بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-دیشب در محضر حضرت علی بن حمزه ابن امام موسی بن جعفرعلیه السلام بودم که سالروز شهادت ایشان بود- ساختمان مفصلی را  برپا کردند درجوانی به انجا میرفتم مرحوم ایت الله ذوالانوار مسئول بود ومداوم میفرمودمردم پول بدهید این دستگاه برق  رابخریم صاحباش برایمدتی بهما داده است وماهم یکمقدار اجاره میدهیم حالا  دستگاهخواسته است  ماپول برق دولتی رانداریم یک مطلب- مطلب دوم قبرا   و بسیاری از علما گفتهبودند صاحباش اینجا قدغن کرده است کسی دراین جا که باغ بوده است دفن شودجز فامیل خوداش اداره   جهانگردی انجار  جزو  ساختمان ه خوداش میدانست که ازباید  کسی انجا دفن نکنند ودراختیار انها باشد تنها دوازدهنفربودند کمک میکردند مذهبی  تخفیف یا نیمه به  میگرفت تنها کسی از گذشتگان پسر ایشان بود که دیشب دیدم و درحدود  پانصدنفر جوان امده بودند درحالیکه ضعیفترین  بارگاه مذهبی است چه شوری  وهیجانی که درشیراز کم نظیر بود-ایت الله- ک پسربرادرایالله انجوی هستند یک استوانه بزرگ درزمان شاه ایشان  داماد  ایشان سخنرانی کردند  بابیان جالب  وجوان پسند وتحلیل  افکار متنوع که بغضی سیاسی ویا روشنفکری است  وچون مخالف نظریات رهبر صلواته الله  علیه والسلم   توجه ای نکنید وجوانی  خیلی زیبا مداحی کرد ومدتی با گفتن رهبر سینه زدنداست  ایجاد انگیزه کافی  بخصوص درجهت  رهبری  که مدتی با رهبر گفتن سینه زدن- بنظرم تا حدی الهامی بود مدتی استاندار محترم شیراز امدند وفردی مردمی تشخیص دادم-من دردانشگاه بدنبال سرنوشت ایشان بودم که اغلب  خاندان  رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم یک سرنوشتی مانند امام الحسین علیه السلام دارند غالبا یک منش را  دنبال میکنند همه اهنگری بلد بلدبودن  کهبقول فردی نشانس برای انکه  برای خودشمشیر وزره و کلاخود درست کنند وبه قضا وقدر الهی معتقد هستند را دیگری را نمیروند-ودیگران یک سان الاجمعین یک سان است-یکجمله از رسول اکرم صلواته الله علیه والسلم است الفقری فخری- رژیم  پهلوی  اینچنین وانمود میکرد دین روی کاربیاید همه باید فقیر باشند-این جمله یکجمله عرفانی است اگرقرار بود  بهمعنای فقیربودن باشد - ودرضمن به فقیربودن خوداگاه باشید درمقابل الهی خودراغنی تصور نکنید هرچند که خیلی غنی باشید- من درباره ایشان مطالعه کردم انواع واقسام گفتند- یک روز کنار رودخانه نزدیک پل ایستاده بودم که انطرف مغازهاهنگری بوده است که ایشان انجا کار میکرده است نزدیک پل یک مسجد کوچک بود  یک خانه کوچک سرگروه  بهمن فرمود انجا بیشتر دانشجویان میایند مقالات مذهبی مینویسند  به جعبه اگهی انجا میزنند وخودشان  برنامه ایجادمیکنند شما گاهی انجا بروید وصحبت کنید ومقالاترابخوانید اگر کم وکاستی داشتبرطرف کنید  دانشجویان معتقدبودن  اینجا برکاتی دارد  بخصوص که درباره ایشان  عزاداری شود  دعای کمیل وغیر-هفتگی داشتند  ودانشجویا ن فرمودند اینجا برکاتی دارد بخصوص به بیسواد سواد اموزی میکردند اختمالا ایشان اینکاراکرده است چون مردم هم مطالبی گفته بودند –حسین اقا جزو گروه ما بودندفردی فوقالعاده شجع اسلحه جابجا میکرد و  ساواکیراتشخیص میداد درنظام ایشان