بسم الله الرحمن الرحیم-نظر یات شخصی است- بحثی د رباره  جناب جرج لوکاچ- و قتیکه خداوندمنان خواست انسانرا  خلق کند  بافرشتگان صحبت کرد اولین درس علم اموزی همین است که بگویم  فلان کاررا بکنیم میگویند نمیشود نتچه شاید نداشت میگویم کردند   ونتجه هم داده است بقول استادمن  در د انشگاه لندن هنشتاد درصد کار است- بعد  ما تاراه حل راپیدانکنیم  که ممکن است هزینه بردارباشد خوب همین است که خلاقیتبوجود میاورد و اگر حتی مهارت عملی رایاد بدهند خملاقب یت بیش ا زبیست درصد رشد نمیکند عالمیفلرمودند  د رس احتهاد  هرچه بخوانی مجتهد نمیشوی مگر خودات ان قوانین راکشف کنی فلسفه هم همین نحو است باید قبوانین راکشف کنی درغیر این صورت عالم هستی ولی مجتهد نیستی- بههمین دلیل  امریکا همیشه اگر غقب باشد جلومیاید د ه قبیله ای که از ترس  یهود بهمصر رفتند  ودر مشکلات غرق شدند وباهم درجنگ وجدال شدند یک دفعه متحد شدند .عقل خودرا بکارانداختند وتمدن مصررا بوجود اوردند همین امر در انگلستان رخ داد- درامریکا رخ داد- اقای مارکس جبررا قبول کرد- فرشتگان جبررا قبول کردند ازادی را  در دومورد گوش زد کردند اول خدای نادیده  را قبول نمیکننند- دوم شهوات  احکام ودستورت شمار قبول نمیکنند وشهواتانهارا بفساد میبرد- خداوندمنان فرمودند ساخت انهارا د رک نمیکنید ساخت جدید است—حواس من است درفشار  عقلرا بکار میاندازد- ودر جبر فرمودند ده طبقه بوجود میاید پیامبر ارک صلواته اللهعلیه والسلم  فرمودند انشانها دوطبقه هست عدها ی طلا وعده ای نقره گفتند مس هم هستند وفرمودند خیر  مس نیستند- اینامرذ ده ا خاصیت دارد یکی الفت واتحاد درمکتب سیستم که مال اخیر است  هستی را سیستمی  باید شناخت که انواع  مختلف دارد دریک موضوع مشترک هستند که مولفه ا  دو بدو-باهم ارتباط داردند از دو طرف  ونتایج ان  بازدوبدو ارتباط داراند تا اخر- درجنگ یک تعدادی فرمانده هستند که مجتهد طرح جنگ هستند  که به ان تاکتیک میگویند هوش فوق العاده میخواهد   د و م سرباز انهنم باز هم هموش فوقالهاده میخواهد وهم که ان طرح یچیده را  بتواند بامهارت وشجاعت عمل کند یکی از فرماندهان معرف امریکا  درجنگ جهانی دوم فیلم ایشان در  مرکز زرهی دیدم ایشلن گفتد بود ارتش المان طرح های ا های اش  ازما بهنر است- و لی باید ک.اری کنیم که شسجاعت ضعیف شود ومداوم به در ب بسته میخورد وما باتوپ  وهواپیما برتری داریم  انهار ابترسانیم-مسئله جبر  بخوبی ر د میشود که انسانها درطول تاریخ طبقه عوض میکنند و تاحدی ازادی ملاک است ایشان ربالطه ضرورت وازادی رامطرح کرد وباین موضوع جبر اقای  مارکس تهنی شد وطبقاتی که بزور بوجود میاید را نتجه  درک اقای مارکس مید اند که تاحدی هم درست ولی هنوز انسانرانشاختند که انسان از تابع شدن تا رادیکال شدن  د امنه دارد—ایشان ضرورت تاریخی وتاویل میکانیستی  جناب اقای مارکس که تن ده طبقه رابوجود میاورد   باید ازادی را توجیه میکانیستی کند پس باید شعبده بازی کنئد زیرا ازادی اثبات روح میکند که از جنس ماده نیست اما نحوی عمل- ایشان  کل روح انسان  فقط توسط کار بهنتجه میرسد علیت وسبب کار نتجه دل خواه بدست میاید ان نتجه چیست باید گفت سعادت وخوشبختی در دنیا- ایشان اثری دارد بنام هستی شناسی هستی اجتماعی بدرستی فهمیده است که اجتماع بسیار پیچیده است-میگوید  شکوفا کردن خویش درمجموعه بههم پیچیده وواقعی واقعیت باتبدی برجا ماندگی انتزاعی یعنی هر فرد اجتماع  شکوفا باید شود وجمع هم باید شکوفا شود  درحالیکه وجدن اجتماع حفطشود میفرمایند انتزاعی یعنی ایتطور در ذهن  قبول کنید وایستا به برجاماندگی  جامعه ایستا است ولی تعیر هم میکند بهترین تعریف روح  دات ثابت است ولی صفات میتواند تغیز ایشانمیفرماید- باشکستن دستگاه ه مندی این سیستم شکسته میشود سیستم جدید بوجود میاید  وهم هنگام حفظ ان باهویتی تازه باز اثبات روح است- چگونه اینئ عمل انجاممیشود مفهوم مق.لهی جوهر گهئ میشود = معنای تازه پیدا کند- ومیکوشد معنای تاره ای برای ان ارائه دهد وان اتینچنین است جوهر در مقام اصل هستی شناختی= در غلم شناسی  است د رعلوم عقلی شناختی است) برجای ماندگاری به هعنگام دگرشوندگی- اینک معنای کهنه اش به مثابهی= برابر   ویامانند= نفطهیمقابل ومنافی – ضد= صیرویت از دست میدهاد در عوض باتلقی اصل برجامامدگب بهمثابه اصل گسست ناپذیرانهی حفظ- در فلسفه اسلام خداوند منان مثلا دانه درخت  گیلاس میخواهد بوجود اورد یکوجود محدود بسیط وغیر ماده  خلق میکند اموجگود چون محدود است دمیشود موجود جوهررا خلق میکند یعنی افرینش دارد وجوهر عترض را بج.د میاورد  خلق نمی کند مثیلا دوتا هیدروژن  بایک  اکسیژن میشود اباینخلق نیست  دوتا  هیبدرژن ویکی اکیسیژننقش جوهر رادارند کهن بهان عرض گفته میشود جوهر اگر ثابت باشد عترض هم ثابت است واگر جوهر تغیر کرد وعرض هم نغیر میکند نمیشود جوهر ثابت باشد ولی عترض تغیر کند  وباز ایشان روح  را اثبات کرد انموجود  روح رابوجود مباورد  و جگسم را میتواند تعیرذ بدهدذ .ارواح هم میتواند تعیر کنند درحتالیکه اتحادهم داشته باشند