بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی  است- نقدی برفلسفه اقای ارامش دوستدار- قبلاعرض کنم تمام مصاحبه وگفتمان ومناظر بخصوص مناظره با رادیو فردارا از مدار خارج کردن-بنظر حقیر ایشان بیشتر سیاسی تا فلسفی بودن—ودر استدلال خود که از فیلسوفان بی خدا – الهام گرفته است-درک تضاد عقلانی گرفتارشده است که علت ان مسئله سیاسی است-میفرماید-چگونه می‌شود تخمی از فرهنگ غیردینی در فرهنگ دینی کاشت و به ثمر آورد،؟؟ ایا ایشان اصول مذهب ودین را نشاختند؟؟ ایا چنین چیزی امکان پذیر است؟؟ ایشان بنظر حقیر ارام ارام میخواهد دین راتغیردهد وبه سمت سکولار   پیش ببردبعنوان مثال  میفرماید- ؟-تنها چهار نفر در ایران اندیشیده‌اند یا به‌راستی پرسیده‌اند و به این فرایند نزدیک شده‌اند: خیام، محمد رازی، فردوسی و ابن مقفع (روزبه). – ابن مقفع- فردی مخوف ضد عرب  ومتکبرر وخودخواهکه میخواست خود جای  پیامبر اکرم صلواته الله باشد ودین جدید را بوجوداورد- کاملامشخص است که بادین حتی ناب اختلاف وتضاد داردمی فرماید-ر تمام دورهٔ تاریخمان هیچ زمانی ما با دین درنیفتاده‌ایم. برای من درافتادن با دین با درافتادن با صنف روحانیان هرگز نمی‌تواند یکی باشد. نفی صنف روحانی را نباید امر بر نفی دین کرد. یکی دانستن دین و روحانیت لودهندهٔ ذهن غیرتاریخی ماست که رویداد هزار و چهارصد سالهٔ اسلام و آنچه را که این دین بر سر ما و فرهنگمان آورده نمی‌بیند ایشان میفرماید من بادین-مخالفتی نکردم- درحالی که بی خدا است- باروحانیون درگری بودند-که ذهن غیرتاریخی دارند یعنی تغیرات زمانی ندارند؟؟ پادشاهان راقبول دارد که  تغیرات راقبول دارند-ایرانی‌ها در زمانی پایه‌گذار دولت در دوران باستان بوده‌اند و این شاید تنها کار مهمی است که ایرانی‌ها توانسته‌اند بکنند. ایرانی‌ها در زمان کورش و داریوش، از شمال آفریقا تا تمام ترکیه و بخشی که در آن یونانی‌ها می‌زیسته‌اند و از این طرف تا سیردریای تاجیکستان را جزو قلمرو کشورشان بر حول مرکز ایرانی اش داشته‌اند. تمام دولتهایی که در این قلمرو بوده‌اند، یعنی ۲۰ دولت که رؤسای آنها ساتراپهای ایرانی بوده‌اند، دارای استقلال داخلی خودشان بوده‌اند. یعنی اگر مثلاً در آنجا یونانی‌ها زیر نظر ساتراپ ایرانی بوده‌اند، به کار فلسفی خودشان می‌پرداخته‌اند و ساتراپ ایرانی امور اداری را رسیدگی می‌کرده است. اگر در آنجا فنیقی‌ها بوده‌اند، کار تجاری خودشان را می‌کردند، اگر یهودیها بودند ترویج دینی خودشان را می‌کردند. ایرانی‌ها دولت را اداره می‌کردند ولی همه چیز را به روال سابق حفظ می‌کردند- درمناظره با رادیو المان- میفرماید تراژدی  در  دین اسلام کرده است یعنی عدم تغیرات- این خداوندمنان است که حقد دارد دارای تراژدی باشدنه مخلوق- بعنوان سوره  یاسین تعدای از تراژدی هارا بیان کرده است-وای بر حال این بندگان (گمراه لجوج) که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او را به تمسخر و استهزا گرفتندهنگامی که دو نفر از رسولان را به سوی آنها فرستادیم، اما آنها رسولان (ما) را تکذیب کردند، لذا برای تقویت آن دو، شخص سومی فرستادیم، آنها همگی گفتند ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم- سئوالات زیادی راخداوندمنان سئوال کند  ودلیلرا از خود انسانها میپرسد- در اینترنت- عناوین نقش عقل درقران ونقش تفکر درقران ونقش عقل درتفسیر ونقش عقا درقران وحدیث مطالعه کنید-فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنه- بشارت