بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- نگر شی از  صفات الحسنی الهی در  دعای کمیل  علوم د ینی  در هرسال  با ادراک  بیشتر به نحوی د یگر درک میکند اگرازشخصی ازجوانی تاپیری ر ومانی را  بخواند و بگویند  کدام جمله بهترین بود مداوم  تغیر میکند-میتوان  تغیرات فرد و  شناخت فرد راحدس زد که بکدان سو وجهت میرود وچیمیز ان درک وعذفان پیدگرده استدیدگاه  نمیتواند مطلق باشد  امرمطلق  جنبه های مختلف وزوایای مختلف دارد بهترین دلیل برای اثبات روح غیرمادی است- حضرت علی علیه السلام در بدترین شرایط زندگانی بود دعا ها هم  هرکدام فلسفه ونگرش ونگات ارکانی خاصی را دارند- نکته  اول همه موجودات ذلیل درگاه الهی هستند فکر نکنند که دسشمانان  کسی هستند  افرادخاص دیکتاتور وزنه هستند همه  امر الهی برانها غلبه دارد ودقیقا در چهرچوب صراط  الهی حرکت میکنند ودربرز خ میفهمند کهچه اشتباهی کردند افراد از د ین مداوم دور میشدند ولیبرای اقتصاد ومعیستخود مبارزه میکردند وزمانی که به حق ونا بحق کشته میشوند  غالبه امر-فرد بیشتر بفکر  خوداش باشد رابطه باخداوندمنان  اساسط است نه رابطه باغیر خداوندمنان- انعظمت پس ازبیان انکه انسان وارد گناه شد با داشتن چند ضفت ودرک چند صفت الهی درحهنم هم ناامید نمیشوئد کرات رحمت  فضل بیحد والعظیم  شناخت توحید  تعتمدی برای گناه نبوده است  د ر جهنم هم امیوار است د ر اینمورد بیظیر است- تغییر دهنده‌ای برای کار زشتم به زیبایی، جز تو نمی‌یابم، توبهکرده است واین صفت بحشندگی خداوند منان  به اندازه گناهان  تلدبل به  خیرات میشود-گناه میکند و غفلت میکند ولی خداوندمنان خو بی های اور برای مرد مان اشکار میکندسَکَنْتُ إِلَىٰ قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِى-اول تو یادمن میکردی حال من یادتومیکنم-مادر همیشه یاد فرزندان هستند ولی فرزندان گاهی یادمادر هستندوَالنَّظَرَ فِى أَمْرِى؛نظر  لطف درکارم را از او درخواستمیکنم – پسمردمان چه شاگر  باشند وچه عد اوات داشته باشند برای ایشان اثری ندارد بلکه خودانها تکامل ویاضدتکامل پید ا میکنند-نه پناهگاهی که به آن روی آورم پیدا کنم، جز اینکه پذیرای عذرم باشی و مرا در رحمت فراگیرت بگنجانی. خدایا! پس عذرم را بپذیر و به بدحالی‌ام رحم کن و از بند محکم گناه رهایم ساز؛ فقط ازخداوندمنان مشکلات میخواهد که رفع شود  مردمان کر دند ویانکر دند مهم نیست-ای که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکی بر من و تغذیه‌ام بوده‌ای، اکنون مرا ببخش به همان بزرگواری نخستت و پیشینه احسانت بر من،ای خدای من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب کنی، پس از اقرار به یگانگی‌ات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنی گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از باور به تو لبریز شد و پس از مخلص بودنم در اعتراف و درخواست متواضعانه‌ام در برابر پروردگاری‌ات؟ باور نمی‌کنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستی که پرورده‌ات را تباه کنی یا آن را که به خود نزدیک کرده‌ای دور کنی یا آن را که پناه دادی از خود برانی یا آن را که خود کفایت نموده‌ای و به او رحم کردی به موج بلا واگذاری! رگز چنین گمانی به تو نیست و از فضل و احسان تو چنین خبری داده نشده، ای بزرگوار، ای پروردگار و تو از ناتوانی‌ام در برابر اندکی از غم و اندوه دنیا و کیفرهای آن و آنچه از ناگواری‌ها بر اهلش می‌گذرد آگاهی، با آنکه این غم و اندوه و ناگواری درنگش کم، بقایش اندک و مدّتش کوتاه است؛ پس چگونه خواهد بود تاب و توانم در برابر بلای آخرت و فرود آمدن ناگواری‌ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال آنکه زمانش طولانی و جایگاهش ابدی است و تخفیفی برای اهل آن بلا نخواهد بود، چراکه مایه آن بلا جز ازای خدای من و پروردگار و سرور و مولایم، برای کدامیک از دردهایم به حضرتت شکایت کنم و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزم. آیا برای دردناکی عذاب و سختی‌اش، یا برای طولانی شدن بلا و زمانش، پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهی و بین من و اهل عذابت جمع کنی و میان من و عاشقان و دوستانت جدایی اندازی، ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم ای خدای من بر سوزندگی آتشت شکیبایی کنم، اما چگونه چشم‌ انداختن به بزرگ‌منشی و سخاوتت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و چشم‌پوشی توست؟!یان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده و حال آنکه در درگاهت سخت ناله می‌زند، همچون ناله آن‌که آرزومند رحمت توست و با زبان اهل توحیدت تو را می‌خواند و به ربوبیتت به پیشگاهت توسّل می‌جوید، ای مولای من، چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردباری گذشته‌ات دارد یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالی‌که بخشش و رحمت تو را آرزو دارد؟!همه این امور از بنده‌نوازی تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه از خوبی و احسانت با اهل توحید رفتار کرده‌ای شباهتی دارد؛ پس به یقین می‌دانم که اگر فرمانت در به عذاب کشیدن منکرانت نبود و دستورت به همیشگی بودن دشمنانت در آتش صادر نمی‌شد، نان که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتی و آنان را نیز گواهانی بر من قراردادی علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آن‌ها مراقب من بودی و شاهد بر آنچه از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختی و با احسانت پوشاندی و اینکه از تو می‌خواهم از هرچیزی‌که نازل کردی یا احسانی که مرحمت نمودی یا برّ و نیکی که گستردی یا رزقی که گسترش دادی یا گناهی که بیامرزی یا خطایی که بپوشانی، پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا! و مرا از بهره‌مندترین بندگانت نزد خود و نزدیک‌ترینشان در منزلت به تو و ویژه‌ترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان، زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل و احسان تو، خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواری‌ات به من نظر انداز؛ و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش، زیرا تو بندگانت را به بندگی فرمان دادی و به دعا و درخواست از خود دستور دادی و اجابت دعا را برای آنان ضامن شدی،خدای من بر سوزندگی آتشت شکیبایی کنم، اما چگونه چشم‌ انداختن به بزرگ‌منشی و سخاوتت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و چشم‌پوشی توست؟!راتر از آن‌ها مراقب من بودی و شاهد بر آنچه از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختی و با احسانت پوشاندی و اینکه از تو می‌خواهم از هرچیزی‌که نازل کردی یا احسانی که مرحمت نمودی یا برّ و نیکی که گستردی یا رزقی که گسترش دادی یا گناهی که بیامرزی یا خطایی که بپوشانی، پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا! پس به توانمندی‌ات ای آقا و مولایم سوگند صادقانه می‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم، همانند ناله‌ی آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان‌که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه می‌کنم چو آنان‌که مبتلا به فقدان عزیزی می‌باشند و هر آینه صدایت می‌زنم: کجایی‌ ای سرپرست مؤمنان، آری کجایی‌ ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دل‌های راستان و ای معبود جهانیان؛