بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- غسان شربل سایت العربی فارسی - چرا نویسندگانمان را خیلی زود از یاد میبریم؟ پرسشی که علیرغم حقیقت جیغش اندکی نارس به نظرمیرسد.
بهتر است پبرسیم: چرا خودمان را فراموش میکنیم؟ کسانی که میگویند گذشته هنوز در ما خانه دارد و ما به آن وابستهایم و سایه بر حال حاضر ما میافکند و مانع از این میشود که خود حقیقیمان را ببینیم، آنها فقط نیمی از حقیقت را میگویند. آنها سخن از نیم گذشتهای میگویند که نه فقط به آن وابستهایم بلکه مات و مبهوت آنیم و هر روز استخوانهای پوسیدهاش را زنده نگه میداریم... نیمچه گذشتهای چغر، ریشه دوانده در زمین، فربه از تعویذهای جادویی و خرافات و اباطیل که به آنها خوراک میدهیم و از آنها تغذیه میکنیم. چنان بزرگ شدند که عقل و ذهن ما را اشغال کردند و فراموش کردیم نیمه دیگری هم هست؛ چشم نواز و درخشان که در اندک لحظاتی که به ما چهره مینماید، به سمتش یورش میبرند تا زیرخاکش کنند. شاید از دوره فلسفی، علمی و معرفتی عباسی اوضاع چنین شد.
از آن زمان استاد تمام عیارطرد معرفت شدیم و به مرحله انقطاع بزرگ پا گذاشتیم که بسیاری از جوامع بشری در زمانهای مشخص وارد آن شدهاند، اما خیلی زود ازآن برخاستهاند و به گذشته چشمنواز و روشن از یک راه رسیدند؛ شناخت.
درملتهای زنده میان گذشته و اکنون انقطاعی وجود ندارد. آنها دست از پیش کشیدن این گذشته در پیش چشم خود نمیکشند. گذشته برای آنها گذشته نمیشود. اگر چنین شد، به تدریج و آرام آرام میمیرند. قفسههای کتابخانههای چنین مردمانی حتی یک روز از آثار نویسندگانی که قرنها پیش مردهاند خالی نمیشوند: تحقیقات، نقدها، گزیدهها، واکاوی زندگینامهها، کتابهای جیبی و گزیدهها، ترجمه و بازترجمه از مردمان وزبانهایی دیگر که بارها ترجمه شدهاند مانند «ایلیاد»، «اودیسه» و حماسه «گلگمش» که برای نمونه طی چند سال پیش دو ترجمه از آن به زبان انگلیسی منتشر شد. وحشت از ویروس «کرونا» ساکنان «دهکده جهانی» را فراگرفت و درصدر مسائل مورد توجه رهبران و دولتها قرارگرفت. دو چهره اما بیرون از این معادله جدید باقی ماندند. اول ولادمیر پوتین و دوم رجب طیب اردوغان. در دفترکارشان آتش رویاروییهای ادلب برهمه چیز مقدم شده. تنشهای خونین میان دو ارتش ترکیه و سوریه به آزمونی سخت برای روابط دو رئیس جمهوری ترکیه و روسیه تبدیل شدند.
سختترین آزمونها آنهایی هستند که اطراف درگیر درآنها نمیتوانند پاپس بکشند و شکست را بپذیرند. پوتین درسوریه سیاست قاطعی را دنبال میکند که براین اساس مبتنی است تا نظام رئیس جمهوری بشار اسد را کمک کند برهمه خاک سوریه سیطره پیدا بکند. از دیدن صحنههایی که یادآور «راه حل» تحمیلی او در گروزنی است، متأثرنمیشود؛ یعنی بالاترین حد خشونت برای رسیدن به پیروزی کامل. اما سوریه چچن نیست. شاید به همین دلیل پوتین سیاست گاززدن تدریجی را بر یک باره بلعیدن غذای داغ ترجیح داده باشد. استراحتهای آستانه و سوچی فقط آتش بسهایی برای تازه کردن نفسها بود و بعد هم ادامه برنامه روسی بی هیچ تغییری. به احتمال بسیار پوتین امیداور بود برنامه را بی هیچ لرزش و لغزش بزرگی کامل کند به خصوص که آن را تحت عنوان «جنگ با تروریستهای سنگر گرفته در ادلب» مینامد-بخوبی روشن است که هدف از دهکده جهانی میبایست همونی امریکا پیاده شود ولاغیر-از فاضل السلطانی-همان منبع- چرا نویسندگانمان را خیلی زود از یاد میبریم؟ پرسشی که علیرغم حقیقت جیغش اندکی نارس به نظرمیرسد.
بهتر است پبرسیم: چرا خودمان را فراموش میکنیم؟ کسانی که میگویند گذشته هنوز در ما خانه دارد و ما به آن وابستهایم و سایه بر حال حاضر ما میافکند و مانع از این میشود که خود حقیقیمان را ببینیم، آنها فقط نیمی از حقیقت را میگویند. آنها سخن از نیم گذشتهای میگویند که نه فقط به آن وابستهایم بلکه مات و مبهوت آنیم و هر روز استخوانهای پوسیدهاش را زنده نگه میداریم... نیمچه گذشتهای چغر، ریشه دوانده در زمین، فربه از تعویذهای جادویی و خرافات و اباطیل که به آنها خوراک میدهیم و از آنها تغذیه میکنیم. چنان بزرگ شدند که عقل و ذهن ما را اشغال کردند و فراموش کردیم نیمه دیگری هم هست؛ چشم نواز و درخشان که در اندک لحظاتی که به ما چهره مینماید، به سمتش یورش میبرند تا زیرخاکش کنند. شاید از دوره فلسفی، علمی و معرفتی عباسی اوضاع چنین شد.
از آن زمان استاد تمام عیارطرد معرفت شدیم و به مرحله انقطاع بزرگ پا گذاشتیم که بسیاری از جوامع بشری در زمانهای مشخص وارد آن شدهاند، اما خیلی زود ازآن برخاستهاند و به گذشته چشمنواز و روشن از یک راه رسیدند؛ شناخت.
درملتهای زنده میان گذشته و اکنون انقطاعی وجود ندارد. آنها دست از پیش کشیدن این گذشته در پیش چشم خود نمیکشند. گذشته برای آنها گذشته نمیشود. اگر چنین شد، به تدریج و آرام آرام میمیرند. قفسههای کتابخانههای چنین مردمانی حتی یک روز از آثار نویسندگانی که قرنها پیش مردهاند خالی نمیشوند: تحقیقات، نقدها، گزیدهها، واکاوی زندگینامهها، کتابهای جیبی و گزیدهها، ترجمه و بازترجمه از مردمان وزبانهایی دیگر که بارها ترجمه شدهاند مانند «ایلیاد»، «اودیسه» و حماسه «گلگمش» که برای نمونه طی ترجمه از آن به زبان انگلیسی منتشر شد غرب فرنگ خود از گذشته تابحال دریک خط ممتد بیشبرده است لذا مردگی وتحیر ومات .مبهوت شدن ندارد ولی خاورمیانه وجهان سوم فرهنگ گذشته خودرا دیگر ارزشی نداردواز فرهنگ غرب نمیداند چگونه استفاده کند چگونه غربی شود واگرغربی شود ازبین میرود وغرب اچجازهانکهاز فرهنگ خوداش راباور کند که یکخط ممتد شود نمیدهد.
.