بده به کسانی که القل خاص رامیشوند وبهترین انتخاب میکند- متاسفانه افراط وتفریط شده است-یوند طبق دستورالهی هرطور خواستی ماعمل میکنیمقول معنای استغراق دارد هرقولی  ولیذ جنین جیزی امکان پذیر نیست  بعضی فرمودند فقط برای شیعیان است که درهرموردی  بهترین حدیث  را بشناسند به ان عمل کنند  دقیق این استکه قولهای که بسیارشهرت دارند ویا دین فرد را با اسلام ناب مقایسه کنند برای بشریت است نه فقط برای شیعیان-  درعظمت عقل ما احادیث فراوان داریم تغیرات براساس  شرایط زمان ومکن  براساسی رای بشریت نیست بلکه مجوز عقل و وحی میخواهد- وحی عقلانی بودن خودرا اثبات میکند- ایشان برای انکه حقانیت خودرا اثبات کند بعضی احکام را ازجهت  بیخردی مورد سرزنش قرارداده است –درقران ایهاست همه اشیا بمعنای مخلوقات-هلاک شدند بجزانهائی -که نورالهی دران ها هست- هلاکت ضد احیا است- تعریف اش این است- هرشی که خواص خودرا ازدست بدهدهلاک شده است بعنوا نمثال دانه گندم وقتیکه کوبیده وارد شد هلاک شده است زیرا دیگر پرورش ورشدی ندارد-درختی که بریده شد ومیز شدهلاک شد-پس تغیرات متضاد باعقل و-و حی باعث هلاکت است- انسان درقیامت متوجه میشود که فقط بخش من رادرروح صاحب است ومابقیه مخلوقات الهی وبفرمان الهی هستند- زمانی که فرد به جهنم میرود سلول های جشمی وصفات  معنوی همه اورا لعنت میکنند ومیگویند طبق فرمان الهی بتو عذاب میرسانیم تاحدی در همین دنیا تاحدی چنین نقشی راباز ی میکنند- اما اگر بهشتی شد  اورا تمجید میکنند ومیگویند هرطور خواستی ما عمل میکنیم لذا بعضی ها مداوم عبادت میکنند وخسته نمیشوند ومداوم  لذت بیشتری میبرنند-حال بطرز تفکر اینجناب کمی توجه کنیم- - - ;[۱]

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی  است- نقدی برفلسفه اقای ارامش دوستدار- قبلاعرض کنم تمام مصاحبه وگفتمان ومناظر بخصوص مناظره با رادیو فردارا از مدار خارج کردن-بنظر حقیر ایشان بیشتر سیاسی تا فلسفی بودن—ودر استدلال خود که از فیلسوفان بی خدا – الهام گرفته است-درک تضاد عقلانی گرفتارشده است که علت ان مسئله سیاسی است-میفرماید-چگونه می‌شود تخمی از فرهنگ غیردینی در فرهنگ دینی کاشت و به ثمر آورد،؟؟ ایا ایشان اصول مذهب ودین را نشاختند؟؟ ایا چنین چیزی امکان پذیر است؟؟ ایشان بنظر حقیر ارام ارام میخواهد دین راتغیردهد وبه سمت سکولار   پیش ببردبعنوان مثال  میفرماید- ؟-تنها چهار نفر در ایران اندیشیده‌اند یا به‌راستی پرسیده‌اند و به این فرایند نزدیک شده‌اند: خیام، محمد رازی، فردوسی و ابن مقفع (روزبه). – ابن مقفع- فردی مخوف ضد عرب  ومتکبرر وخودخواهکه میخواست خود جای  پیامبر اکرم صلواته الله باشد ودین جدید را بوجوداورد- کاملامشخص است که بادین حتی ناب اختلاف وتضاد داردمی فرماید-ر تمام دورهٔ تاریخمان هیچ زمانی ما با دین درنیفتاده‌ایم. برای من درافتادن با دین با درافتادن با صنف روحانیان هرگز نمی‌تواند یکی باشد. نفی صنف روحانی را نباید امر بر نفی دین کرد. یکی دانستن دین و روحانیت لودهندهٔ ذهن غیرتاریخی ماست که رویداد هزار و چهارصد سالهٔ اسلام و آنچه را که این دین بر سر ما و فرهنگمان آورده نمی‌بیند ایشان میفرماید من بادین-مخالفتی نکردم- درحالی که بی خدا است- باروحانیون درگری بودند-که ذهن غیرتاریخی دارند یعنی تغیرات زمانی ندارند؟؟ پادشاهان راقبول دارد که  تغیرات راقبول دارند-ایرانی‌ها در زمانی پایه‌گذار دولت در دوران باستان بوده‌اند و این شاید تنها کار مهمی است که ایرانی‌ها توانسته‌اند بکنند. ایرانی‌ها در زمان کورش و داریوش، از شمال آفریقا تا تمام ترکیه و بخشی که در آن یونانی‌ها می‌زیسته‌اند و از این طرف تا سیردریای تاجیکستان را جزو قلمرو کشورشان بر حول مرکز ایرانی اش داشته‌اند. تمام دولتهایی که در این قلمرو بوده‌اند، یعنی ۲۰ دولت که رؤسای آنها ساتراپهای ایرانی بوده‌اند، دارای استقلال داخلی خودشان بوده‌اند. یعنی اگر مثلاً در آنجا یونانی‌ها زیر نظر ساتراپ ایرانی بوده‌اند، به کار فلسفی خودشان می‌پرداخته‌اند و ساتراپ ایرانی امور اداری را رسیدگی می‌کرده است. اگر در آنجا فنیقی‌ها بوده‌اند، کار تجاری خودشان را می‌کردند، اگر یهودیها بودند ترویج دینی خودشان را می‌کردند. ایرانی‌ها دولت را اداره می‌کردند ولی همه چیز را به روال سابق حفظ می‌کردند- درمناظره با رادیو المان- میفرماید تراژدی  در  دین اسلام کرده است یعنی عدم تغیرات- این خداوندمنان است که حقد دارد دارای تراژدی باشدنه مخلوق- بعنوان سوره  یاسین تعدای از تراژدی هارا بیان کرده است-وای بر حال این بندگان (گمراه لجوج) که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او را به تمسخر و استهزا گرفتندهنگامی که دو نفر از رسولان را به سوی آنها فرستادیم، اما آنها رسولان (ما) را تکذیب کردند، لذا برای تقویت آن دو، شخص سومی فرستادیم، آنها همگی گفتند ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم- سئوالات زیادی راخداوندمنان سئوال کند  ودلیلرا از خود انسانها میپرسد- در اینترنت- عناوین نقش عقل درقران ونقش تفکر درقران ونقش عقل درتفسیر ونقش عقا درقران وحدیث مطالعه کنید-فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنه- بشارت بده به کسانی که القل خاص رامیشوند وبهترین انتخاب میکند- متاسفانه افراط وتفریط شده است-یوند طبق دستورالهی هرطور خواستی ماعمل میکنیمقول معنای استغراق دارد هرقولی  ولیذ جنین جیزی امکان پذیر نیست  بعضی فرمودند فقط برای شیعیان است که درهرموردی  بهترین حدیث  را بشناسند به ان عمل کنند  دقیق این استکه قولهای که بسیارشهرت دارند ویا دین فرد را با اسلام ناب مقایسه کنند برای بشریت است نه فقط برای شیعیان-  درعظمت عقل ما احادیث فراوان داریم تغیرات براساس  شرایط زمان ومکن  براساسی رای بشریت نیست بلکه مجوز عقل و وحی میخواهد- وحی عقلانی بودن خودرا اثبات میکند- ایشان برای انکه حقانیت خودرا اثبات کند بعضی احکام را ازجهت  بیخردی مورد سرزنش قرارداده است –درقران ایهاست همه اشیا بمعنای مخلوقات-هلاک شدند بجزانهائی -که نورالهی دران ها هست- هلاکت ضد احیا است- تعریف اش این است- هرشی که خواص خودرا ازدست بدهدهلاک شده است بعنوا نمثال دانه گندم وقتیکه کوبیده وارد شد هلاک شده است زیرا دیگر پرورش ورشدی ندارد-درختی که بریده شد ومیز شدهلاک شد-پس تغیرات متضاد باعقل و-و حی باعث هلاکت است- انسان درقیامت متوجه میشود که فقط بخش من رادرروح صاحب است ومابقیه مخلوقات الهی وبفرمان الهی هستند- زمانی که فرد به جهنم میرود سلول های جشمی وصفات  معنوی همه اورا لعنت میکنند ومیگویند طبق فرمان الهی بتو عذاب میرسانیم تاحدی در همین دنیا تاحدی چنین نقشی راباز ی میکنند- اما اگر بهشتی شد  اورا تمجید میکنند ومیگویند هرطور خواستی ما عمل میکنیم لذا بعضی ها مداوم عبادت میکنند وخسته نمیشوند ومداوم  لذت بیشتری میبرنند-حال بطرز تفکر اینجناب کمی توجه کنیم- - - ;[۱]-ادامه دارد