بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-در جلسه بودم ویک سر رسید بر ای یاداشت داشتم- برای زمان چای خوردن  استاددکتر جمشید شفیعی نیا فرمودند  من دیشب کتابی را مطالعه کردم – که حیف ام میاید بیان نکنم- وان حدیثی بود که بیان میکرد سه نفر کنار دست راست حضرت ادم علیه امدند ونشستند وسهنفر دیگر دست چپ حضرت ادم- علیه السلام نشستند در تحقیقات خودمن  به این نتجه رسیدم که وقع چنگ با دست راست میجگنیدند وفتح میکردند ودست چپ را پشت کمر میگذاشتند که ضربه نخورد- حضرت ادم علیه السلام نام انها را پرسید—اولی گفت  من عقل هستم درمغز شما جای میگیرم- دومی گفت  من محبت هستم درقلب شما جای میگیرم- سومی فرمودند من- شرم هستم درچشم جای میگریم- نفر اول سمت چپ گفت  من طمع هستم ور مغز شما جای میگیرم- حضرت ادم علیه السلام فرمودند که انجا که جای عقل است- طمع فرمود او را بکناری  میرانم- دومی گفت من  حسدوبخل هستم ودرقلب شما جای میگریم- حضرت ادم علیه السلام انجا جای محبت به خداوندمنان است وخداوندمنان دراخرت میفرماید من باشما بودم شما باکی بودید؟؟ میگوید من هم خداوندمنان را بکناری میرانم- سومی فرمود من شهوت هستم ودچشم قرار میگرم وشرم رابیرون میکنم- درهمان صفحه ای که این مطلبرا مینوشتم- پائین صفحه بیتی ا ز حافظ بود- من نراخواندم بیدن طریق- من همان روز زفرهادطمع ببریدم من طمع را چسباندم به فرهاد طمع فرهادی – که عناندل را شیدارا  بهلب شیرن داد اقایان شیرازی درهر رشته ای باشد اهل دل حافظ شناسند فرمودند اولا فرهاد جدا کن وثانیه اینشان از خوداش لغت درست کرده است وبیادکف باشد به کف شیرین داد من گفتم شاید نسخ فرق میکند ایشان فرمودند من تجربه دارم از خوداش ساخته است ما بهنزداستادشفیعی نیا رفتیم وایشان حق بان جناب است ومن گفتم از فرهاد طمع بریدن که معنا نمیدهد رابطه ای وجودندارد- یک صفت بیادباشد ایاشن جندی بیت خواندن که درانحا صراحت به عقل داشت- گفتم منظور عشق فرهاداست دراستتار است از عشق فرهادی من نسبت به عشق به شرین طمع بر بریدیم- درثانی عنان یعینی لگام زمام  وغیره دردست است درکف است- میگویندد-دل از   کف دادم  یا-دل به  بدست اوردن یابه کف اوردم- درهرحال بایداین اشعارهای حافظ گروهی هرجا چاپ میشود دقت کنند وبعضی مواقع تفسیرانرهم دریک خط بنویسند- انش