بسم الله الرحمن الرحیم-جالب است هرجا که واقعا رهبرد لها- صلواته الله علیه والسلم نقاط مثبت جمهوری اسلامی تعریف کردند نادان میگوید انها نقاط ضعف بودندکه ایشان بخوبی میداند که نقاط ضعف هستند وبه با فریب نقاط مثبت میگویند تنها ایشان میفهمد چون پنتاگون وسیا نمیفهمد- یک ارتباط با عالم غیب دارد- - - بله مردم ناراحتی هائی دارند نه از دلحاظ حکومت بلکه بعضی افراد دولتی وبغضی شرکتها و عداهای درصنف ها—ایشان درک نمیکند ملتی از ترس ساواک حرف ها درخانه جل.ی بچه ها گفته نمیشد حتی به جوانانهم نمیگفتند بربال فرشته حمله ورشدند به یک قدرت پنچم ز مان- وشکست مفتضحانه دادند- درجبهه بودم جوانی پیش من امد ودرباره نبردی که همانجا شرهانی رخ داده بود برای من شرح داد- خوشبختانه ان سنگرها وجود داشت وخراب نکرده بودند بمن هشدار دادند که ممکن است مینی باشد وازدست مادررفته باشد ولی من رفتم- یک سنگری بطول پنجاه متر هسته مرکز یبود وتا سیص دمتر کانال کنارش بود- یک حوضه چه ساخته بودند دران اسید سلطانی ریخته بودند که هنوز انجا بود اسیدنتیریکصد بعلاوه اسید سلوفوریک صد روی انرا باجنسی پوشیده بودند رو ی ان شن وخاک ریخته بودند یک سطح شیب دار داخل ان مین وبالاترا نارنجک سرتاسر ودر ردیف افقی چوب نازکی قراردا ده بودند که شیش اهای مانندبرگ بعضی درختان شبیه یک گنبد مانند شیشه تیز روی ان بود وسط ردیف ها قوطی کنسورماهی بالبه تیز داخل ان بنزین وجلوتر ان شیب سیمهای خاردار و مینهای با گل تخمه گردان وبا وسیله هشداردهنده ومنفجر کنندهداخال کانالهای موریانه یک ردیف درجلو که هگودال های دارای پلیه بهجلو داشت که تیرانداز بالای پلهپله واقعه میشد یک کنگر ویا سپر اهنی داشت فقط دوچشم سوراخ داشت ویک سوراخ برای مسلسل بود سمت راست یک اطاق بتون ارمه که اطاق فرمانده بود وتوسط دوربین داخل وخارج تانزدکی اندیمشک میدید- تقزیبا پشت هرسه تیرانداز یک گودال خمپاره بود پشت سرانها یک اطاق بزرگ بتنونی بلی نهار خوردن واستراحت ویک اطاق کوچک بتونی برای امورپزشکی ان کانداهای داخلی بهسکه کانال اصلی منتهی میشدند وان هیک طونل چندین کیلومتری منتهی میشد کهداخلان انبارمهمات وانباراذوقه وکلاهای پزشکی وغیره بود کل چمعیت ان پنچاه یکنفربودند ولی درطول کانال افقی جابجا میشد افرادفکر میکردند حداقل سیصدنفر هستندپانزده نفر اونابودشدندفرمانده عقب نشنینی داد خیلی زخمی دادنددستورداد وانت های خمپاره کانال تیراندزی کنند زمان که صددرصدتاشهادت تیراندازی کنند ومداوم جای انها را نیروهای جدیدمیگرفتندتا نیروها توانستند انهارادوربزنند از ان پنجاه یکنفر پانزدهنفر بایق مانند ومابقه یا کشتهشدندویافرار کردند وتعدادی اسیر گرفتند- ان جوان باز درردیف پانزده نفری اول بهسمت عراق رفتند نبرد درشبی بود که ماه دربدرکامل بود که انها تصور میکردندحمله ای نیست وکل نیرو عقب کشانده بودند ایشان رسیدند بهیک مسطیل سه ضلعی که از سنک یک پارچه بلند ساخته شده بود همه فکر کردند این توالت است نزدیک شدند ایشان دروسط بود دوتاعراقی بلندشدندیکی از وسطبه راست ویکی از وسط به چپ تیراندازی کرد فقط یکنفر از پشت میامد خودرابزمین انداخت ولی گلوله بهسمت ایشان میاندونزدیک که میشد میچرخید وایشانسینه خیز به پشت تپه رفت واز انجا به سمت انها وهردو کشت وبعدا متوجه شد گلوله بهسمت که میرسد میچرخد وتوانسته بود به بالای کوه برسد ودماردربیاورد-من علت انرا از ایشان پرسیدم- ایشان گفت تصورمن این است من درک خانواده بودم که فقط مادرم ومن درنوجوانی مذهبی شده بودیم روز یحال مادرمن کمی بهمخورد وپدرمن گفت چیزی نیست ولی ایشان را به بیمارستان نمازی بردیم ودکتر ها گفتند سرطان پیشرفته داری حداکثریک ماه ونیم دیگرزنده نیستی- مادرم مداوم گریان بود ومیگفت من اول بخاطرتو گریان هستم کهبرادران وخواهران ازتو بخوبی مواظبت کنند وامیال واروزهای تورا براورده سازند ودوم از مرگ میترسم-ومنتصور میکنم که ایشان دربرزخ دعا میکند ومن حفظ میشوم-ادامهدارد