بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- حضرت عشق- هستی یک محبوب میخواست که به همه درس عشق دهد- در داریره ای که خود درمرکز ان است- از مدینه تا کربلا-ملائکه را حیران ومستان کرد-چهد قطره ازشراب طهورا برخاکیان افشاندکه ملک قدرت نوشیدن اش رانداشت—هر رکه رفت سوخت وقدرت کلام نداشت گر قبراش را بسوانید-درسبیل عشق خاکش برتاج مرصع  حکمران برتر است- بابا اضغراش را طلب گریه فراوان است خودرادراینه او بهتر میبینم وامام الزمان علیه السلام را روشنتر میبینم- انسان خاکیرا عاشق میکند  وازجلوهایبنهایت الهی اندکی بهره بگیردتا پروبال پرواز بسوی خالق عاشق  ازاو بگیرد-عیسی امد تا گریان او باشدموسی امد تا سینه برای چاک کند-درسطر  صفحه اول اومانده ایم-دربستر گوادل ززمه عشق جاذبه ای فراتر ا زکهکشکان مخلوق راتامرز عرش نزدیک میکند-رزقی بالاتراز گلاب و  مشک نگاه او کلمات او در تاریخ نیست کشتی نجاتی –که خوبان عالم دران باشدجزاو نیست-