک قابل بحث کردن ودرککردن دوکشور است- بخش دیگر رنگ نژادی داد که برای همانک شور سودمند است لذا فلسفه محض هم امکان پذیر است وهم جهانی است