بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- یک مسءله مهم-مسءله جوانانی است که دانشگاه قبول نمیشوند ویا بعدازده میشوند ویا شغل ندارند- بایداولیا انهایکدوره مساءلی یابگیرنند- که چگونه با این نوع جوانان رفتار کنند-  روزی برای  پیداکردن یک کتاب خطی-کهیکموضوعی دران مطالعه کنم- تصادفی به کتابخانه حضرت شاهچراغ  صلواته الله علیه والسلم رفتم- باکمال تعجب استادمعزز خودم حضرت کریم محمود حقیقی رحمت الله علیه از اسوه  های علم عرفان واخلاق بودندانجا پشت میز بودند هرکس رامن بهکلاس های ایشان معرفی کردم درهمان یک جلسه تااخرعمر ایشان رفتند- به حضرت استادمعزز جریان گفتم ایشان فرمودند من هفتهای دوجلسه میایم مابقه دوستان دیگری می ایند-تادوتا جوان الان  بامن همکاری میکنند ولی بزودی اینجاراترک میکنند سازمان فقطز ماهی دوهزارتومان بیشتر نمیتوادبدهد ولی خیرین فرمودندشما افرادجذب کنیدما انهاراراضی میکنیم یکزندگانی مرفهمتوسط برای انها تهیه میکنیم ولی چکسی باشد کهمورد اطمینان باشد اگرشما کسی راسراغ دارید بفرستید- درضمن فرمودند این کتاب اینجا است ولی منمیترسم بدهم تا بخواهید ورق بزنید پودرمیشود وهرچه گفتم اینرادست کنید ویا کاغذمطلوب را بهمن بدهید که از ان یک نسخه تهیه کنم-تاحال کاری نکردند ولی یکنفر همان سءوال شمارا از اینکتاب استخراج کرده است وانک کتاب راوردند- یک کوچه پاینتر از منزل یک خانواده بسیارمرفه وبسیارمذهبی بودکهیک پسرداشت درکوچه بعنوان سمبل اخلاق-مادرم باخانم ارتباط داشت اسوه خانم های قبل بوددرخیاطی شپزی وغیره وهمیشه چیزی ازایشان یادمیگرفت- پسرایشان دوباره کنکورداددررشته مورد دلخواه قبول نشد تیمی رادرست کردند که از رشت در درون کوه به مازندران میرسیدند ویا درکیش تاوسط های خلیج فارس شنامیکردند یکنفتکش خارجی گفتهبود که یک قایق لاستیکی بهشما میدهیم گفتهبود ما برای تفریح اینکارا میکنیم مادرایشان مداوم قران برسرکه ایشان سالم برگردد هدوستان وفامیل گفته بوده است کار ی برای ایشان پیدا کنید یکاز فامیل رستوران داشت ورفته بود واشپزدرجه یک شده بود- ومدتی نزدیگرفامیل درباغکارکردهبود گل کار بسیار عالی شدهبود وخوداش مدتی درصنایع دستی کار کرده است ویک کیف چرمی  و با بعضی بافندگی درست میکند واز ایننوع کارها—یکخانم دیگر پسراش بردهبود دریک داروخانه گفتهبود ایاناز اینجابیرون نیماید هرکاری که بگویدانجام میدهد انها گفته بودند باشد ایشان نزد تلفنجی  قرار میگیرد وکار ان رایادمیگیرد وبعداز مدتی  ان پسر گفته بود که دیگر من نمیروم- دنبالش امده بود وگفتهبودند ایشان بلد است بامردم چگونه رفتار کند کهجذب شوند ونسخه پیچی هم یادگرفته است-درچین چهار موضوع برای همه رایگان است بخصوص باز نشستگان- دوتای ان درذهن من مانده است زبان وادبیات چینی ونقاشی – ما بسیارجاهاداریم ولی  بعضی ها ممکناست پول شهریه رانداشته باشندوبایددولت فکری بکند انجوان رفت ولی نمیدانم که چرا انرارها کرد میخواستم برای اربعین بروم یکدفعهبیان کردندنیمساعت دگر حرکت است  بریاپول هرچهکردم کارت و عابربانک وکدملی راپیدا کر شانسی درکیف پراز کاغذ یافتم به سمت بانک باسرعت رفتم خوش بختانه تاساعت  دوبعداز ظهر کار میکردند- یکجوان بیست هفت ساله قدبلند بسیارزیباروی  انجابود قسم میدادزودکارش بکنند – ریس بانک گفت قداری  وقت لازم دارد کارت درست شد- گفت له  ازبس که چگر ومغر پر ومادرم خوردم-که بارفتن من به امریکا موافقت کردند همین الان از دبی گفتند قاچاقچیان همه کارت ردیف شده است  باهمین پرواز شیراز بیایی یکساعت بعدپراوز به امریکاد داری  پولرا بگیرم نمیتوانم بهمنزل برو از همینجا بایدبه فرودگاه بروم درفرودگاه خداحافظی کنم خلاص بایدفکری اساسی کر