بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-جناب اقایان وهابی باز مورد حضرت ابو طالب علیه السلام پرونده ان عظمترا باز میکند وسعی میکنند یک نقطه ضعف برای شیعه ایجاد کنند وهر کسی  کهمعتقد باشد که حضرت  ابوطالب رحمت الله علیه موحد بوده است  ان فرد جهنمی است درک ضعیف اقایان از همین جا مشخص میشود که باقبول موحد بودن حضرت ابوطالب که دلائل ان خواهدامد ولو ایشان بر فرض مشرک بود انفرد جهنمی نمیشود ودر برزخ حقایق را به اوخواندزیرا بر اساس عمدی منفیب نیست بلکه بر اساس استنباط است- من مایل هستم بیشتربحث عقلانی شود ولی مقداری بعضی زمینه ها درشناخت نقش تعین کننده دارند- اول اجماع برادران سنی  به دوعلت غلط است- اجماع یعنی گروه ای که وحدت نظر دارند جمعی که برنظری اتفاق دارد این اجماع دونوع است اجماع منقول واجماع محصل- اجماع منقول غلط است مثلا اقای ترامپ میفرماید درهمه موارد حق بااسرائیل  است یک دلائل پوشالی هم میاورد تعادبیشماری بهان مغتقد شوند بودن انکه دلیل روشنی داشته باشد واگر تحقیق کنندبر خلاف نظرایشان  رای دهند وبعلت مختلف چنین نکنند- که ئرمورد بحرین و یمن وسوریه وعراقمطرح است وایران هم بی نصیب نیست  دوم اجماع محصل است که افرادی که عاقل وسلیم النفس واگاه واهل جستجو ومنصف به یک موردی رای دهند واتفاقا رایهمگی انهابدون تبانی  وحتی اطلاع یکی باشد این اجماع درست است- ودرتمام رشته های علمی ودانشی وهنری کاربرد دارد- دوم خداوندمنان در سوره یاسین میفرمایداکثر مردم جاهل هستند   دونکته مهم است-اول خداوندمنان جبرنمی نمیکند بلکه بااختیار است بلکه خبر از اینده میدهد وییکیاز نقاط ضعف اشعریون که به جبر معتقد همین نکته است  ونمی تواندپاسخ منطقی بدهد درحالیکه خداوندمنان الرحمن الرحیم است- این موضوع تا زمان ظهورحضرت مهدی علیه السلام واقعیت دارد وباظهور حضرت مهدی علیه السلام تاریخ ورقی اساس میخورد دیگرخبری از الحادوشرک ونفاق وغیره نیست همگی مومن طاق میشوند وهرکس بخواهد انحراف ایجادکن نابود میشود ومردم پس از مدتی بادل وجان به اسلام ناب عزیزروی میاورند- پدر ایشان حضرت عبدالمطلب است که از بزرگان قبیله بنی هاشم است  درایمان ایشان  به خداوند جای هیچگونه انحرافی  وایرادی وجود ندارد وبسیاریایشان رانبی میدانستند وایشان بیان کردهبود که حضرت محمد صلواته اللهعلیه واله والسلم همان پیامبر اخرالزمان است ودرحفظ ایشان دقت زیادی میکرد وسپس کفالت حضرت مخمد صلواته الله علیه واله والسلم را بهحضرت ابوطالب سپرد باوجودانکه میدانست ایشان تنگ دست هستند-گرچه حضرت ابوطالب ازجهتی ثروتمند بود وبازاراوکاروانسرای خاصی داشت ولی بسیاربخشنده بود-درحالیکه حضرت عباس  رحمت الله علیه ویا ابی لهب علیه العنت ثروت زیادی داشتند وصحیحی همنبود که پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم بدست یک مشرک بدهد خداوندمنان درقران میفرمایدما به تو خط ونوشتن وسواد  روز  وشاعری  یادندادیم-که مردم در رسالت توشک کنند-  واگر خداند منان کفالت ایشان به یک فرد مشرک میداد درحالیکه سلسله پیامبران رحمتاللهعلیهم اجمعین که به سلسله-نور –معروف است مسئله ساز میشد ومادر ایشان از یک شخصیت عظیمی – بنام  عمرو بن عائذبن عمران بن مخزومی است-که حضرت اسماعیل  علیه السلام بامخزومیان وصلت کرد واینها راحنیف میگفتند خاندان ایشان  از لحاظ خصوصیات اعتقادی  برجسته بودند وحال اگر افرادی درمیان این خاندان ها منحرف شود  بعلت حماقت فردی است واز ان قبیله هم  طرد میشود- وچون کفیل درتربیت فرد نقش دارد مسلم است خداوندمنان بهترین را انتخاب میکند- و وگرنه برای مردم مسئله ساز میشود-خاندان بنی هاشم باجودان که از قیبله عدی که جناب اقای عمر از ان قبیله بودند وبسیار کوچک بود حتی هم بسیارکمتر  بود – ولی بعلت انشعاب حضرت بنی هاشم