چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ
- بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-خانم جناب اقای عبداللهطارمی شاعر فلوکوریکشیراز بهمن گفتند که شا سری مداوم به ایشان بزنید کهتنها است همسایه شریف ولطیف عارف خانه عارف ما بودنظم را طبق قواعد سامان دهدندو -بحث شعرشد فرمودند انچه درقلب میگذرد انرا بیان کنید خانمی زنگ زده است که من مدتی درقوالب شعری کارکردم وشعرهم میگویم خدمت شمابرسم وبیشتر شعرا بشناسم ایشان فرمودند یکی ازشعر خودت رال نثری دقیق ازاینعشق بنویسیبخوان- خواند ایشان گفتن شما قصابی میروید چه میگوید ایا سلمه وقلمبه صحبت میکنید؟ فرمودندنه انچه درقلب میگذرد ولی به تعبیر من مانندشناخت ستارگان رمل واسطرلاب دارد داردزیکخاصدارد وچه درقلب شما میگذرد بگو- - فقط شعر بانظم به تعبیر من شیوه ربابی دارد طنین وترنم خاص دارد مو زیک دارد -عظمت شعر درسحر کردن انسان است مانندعشق- ازعاشقی میفرماید چه کسی را بیشتر دوست داری میگوید دختر سه ساله ام-میفرماید اول نثری دقیق درباره اینعشق بنویس انطور که درک میکنی وحس میکنی وبعدبالغات یلدایی انرا تزین کن وپس کلمات شعری راانتخاب کن -طبق قواعد نظم بده- قواعدهای که بهتر به ان مسلط میشوی-به نظر حقیر یک نورانیت عریان دارد-در روز درسطح ستارگان حرکتمیکند ودر شب شناخت عمیقتر ونورانیت عریانتر است-سیر پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم درشب که روز همه موجودات سهم دیدن میخواهند-بهکهکشن نور خدایی میرسد وتنها باخدانجوامیکند عاشقانه وهم رنج ها سترون م تراشیده میشوند طبق اصول فقه که بنظر حقیر وارد شدن انسان به اصول یا ضروریات نزدیک میکند-درست مانندکمات و وقواعدشعری براب بیان بطن قلبی-گرچه بزرگان فرمودند غیرضروری است- جنگ امامحسین علیه السلام غیره ضروری است ولی برای ضروری است بعداز جریان عاشورا امویان به تکاپو افتادند-درمدینه ان نفرت کینه شتری را ظاهر کردندکه امام سجادعلیه السلام بیست سال دربیابان مخفی زیست ومیگفتند امام حسین السلام شما- تمام بزرگان شمارا به کشتن داد از صغیر تا کبیر- وچیزی بدست نیاورد را ومردم نادان مرعوب کردند واحمق کردن که اینفرمان بدستور الهی بوده است وجای شکوه وچون وچرانداردگرچه بعداتاحدی نرم شدن- وامام علیه السلام به مدنیه باز گشت ومداوم نظر میخواستند وبعدبیان میکردندغلط ازاب درامد امام دیگر بحثی نمیکردند به محض سروصدای بهشهر ینبوع =چشمه ها-به سراغ امام میامدند وامام علیه السلام تاامام را تحقیقر وخفیف کنندوایشان پاسخی نمیداد-راوی میگوید از ینبوع به سمت مدنیه میرفتم یکسوم را را رفته بودم به جماعتی برخوردم که به سمت ینبوع میرفتند گفتم ازبرایچه بهیبنوع میریود گفتند باری درک سئوالات خوداز امام عظیم اشان گفتم ازامویان هستید گفتنداری از امویان هستیم گفتم امام پاسخی به شما نخواهد داد وانها برگشتند-ادامه دارد
- بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-خانم جناب اقای عبداللهطارمی شاعر فلوکوریکشیراز بهمن گفتند که شا سری مداوم به ایشان بزنید کهتنها است همسایه شریف ولطیف عارف خانه عارف ما بودنظم را طبق قواعد سامان دهدندو -بحث شعرشد فرمودند انچه درقلب میگذرد انرا بیان کنید خانمی زنگ زده است که من مدتی درقوالب شعری کارکردم وشعرهم میگویم خدمت شمابرسم وبیشتر شعرا بشناسم ایشان فرمودند یکی ازشعر خودت رال نثری دقیق ازاینعشق بنویسیبخوان- خواند ایشان گفتن شما قصابی میروید چه میگوید ایا سلمه وقلمبه صحبت میکنید؟ فرمودندنه انچه درقلب میگذرد ولی به تعبیر من مانندشناخت ستارگان رمل واسطرلاب دارد داردزیکخاصدارد وچه درقلب شما میگذرد بگو- - فقط شعر بانظم به تعبیر من شیوه ربابی دارد طنین وترنم خاص دارد مو زیک دارد -عظمت شعر درسحر کردن انسان است مانندعشق- ازعاشقی میفرماید چه کسی را بیشتر دوست داری میگوید دختر سه ساله ام-میفرماید اول نثری دقیق درباره اینعشق بنویس انطور که درک میکنی وحس میکنی وبعدبالغات یلدایی انرا تزین کن وپس کلمات شعری راانتخاب کن -طبق قواعد نظم بده- قواعدهای که بهتر به ان مسلط میشوی-به نظر حقیر یک نورانیت عریان دارد-در روز درسطح ستارگان حرکتمیکند ودر شب شناخت عمیقتر ونورانیت عریانتر است-سیر پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم درشب که روز همه موجودات سهم دیدن میخواهند-بهکهکشن نور خدایی میرسد وتنها باخدانجوامیکند عاشقانه وهم رنج ها سترون م تراشیده میشوند طبق اصول فقه که بنظر حقیر وارد شدن انسان به اصول یا ضروریات نزدیک میکند-درست مانندکمات و وقواعدشعری براب بیان بطن قلبی-گرچه بزرگان فرمودند غیرضروری است- جنگ امامحسین علیه السلام غیره ضروری است ولی برای ضروری است بعداز جریان عاشورا امویان به تکاپو افتادند-درمدینه ان نفرت کینه شتری را ظاهر کردندکه امام سجادعلیه السلام بیست سال دربیابان مخفی زیست ومیگفتند امام حسین السلام شما- تمام بزرگان شمارا به کشتن داد از صغیر تا کبیر- وچیزی بدست نیاورد را ومردم نادان مرعوب کردند واحمق کردن که اینفرمان بدستور الهی بوده است وجای شکوه وچون وچرانداردگرچه بعداتاحدی نرم شدن- وامام علیه السلام به مدنیه باز گشت ومداوم نظر میخواستند وبعدبیان میکردندغلط ازاب درامد امام دیگر بحثی نمیکردند به محض سروصدای بهشهر ینبوع =چشمه ها-به سراغ امام میامدند وامام علیه السلام تاامام را تحقیقر وخفیف کنندوایشان پاسخی نمیداد-راوی میگوید از ینبوع به سمت مدنیه میرفتم یکسوم را را رفته بودم به جماعتی برخوردم که به سمت ینبوع میرفتند گفتم ازبرایچه بهیبنوع میریود گفتند باری درک سئوالات خوداز امام عظیم اشان گفتم ازامویان هستید گفتنداری از امویان هستیم گفتم امام پاسخی به شما نخواهد داد وانها برگشتند-ادامه دارد
- بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-خانم جناب اقای عبداللهطارمی شاعر فلوکوریکشیراز بهمن گفتند که شا سری مداوم به ایشان بزنید کهتنها است همسایه شریف ولطیف عارف خانه عارف ما بودنظم را طبق قواعد سامان دهدندو -بحث شعرشد فرمودند انچه درقلب میگذرد انرا بیان کنید خانمی زنگ زده است که من مدتی درقوالب شعری کارکردم وشعرهم میگویم خدمت شمابرسم وبیشتر شعرا بشناسم ایشان فرمودند یکی ازشعر خودت رال نثری دقیق ازاینعشق بنویسیبخوان- خواند ایشان گفتن شما قصابی میروید چه میگوید ایا سلمه وقلمبه صحبت میکنید؟ فرمودندنه انچه درقلب میگذرد ولی به تعبیر من مانندشناخت ستارگان رمل واسطرلاب دارد داردزیکخاصدارد وچه درقلب شما میگذرد بگو- - فقط شعر بانظم به تعبیر من شیوه ربابی دارد طنین وترنم خاص دارد مو زیک دارد -عظمت شعر درسحر کردن انسان است مانندعشق- ازعاشقی میفرماید چه کسی را بیشتر دوست داری میگوید دختر سه ساله ام-میفرماید اول نثری دقیق درباره اینعشق بنویس انطور که درک میکنی وحس میکنی وبعدبالغات یلدایی انرا تزین کن وپس کلمات شعری راانتخاب کن -طبق قواعد نظم بده- قواعدهای که بهتر به ان مسلط میشوی-به نظر حقیر یک نورانیت عریان دارد-در روز درسطح ستارگان حرکتمیکند ودر شب شناخت عمیقتر ونورانیت عریانتر است-سیر پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم درشب که روز همه موجودات سهم دیدن میخواهند-بهکهکشن نور خدایی میرسد وتنها باخدانجوامیکند عاشقانه وهم رنج ها سترون م تراشیده میشوند طبق اصول فقه که بنظر حقیر وارد شدن انسان به اصول یا ضروریات نزدیک میکند-درست مانندکمات و وقواعدشعری براب بیان بطن قلبی-گرچه بزرگان فرمودند غیرضروری است- جنگ امامحسین علیه السلام غیره ضروری است ولی برای ضروری است بعداز جریان عاشورا امویان به تکاپو افتادند-درمدینه ان نفرت کینه شتری را ظاهر کردندکه امام سجادعلیه السلام بیست سال دربیابان مخفی زیست ومیگفتند امام حسین السلام شما- تمام بزرگان شمارا به کشتن داد از صغیر تا کبیر- وچیزی بدست نیاورد را ومردم نادان مرعوب کردند واحمق کردن که اینفرمان بدستور الهی بوده است وجای شکوه وچون وچرانداردگرچه بعداتاحدی نرم شدن- وامام علیه السلام به مدنیه باز گشت ومداوم نظر میخواستند وبعدبیان میکردندغلط ازاب درامد امام دیگر بحثی نمیکردند به محض سروصدای بهشهر ینبوع =چشمه ها-به سراغ امام میامدند وامام علیه السلام تاامام را تحقیقر وخفیف کنندوایشان پاسخی نمیداد-راوی میگوید از ینبوع به سمت مدنیه میرفتم یکسوم را را رفته بودم به جماعتی برخوردم که به سمت ینبوع میرفتند گفتم ازبرایچه بهیبنوع میریود گفتند باری درک سئوالات خوداز امام عظیم اشان گفتم ازامویان هستید گفتنداری از امویان هستیم گفتم امام پاسخی به شما نخواهد داد وانها برگشتند-ادامه دارد