بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- امروز به  دفتر خاطرات خودم رفتم-؟؟ ان خاطرزنده شد- توی دفترم درلندن شروع به گریه کردم – بچه ها پیش خانم ایکس  رفتند جریان گفتند ایشان با  کمی گفتند   بان لهجه زیبا اسکاتلندی   ک بسیارنادر است گفتند  بخشی از ا ن دربرنامه بگو حتما عده ای هم مانندتو درحال احوال گذشته هستند وبیاناتی خواهند کردکه شما مقداری ارامش پیدا میکنی ومسببین این جرینات شایدکمی به خود بیاند وبفهمند چه کرده اندقول دادم برخودمسلط شوم وشمه ای هم  از ان بگویم عجب دوران بودی  نادر این مرد بزرگ من رابه خانمی در رشت معرفی کرد وباهم به خانه ایشان رفتیم وبه من گفت با این  خانم درباره روزگاری گزرانده گفت و گفتی ی داشته باش  ومن هم کناربساط تریاک شاهد قضایاباشم چه عرض کنم زنی بااین همه گنچینه حکمت وتجربه واگاهی کمیاب بود همیشه بدنبال علم وحکمت بود وان شوهرنامرد ونفهماش   او مداوم با  زجر میداد وبااو سرستیز بر میامد ایشان چون ریشه ای یک درخت قطور که باخاک مبارزه میکند وچیزی نمیگوید چین وچر.ک ورتاش گویای اشکاراین حقایق بود- ایشان جملانی ا زهاملت –مکبث بیان میکرد وبا روزگار ش تطبیق میکرد که-من مات ومبهوت بودم کتاب جنگ وصلح تولستوی خوانده بود گویا بیست هقت بار انرا خوانده  بود وبا زمان  جملات  اش تطبیق میداد بدرستی تولستوی  را شناخته بود همان درکی که امروز ما ازخودمان داریم  تولستوی هم همین درک درزمان خود داشت وتزارها  ومردم تزار زده درک او ضاع  نمیکردند -فرهاد خداوند  واعجوبه روزنگاری ایران مدتی درهاروارد درس روزنامه نگاری خوانده بود واستادخوداش رادرجیب داشت یک جملاتی مینوشت من درکناراوبودم مات ومبهوت میشدم فقط شاه میفهید که چه به او میگوید انطورنقل کردندشاه مداوم دریک اطاقی دوراز چشم فرح میرفته است وبرا ی اینده ایران فکر میکرده است وگریه میکرده است ونامه ای به فرهاد نوشته است با اسم کوچک من چکارباید بکنم- هروز درروزنامه میبایست یک شرکت معظم افتتاح شده باشد وروز ی اسمی نبودهویدا را خواست وگفت چرا امروز اسمی نبردید فرمودندقربانت گردم بدنبال یک طرح عظیم هستیم که امریکائی ها حاضر هستندمیلیاردهاتومان رشوه بدهند که دران شرکت کنند ومن  گفتم منافع این طرح عظیم فقط برای مردم ایران است شاه گفت هرمشگلی دارد بگوتامن مرتفع کنم فرمودند قربانت گردم تمام مشکلات حل شده است بزودی کلنک اش را میزنیم امروز ه بحث اندیشه صاحب جواهر است این صاحب جواهر درزمان خوداش نواوری کرد علما طرد اش کردن  ایشان میگفت یکقطره اشک برای امام حسین علیه  السلام بااگاهی از تن های اشک بدون اگاهی برتر است ولی مطالب اش هیچگونه اشکی دراوائل بوجود نمیاورد حالا مداوم حرف صاحب جواهر است ولی بدنبال اشگ دراوردن هستند روز ی جریان  را افرهاد بحث کردم چه کنیم فرمودند من دوجمله خواهم نوشتولباس کفنم راخواهم پوشید نوشت امام حسین علیه السلام اگر میخواهید بشناسید اورابا سقراط-و- افلاطون وهوگو وشکسپیر وسرانجام مانند مسیح علیه السلام مقایسه کنید فحش  بود که نثاراش شد وتهدید به مرگ شد مردمان همیشه به سنتهای تارعنکبوتی میچسبندند گفته انداسب حضرت امام حسین علیه السلام ذوالجنان با ان پیکرخونین وزین واژگونه شده به نزد چادر اهلبیت امد وگریان بود وبه زبان فصیح عربی  اشعاری در منقبت وعزای امام حسین علیه اسلام خواندکهمه افسراورا گرفتهبودندوبشدت میگریستندویکدفعه افسار را رها کردند وذوالجنان فرارکرد

که تاثرات اش تمام شودومعلوم نشد کجا رفت وجائئ بنام قبر او هست ودرقیامت این اسب همراه امام  حسین علیه السلم خواهدبود باهمان وضع وان اشعاررا خواهد خواندوهم گریان خواهند شادحتی قتله امام حسین علیه السلام .باهمان اسب امام علیه السلام  به بهشت خواهدرفت  من مدتها درعراق تحصیل  کردم هرچه گشتم سندی پیدا نکردم هنوز میخواهندان تارعنکوبتهای گذشته  را حفظ کنند از مدرن شدن وحشت دارند کسی که کروات بزند اسلام رابه بزیراب برده است فرح میگوید من روز ی به ان اطاق شاه رفتم وگفتم  این قطار که با این سرعت بر ق میرود حتی سرعت اش از امریکا بیشتر است سرانجام سر پیچی از ریل خارج خواهد شد ومردم فکر میکنند دارند-که دارند امریکائی میشوند ونمیتوانداین وضعیت راتحمل کنند

شاه  گفت ولواز ریل خارح شودبهتراست تا عقب باشند ومردم بعدارزوی حقایق را  درک خواهند کرد