از قبیله خوداش این مسئله رابوجوداورد د-  ولی یک معنویت وسیادت سترگی را اشکار کرد- که مسلما بعلت موحد بودن  وحنیف بودن  ان نورالهی را اشکار کرد که اوج اش در حضرت محمد  صلواته علیه واله والسلم وحضرت علی علیه السلام میباشد- وجالب انکه ان قوم بنی هاشم هم سنت حنیف را به جای میاورد وهم بسیاری از انها بت رام میپرسیدند- ولی احل مبارزه وایجادردسرنبودند ولذا سران موحد بنی هاشم در خاندان خاصی بود وچون این خاندان کار به کسی نداشتند ودرسختی  ها مشکلات که قابل حل نبود به این خاندان رجوع میکردند- ومشکل حل میشد- وازاین جهت دارای یک شرافت وقداست وموردتوجه بودند زمانی که بعداز رحلت جانسوز  پیامبر اکرم صلواته علیهواله  والسلم مدینه درخشک سالی قرار گرفت به نحوی که شکم شتران خودرا پاره میکردندواب  ذخیره شده درانرا میخوردند وادرار شتران میخوردند ومیخواستندکوچ کنند وهردعائی وروشی  که بلد بودند انجام دادند ونتجه نداشت وهمه گفتند درمکه هرگاه چنین میشد به خاندان بنی هاشم رجوع میشد-جناباقی خلیفه دوم حضرت علی علیه السلم را انتخاب کرد وبه نزدخانم عایشه رفتند  وگفتندشماز پیامبر اکرم صلواته اللهعلیه واله اوالسلم دراین مورد چیزی میدانید- گفت هروقت پیامبر اکرم میخولست مشکلی حل شود از-این  روزنه به اسمان مینگریست ودعا میکرد وگفتندپس اجازه بده حضرت علی علیه السلام از این روزنه به سمت دعا کند ایشان گفت تازمانی حضرت عباس  رحمتالله علیه است نوبت به علی علیه  السلام نمیرسد وحضرت عباس علیه السلام رااوردند وهمگی پشت سرایشان قرارگفتند وایشان دعائی که خانم عایشه یاددادخواندند وبلافاصله  باران امد علمامیفرمیاند  پس جناب حضرت عباس علیه السلام ابروی بیشتری  از اقایا ن درنزد خداوندمنان داشته است حداقل رهبری به ایشان میدادند-درسفری  که حضرت محمد صلواته اللهعلیه واله والسلم باکاروان حضرت ابوطالب به شام میرفتند وبه منطقه بصری رسیدند وحضرت محمد صلواته الله وعلیه واله والسلم- درکنار کاروان گذاشتند وبه اطاق  اخرین نبی عیسوی  جناب اقای بحیرا رفتند- ایشان گفت من مدتی درایوان بودم دیدم یک تیکه ابری برسر کاروان سایه میانداز – همراه کاروان می ایدشماخوابی ندید که مسئله مهمی رامطرح کند ایشان گفت چرا من خوابی هائی  دیدم که بهمن هشدارمیدهدکه مواظب پسرخودم باشم علت ان که ایشان جضرت محمد صلواته الهعلیه واله والسلم فرزنددانست از ترس این بود گفته شد ه بود که ایشان بعدا دشمنان غداری خواهد داشت- حضرت ابوطالب داری یک ابهتی چون پادشاهان کسروقیصر داشت ودرقیامت هم چنین ابهتی خواهد داشت از حضرت ابوطالب سئوال کرد-که-من میتوانم  ایشان راببینم وبروی بالکن امد وحضرت صلواته الله علیه واله والسلم به ایشان داد وبحیری نشانه های ابهت وملاحت کهبا هم جمع شده است واسنان رامحسور میکند ودرجای خود خشک میکند فرمود ایشان  به نزد من بیاورید وفرمود پیراهن ایشان کناربزنید که شانه های ایشان بر هنه شود ومهرنبوت مه جملات شهادیت دریک بیضی باخطسیاه بسیار مشکی دلبر برپشت شانه ایشان بود وفرمودند این پسرشما نیست وحضرت ابوطالب فرمودندپسربردار من است وبحیرا نمامپدرومادرایشان گفت وکتاب اورد وان بزرگوران به حضرت ابوطالب نشان داد وفرمود بسیار مواظبت کنید دشمانانغداری دارد وشانه ایشان را  کسی ی برهنه نبید  شمااز شام بر گردید من زنده نخواهم بود وگرنه زمانی که ایشان ادعا نوبت کند درخدمت ایشان خواهم بود-حال سئوال این است جناباقای ابوطالب بااین تصاویرباز  حاضربه همکاری با حضرت محمد صلواته الله  علیه واله والسلم خواهد بود وایامشرک بهنزد راهب ونبی بحیرا میرود وبااوانس دارد وحرفهای اورا قبول میکند؟؟ یاانکه سعی میکند پیامبر اکرم صلواته الله وعلیه والسلمبه سمت بت پرستی برود- و بادین اعجاز های فراوان باز همچنان ملحد باقی میاند ؟؟ ادامه دارد