بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-بعضی روشنفکرانی که برهرحال رژیم سابق زیاد-باانها گلاویز کارگرسوپاپ اطمینان دارند که دیگ نترکد گاز زیادی را به بیرون میدهند ازکارهای اقایان جنگ برفردوسی که ناسونالیسیم بوده است ویا مذهبی است  طرفدر اهل سنت بوده است یاشیعه بوده است چگونه شیعه بوده است برای پول نارحت شده است ویابرای پرستیژ که مهمتراز پول است- ویا چله فلان خیابان چهل وپنچ چاله دارد بقول ظریفی قر درکمر میاورد ودر شیراز انسان  دانس میکند-بعدمردم تهران به حدمعین  این چاله فتفت یک لیوان اب بدهیدمیکرد-من در رژیم منحوس  روزی ده تومان میگرفتمروز ی دوتومان یا قسط یخچال میدایدم یخچال دویست تومان یا کالای دیگرتا بعداز پانزده سال همهچیز داشتم وبعد روزی یپنج تومان پس انداز داشتم-من ایشان شما سواد دارید گفت نه- فرزندان سواد دارند فرمودندخودشان تا سیکل اول درس خواندن-منگفتم میدانی دهملیون ایرانی بیسواد بودند فرمودند اصلامن اخبارنمی گرفتم به من هم مربوط نبود—این که-به  من مربوط نبود شعارواقعی ملت ایران بود-یکمدرسه درشیراز است بنام ناظمیه این مدرسه- مدرسهای  بودکه شاید یک طلبه پول دوریا دوریا ازحمال  مردم ومغازه دارتا اطراف شاهچراغ پول گرفته بود این کروانسروا کریم خانی خریده بود اینمدرسه ساخته بود دراوائل بیشتر معلمین ازقشر روحانیت ومومنان یودند بعدحکومت انرا گرفت برنامه خوداش پیاده کرد-درزمانی که من مدرسه میرفتم اینمدرسه غالبا قشر ضعیف تاحدی متوسط بودند-بهترینمدرسه مهرائینبود که اینگلیسی ساخته بودند ودولت درکنار مدرسه رضاشاه کبیر را ساخت که بپای انمدرسه نرسید که حرف اول میزد—نزدیک مدرسه ناظمیه مدرسه دبیرستان نمازی بود- مرحوم نمازی انرادرست کردهبود بسیارشیک ولوکس-برندبودماشینهای انهارا حتی شاه نداشت بعدا دسترامد که این ماشینها ورودانها به یران ممنوع بودجز خاندان شاه- نظام طبقاتی تاجه حد است البته دراسلام قانون این است  باید همطرا زجامعه بود وگرنه ازاسلام خارج است نماز وروزه اوقبول نمیشود-این دختران عاشق ان پسر ان میشدند- یاخانوده دختر قبول نمیکرویا خانواده پسر اینهمداومگریان بودند درمدرسهاز اینها سئوال میکردند ج.اب درست حسابی نمیدادند اینهابهمدرسه می امدندکه مثلا ناظم باانها صحبت کند دختر میگفت یک لیوان اب بدهید-خانم ناظممیرفت که اب بیاورد قرص سیانور را دردهان میگذاشت ومیمرد  بقری ماهرر شده بودند که نمیگذاشتندسیانوردر  دهان بگذارد اگر میگذاشت بلافصله اورژانس میامد بعضی موقعها موفق میشدکم کم خودرا ازپنچره بیرون میانداخت – بعدجاب خانممدیر میفرمودند چراینکارادرمدرسه کردی برای مامزاحمت درست کنی- اینها با اسلام غریبه هستندشعورشان بخوبی نیرسد بقول حضرت ایتالله مرحوم عبدالحسین شرفالدین ایمان ندارند ولی شعئر زیاد دارند چون طعم زندگانی بهنحوی دیگری میدادنند علت شهید شدن امام حسین علیه السلام همین است برای من تجربه شده است ودر مدرسه سیکل اول یک همشاگردی داشتم- پسری زیباروی با