رابهشهربانی دادهبودند که شهربانی جای درحال ساخت شبها باجنابسروان به دزدی کاشی سیمان وغیر میپرداختند وایشانبرخورد میکرد ومیفرمود ساواکی هرجه بخواهد شب دزدی میکند مثلا چرخ ماشین- ایشان ازبرکات انجا میفرمود  یک دانشجو عاشق یک دختر  کهخاندانثروتمند بوده است انهاقبول نمیکنند یک روز پدرایشان به همان جا میاید من شمارابه دامادی قبول کردم ایشان میفرماید من پشیمان شدم وتا رفت  وقبول کرد- اگرقرارباشد کهفرد باید فقیر باشد بایدپیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلم   باشد درحالیکه هشتادپنچدرصد  نعمتها دردنیا مال ایشان است- این امریک دستور دارد فقط از طریق الهی به جایی برسیدنهازطریق دیگری که سرانجام پشیمان خواهید شد وشمارامیفروشند واز ذات وصفات و اعمال وبهرها تمام ازجانب الهی است  لذا خودراباید درنزدخداوندمنان فقیر ببیند وبه انهم افتخار کند فقیر من الله والی الله- است من کنار رودخانه بودم داشتم وضع ایشانراتجسم میکردم  درانجا کسی رفت امد نداشت یکدفع متوجه شدم یکفردی بسیارزیبا روی  با مویبور وچشم قهوی لباس شیک خارجی سرهم خارجی زده است باور کنید درست میگویم فرمودشما درفکر ایشان هستید سالها گذشت اخیرا باخودگفتم چرانه پپرسیدی چگونه فهمیدی-گفتم بله ایشان جریانراگفت که محل ایشان باغی بوده است-از انبزگوار  دعوت میکند مثلا پنچره  اهنین درست کند کشیک میزند میفهمد که شیعه است ایشانمیگوید من هم شیعه هستم ولی در جامعه عالم بزرگ سنی هستم ایشانخانواده خوداش انجا دفن میکرده است ایشان میگیود در قضاوقدر من باید دراینجا دفن شوم مقداری پول به من نده درعوض یکقبر برای من درست کن ایشان  پولی نمیگیرد وقبری برای ایشان درست-چندنفر بدست ایشان شیعه میشوند ولی محرمانهبوده است یک سی  بدوناجازه ایشان به فامیل میگوید فردی است باسواد ولی عرب است  حاظ هستی بروی نزد ایشان  یک ادرس هم میدهد ان  فرد خبرا به حکومت میرسانند از اول ردیف شروع میکنند به پرس و جو وقتیکه ایشان متوجه میشود درکتاب استسوار کشتی میشود  ولی به دام میافتد ولی انشخص ناشناس فرمودند خوداش یک قایق راسوار میشود به این طرف میایدکه یکخانه یک پیرزن کنارپول بود انزمانهم همینطور بود وپیرزن شیعه شده بودپیرزن به ایشانمیگوید من یک گاری میگیرم ودرسبدهای بزرگ میوه ترامخفی میکنم وبه جا امنی میبرم ایشانمیفرماید شما کشته میشوی ومن مطابق قضا وفدرخود عمل میکنم نیروی ها میرسند وزدوخودر میشد بعضیرامیکشد ویک دربالا  پل کمین میکند وسرا ایشان رامیزنذد ایشان سرا  بدست مییرد ویجنگد وشهادتینمیگوید واز امامت علی علیه السلام دفع میکند  وفقط دونفر رازنده میگذارد که بعضی از ترس سنکوب کرده بود وفرار میکند ایشان وارد باغ میشود ودر  قبر قرار میگیرد صاحب باغ میاید ایشان باصاحب بغ صحبتمیکند سرمن رادرجای  درست بگذار وخاک بریز مقدرای مثلا گلسرخ روی خاک من بکارمردم مشاهده کرد بودند وارد باغ میشوند ومیگردند وعذرخواهی میکنند میرونند تا حکومت بدست شیعیان که بایدمغول هایشیعه باشند  ایشان تحقیقات میکنندمیگویند اگرسری رافاش نکنی شب نورازاین جا صادر میشوند وایشان بادیدننور باغرابری خودمیخرد وارمگاه درست میکنند و درهفته یک روز ازادی میدهد