بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-مشکلات ایران بیشتر ان مصنوعی است- که از زمان رضا شاه بخصوص اغاز میشود- کی از جاهای بسیار مذهبی ایران سابق که هنوز مقداری است دربند وتجریش بوده است--  پدر اقای دکتر عباس یمین الشریف – شوهرخاله من- پدری بسیارمذهبی داشته است- باغت را اجرا میکرده است ودرفروش میوهجات نصف سود مال ایشان بوده است ویک سنگگی  ویک مغازه دیگر احتمالا پارچه فروشی – ساختان بزرگ دوطبقه باحیاط بسیار بزرگ داشته است- ودرماهمحرم  تکیه ومراسم عزادار ی برپا میکرده است وایشان مکتب میرفته است  و صدای بسیارخوبی داشته است ونوحه بسیاربلد بلعدبوده است تا  روحانی بعدی بیایدروی منبر نوحه میخوانده است ومطالب زیادی از حضرت عباس علیه  السلام  بلد بوده است- ایشان فرمودند من تاز مانی که روحانی بعد  بیاید نوحه میخواندم- وبعضی از این روحانی ها از تهران میامدند وگاهی ماشین بدنبال ایشان نمیرفت وبا کالسکه میامدندوطول میکشید- وزمانی ایشانمیامد ومینشست من میخواستم مطلبرا تمام کنم- اشاره میکرد که ادامه بده وزمانی که ایشان بلند میشد که حرکت کند ومن مطلبراتمام میکردم- ونزدیک من میشد ودرگوش من میگفت مردم شمارا بهتراز ما قبول دارند—مردم لباس خارجی وپالتو میپوشیدند ودرجیب اقایان یک  کتابچه قرارداشت که درتهران درست شدهبودکه لغات انگیسی وبعضی جملات بود- تافردی تشخیص میداند که دغنش اموز است یازبان بلد است برون میاوردند وازایشن سئوال کردند ایاتلفظ من درست است-؟؟ این یکنوع افتخارات بود- خانم دای من ازاهل اراک بوده است وایشان  خانواده متوسط ضعیف بود ه است- فرمودندروزی پدرایشان میزبیلیارد میخرد  ازایشان سئوال کرد این چه فایده ای دارد-میفرماید که برای انکهمردم تصورنکنند که ما فقیر هستیم—درخانه ها که خودم یکی را تجربه کردم – پیانو میخریدند دراطاق مهمانخانه جنبی یک لبس عروس تن او میکردند ومن پرسیدم کسی  پیانومیزند  خانم  میزبان خندید فرمودند اگرنوه هابخواهند- وجوانان بهجای سه تار  گیتار تو اطاق زدهبودن توسط دوستان وتجربه خودشا ن یادمیگرفتند-پدر  اقای دکتر سه تا زن داشت- انها حق نداشتند در روز درحیاط باشند- وشبها در حیاط گل کاری و سبزیجات وگلدان درست میکردند- یک خانم مومنه به انها یاد  داده بودکه بسیار مایب برید بودند ولی انها فروشی نبود به همسایه ها وفامیل میداند—وخانمی باز مومنه خیاطی مدرن یاد بود بود وخانمی درست غذا و مرب ا وترشی غیره خانمی هم ارایشات  گل وخانه- زن سوم ایشان دختر یک هنرمندنوازنده بود که بیشتراشعار مذهبی  میسرود وروی ان موزیک میگذاشت ودخترایشانهم بلد بود وسهتار بسیارخوب میزند ومابرای سرگرمی از ایشان یاد گرفتم- وان خانم درست مانند قمرالملوک میخواند وماهم همه گوشه و مقامات موسیقی ایرانی رایاد گرفتهبودیم خود ایشن درسن بیشتراز هشتاد یک شعر قمر میخواند تاحد متوسطی خوب بود- وایشان فرمودند من به عباس اقا یاد دادم-تنها فرزندی کهحاضر شد یادبگید استعداد اش خوب بودوهم سه تارخوب میزد وهم خوب میخواند ولی سهتار کنار