بسم الله  الرحمن الرحیم-فعالیت‌های سیاسی اولین فعالیت سیاسی آخوند خراسانی (حضرت محمد کاظم خراسانی هروی) مربوط به فعالیت‌های ضدحکومتی وی در برابر دو وام روسیه به مظفرالدین شاه قاجار است. او با بریتانیا و روسیه، به یک اندازه مخالفت می‌ورزید-آخوند خراسانی معتقد بود که علما می‌توانند به عنوان صداهای هشداردهندهٔ جامعه باشند و از مسئولان به‌دلیل درست انجام ندادن وظایفشان انتقاد کنند. او نقش علما را مانند «نمکِ زمین» توصیف می‌کرد به این معنا که آن‌ها مانع بروز فساد قدرت می‌شوند و می‌بایست در برابر بی‌عدالتی مبارزه کنند و در برابر خودکامگی بایستند.[۱۳]

 

آخوند خراسانی از لحاظ لزوم پرداختن به اندیشه‌های نوین و افکار جدید دانشمندی پیشرو در میان روحانیان به‌شمار می‌رود. وی تأکید داشت که برای جبران عقب‌ماندگی ممالک اسلامی باید علوم نوین و فنون جدید رواج یابد و نهادهای لازم تمدنی ایجاد شود. شیوه‌های فراگیری دانش توسط کودکان را در مکاتب و مدارس اصلاح نمود و انواع مورد نیاز زبان خارجه فراگرفته شود. وی در زمینهٔ اقتصاد نیز بر اقتصاد داخلی و تقویت آن اهمیت می‌داد و شرکت اسلامیه را با شدت تمام تأیید نمود. به علاوه از دید خراسانی، کشور نباید حالت بسته داشته باشد و افکار گوناگون باید مطرح شوند. وی همچنین می‌گفت که در قبال مراودات متقابل سیاسی-اجتماعی بین کشورهای مختلف روابط دوستانه برقرار گردد. او برای دفع مشکلات ایران با امپراتور روس نامه‌نگاری داشت و حتی در زمانی برای دفاع از حق مظلومان استبدادزدهٔ ایران شکایتی به دادگاه لاهه هلند ارسال می‌دارد. در رابطه با اتحاد مذاهب نیز، می‌توان وی را در جهاتی حتی برتر از سید جمال‌الدین اسدآبادی برشمرد. پاره‌ای از اقدامات وی در این زمینه را جرجی زیدان مسیحی در مجلهٔ الهلال آورده‌است-آخوند خراسانی در جریان مشروطیت تلگراف‌ها و پیام‌هایی از نجف به ایران می‌فرستاد و در آن‌ها مردم را به مبارزه ترغیب می‌کرد. خراسانی به همراه دو مرجع دیگر در زمان استبداد صغیر شاه ایران را تکفیر و از سلطنت خلع کردند. وی هم چنین در مشروطیت دوم (شکست دادن و برکناری محمدعلی شاه) نیز دارای فعالیت سیاسی فراوان بود. رضاشاه در توجیه کار خود برای درافتادن با روحانیت و خلع لباس آن‌ها، در مورد آخوند خراسانی و مشروطیت‌طلبی وی می‌گوید: «او عمامهٔ طلبه‌ها را برداشت.»[۱۰] البته این قضیه با این پیش‌فرض صحیح است که بگوییم مشروطه توسط انگلیس و برای ضربه زدن به دیانت مردم ایران ایجاد شده‌است، در حالی که اسناد و مدارک فراوانی ضد این موضوع شهادت داده و نشان می‌دهد مشروطیت یک نهضت ایرانی و با دخالت علما، روشن‌فکران و مردم بوده‌است و انگلیس بعد از روشن شدن آتش انقلاب، خود را مشروطه‌خواه جلوه داد.[دیدگاه جانبدارانه] بعدها نیز به مانند قرارداد ۱۹۰۷ به ضدیت با دولت مشروطه دست زد.[۱۱]

 

آخوند خراسانی بر این باور بود که مشروطیت بهترین حالت ممکن برای ادارهٔ حکومت در غیاب امام است. وی انقلاب مشروطیت را نوعی جهاد می‌دانست که می‌بایست همهٔ مسلمانان در آن شرکت کنند.[۱۲]