بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات   شخصی است- قبلا دوشرکت سطح بالای اتوبوس های مسافر بری بود یکی تی بی تی  ودومی سی ال ام سی یعنی سیگاری  فامیلی فرد وام یعنی امامی   ال یادم رفته چه کسی بود اینها بهترین ماشین رو زرا داشتند  بعد میهن تور بود که یک درجه کمتر بود ولی تعداد ماشین بیشتربود- یک راننده  سی ال ام بعداز مدتی مومن میشود- دربین راه شیراز به تهران  قبلاز اصفهان یک چشمه بود درکنار جاده که جاده نزدیک یک گردنه بود انزمان بریا کوتاه کردن مسافت از گردنه استفاده میکردند که  غالبا جاده باریک بود وسرا زیری شدید داشت روستائی محل اماده بودند یک اطاق برزگ بعنوان مسجد درست کردهبودندکرده بودندیک مشکل بخاطر  واشر ها ی ایرانی مداوم پیش می امد ایشان دم چشمه نگه میدارد  که واشر عوض کند مردم هم در خواب یکجوانی جلو نشستهبود راننده میخواسته بوق بزندکه بیایند جوان نمیگذارد میگوید بگذار کمی بخوابنند شما مقداری باسرعت امدی  بعد مردم صدا میزند بیاید راننده سزا روی فرمان گذاشته بود که چرتی بزند همه که  سوار میشوند- راننده را صدا میزند متوجه بیدار نمیشود پشت اش کمی ضربه میزند بیدار نمیشود وبعد متوجه میشوند فوت کرده است به روستا میروند اقامی اید کافور وسدر یا کنار میاورند اقارا غسل میدهند نماز میخوانند کفن پیچ میکنند میگذارند درصندلی عقب که دراصفهان به سی ال ام بدهند که شیراز بیاورد جوانک میگوید چه کسی  راننده بیا بانی بوده است شخصی  بلند میشود که سالهای راننده بیابانی  بودم وحال دیگر کار نمیکنم میگوید پشت فرمان بشین ایشان میگوید من بایداول ماشینراچک کنم کمی جلو عقب میکند  همین که گردن پیچ میزند متوجه میشئ یک تریلی بسمت مخالف ارد کج میشود راننده خواب است عقبمی اید  وشروع میکند بوق زدند راننده ها  همین که خواب شروع میشود ساعات چم بسته میشود وباز میشود ودفعه اخر  بسته میشود دیگر باز نمیشود پس تی بلندی ججاده و  لرزش دست چپ ماشین به سمت مخالف میرود یکدفعه از تهران به شیراز می امدم یکجوانی درحدود بیست وپنچ سال پشت فرمان بود با کت شوار کمی گران قیمت  غالبا باید لباس کار باشد- من گفتم بخاطر گردنه  به صاحب ماشین دادی  ایشان فرمودند من   تریلی میبرم ولی خواستم صاحب کار اطمینان داشته باشد  امروزه شغل نیست همه جوان پشت تریلی منشنیند هرچه بوق میزنی چراغ میزنی  اثر نمیکند لبه بلبه رد میشویم یک دفعه هم  اتفاق می افتد صاحب کار باشد خیال من راحت تر است چشم اش بسته باز میشد گفت پیش دکتر برو فرمودند ومنبشدت خوابم میاد ولی باچشم بسته وباز  ساعات ها رانندگی میکنم بدون انکه مواد بزم این قدرت بدنی است ولی دفعه اخر چشم بسته میشودودیگرباز نمیشود هرچه بوق بزنید فایده ندارد یک یک راننده نمی ساعت رانندگی  رفت بخوابد من خیی تعجب کردم ایشان گفت که کمکی من کاری داشت ته ران بود ومن یکسر خودم امدم حالا بر میگردم من دربین رانندگان تک هستم نیم ساعت بخوابم کافی است   ولی غالبا یک ساعت میخوابم بعد اگرنیاز بود یاز ده ساعت رانندگی میکنم خاصه ان تریل دراثر بوق  بیدار میشود ماشین میچرخاند وبخواب میرود لبه بله رد میشود به تپه میخورد می ایستدجوانک بلند میشود میگوید شما مردم خوبی بودید عده ای  باطن با باطن با ام الزمان علیه السلام درارتباط هستید وگرنه کللک همگی درامده بود-