گذاشت وخواندن هم رها کرد- بعداز فوت همسر ایشان با  گذاشتن کلاه وغیره بیرون امدندوبه مغازه برای خرید رفتند ومتوجه شدند که مغازه دارها به خانم بی حجاب بیشتر توجه دارند—درکتاب ساواک نوشته است  کم کم کنترول روستاها سخت شد ومسلم است دستور غرب این بوده است افراد به حواشی شهر بکشانند که کنترول انها راحتر باشد وشهر سازی  رشد زیادی بدهند که منجر به  نظام طبقاتی شدید شد ولی بشتر جرایک غیرخشن داشتند  فسادهای مختلف رادربر میگرفت واعتیاد یکی ازانها وموادمخدربود  را میفروختند تازندگانی کنند-  رشوه برای ان بود کهحقوق بالا نبرند چون مسئله ساز میشد توسط  رشوه کارمندان  تاحدی مشکلات خودرا برطرف کنند روزنامه کیهان واطالعات یک ستون داشت دقیق یاو نیست مثلامشکلات خواندگان یکی ازبحث همین رشوه بود- که درکتاب ساواک نوشته است این بدستور شاه بود- که بعداز مدتی  استاندار را  برکنار میکرد ویک پست دیگر میداد بعداز انقلاب  نوشتن روزانه  هزارمشگل سطح بالا مینوشتند- مسئله بعد جنایت امریکا است- هرچقدرپول ایرانی به امریکامیبردید تبدیل به دلار میشد وانگلستان همینطورولی بعدا روزانه دهزاز پوند میتواستند پولایران تبدیل بهپوند کنندانهم بری تریست خودشان بود که درایران تبدیل نکنندوهرکس درزو تا دویست پوندمیتوانست پول تبدیل کند وپول عظیم از ایران خارج شد که اندکی برگشت وهمین پول ایران  بهجای دلار برای خریدنفت وکلاهای دیگر پرداخت میکردند- کارخانجات غربی بود طبق قانون  بیان اللملی برای خرید قطعات تاحدی باید صادر کنند ولی این اجازه ابه ایران ندادند درنتجه قیمت کالا بالا میرفت چندی پیش درتلویزیون فرمودنددراواخر حکومت پهلوی یک میلیون دیست هزازر تن گندم ازخارج خریداری میشد که روستای دروستا نباشند به شهر بیایند با این بهانه که بایدکارگر صنعت شوند وصنعتی هم درکارنبود- من قبلا ازعموی خودم  متوجه شدم که هرشرکتی میبایست ششد درصد سهام مجانی به شاهبدهد ولی اخیرا درتلویزیون  گفتند تا ذشصد درصدهم بوده است وهیچکس جرئت اوردند کارخانه نداشته است وبعد شروع کردند مالیات مغازهارا زیادتراز حد کردند- سرکلاس دبیرستان استادی فرمودند کسی است برود درفلان کباب فروشیفلان درخیابان زند کباب خورده باشد دریگمغازه حدبوق  مردم سرودست میشکنند کاردرست این است البته کمی گران بود یکروز بعداز تعطیلی دبیرستان من به انجا رفتم-  ساختمان مال اواخر قاجاربود طبقه اول مغازه بودوطبقه دوم  اطاق بودکهنوز اینه کاری ان مقداری مانده بود چون باذغال دست میکرد اطاق تقربیا سیاه بو یا خاکستری بود یکپیرمرد کباب من را پخت وبه من داد ومحشربود- بادو پیرمرد دیگر شروع کرد به صحبت- که بارهامیخواهم- این کارارا تعطیل کنم بخاطر طرفداران باوفا رها نکردم البتهمیامدندمیگرفتند .ومیرفتند مداوم دارد مالیات اینجارازیادمیکنند – هرچه به ایشان میگویم کهسری بهمنبزنید بییندچقدرکار میکنم میگویند بهما مربوط نیست مغازه ردرست ن  و اجاره بده اجاره این فلان مقدار استطرفدران  تا نیم مالیات را بهمن میدهند ومن هم بخاطرانها هستم-ادامه دارد