اندام موزون بسیار باهوش مادر ایشان وکیل ممتاز بود وبسیار شهرت داشت بخصوص درمسائل خانوادگی  پدراش وکیل بود ایشان بسیارمشعوربود دوس داشتندنجومی برای پیشرفت پول هزینه کرده بودند- معلم ریاضی سرکلاس میامدیک مسئله کمی پیجیده ریاضیرا  مطرح میکرد- از ایشان میپرسید شما این مسئله میدانید میگفت جواب اش این است اصل اینمسئله مال فلان دانشمند ایتالیائی است-جزوه ایشان رامیگرفت مسئله میساخت برای امتحان- ایشان تمام انشا مسئله بحران خانواده وموادمخدر وراه حل اسلامی است ایشان درمدرسههمین نمازی درس خواند به اطریش –وین رفت ودرضمن من قبل نمدانستم مادرس بسیارخوب سهتار میزد وایشان پیش استادان ستهار هم یادگرفته بود ایشان به وین رفت- برادرش  پزشکی شیراز میوخاند واستاد بستکبال بود دوست من درجند رشته ازجمله-شنا  بستکبال بی نظیربود-وهمیه تیم بستکبال  مدرسه ما اول میشد-یکروز پس از مدتها ایشان درخیابان دیدم واز ایشانخواستن به خانه ما ظهری بیاید- تعریف کند ایشان گفت من اولدروینرشته پزشکی قبول شدم چون ز بان المانی نبودم بسیارسخت بود  رفتم لیسانس المانی گرفتم- دروین هرک س باشد خوداش مدتی بعداز ارشیتکت استودرضمن  باسه تار موزیک غربی بزنم- دوره انهم رادیدم وبه ایرانشاسی بروم تادهان ایرانیهاکه زیاد بفرهنگ ایرانی بجز اشپزی- وبعضی هنر وادبیات غلومیکنددهانش رابزنم در دانشگاه وین روی فرهنگ های جهانی  زیادکار میکند ومداوم متخصصین ایران جا کنفرانس داشتند حال کمی من تغیر کردم- وفرمودند ششماه از که من از ابهت وین خارج شدم-گفتم شماازدواج کردید  ایشان خیرمن اهل دردسر وبچه اوردن نیستم- گفتن انجا دختران ایرانی نبودند شما بایکی از انها ازدواج کنی فرمودندچرابودند فقط بدنبال قر وقنبیل هستندیکمدتی ظاهر در رشته مهندسی اسم مینویسند یک ایرانی راخر میکنندوبعد درس را رهامیکنند به هیچ طریقی به صراط المستقیم نمیایند وباعدم رشد شوهران میشوند انچه پدر برای انهافراهم کرده است ازشوهر بیچاره میخواهند فقط خرخودرابرانند-امامن درچندی پیش چهار دوست دختر دانشجوئی داشتم یکی بهتراز دیگری  همه محشربودن- درجهت پیشرفت من سعی زیادی می کردند ومن هم میگفتم شمایک رشته ارشتیکت بعنوان  درس عمومی بگیرید  تا من به شما کمک کنم وانهااین کار میکردند ودرپروژه م واطریش شناسی  به من زیادبه کمک کردندویاد گرفتندمن  در درس ایرانشناسی وزبان انگلیسی به انها کمک میکردم-وبعداز مدتی به انها گفتم من مانع ازدواج شما بادیگران نباشم وحتی درامرازدواج میتوان به شماکمک کنم من دوستان دانشجوی اطریشی زیاد دارم انها گفتند مابخوبی بلد که شوهرپیدا کنیم  با یکی ازانها هم اطاق هستم ازدواج نکردیم ولی روابط خاص داریم- فقطیک نامه گرفتیم که باهم هستیم- ولی این نامه ناچه حقوق ما افی نبشد نصف اجاره خانه میدهند وپول دانشگاه ما-که بورس شهرداری-میشویم بهمنزل ما میایند وکمبود هارا  تهیه میکنند—ومن بان سه دختر قبلی با شوهرانشان دوستان صمیمی هستیم—ومن قول دادم که به ایرا بیایم لباس های محلی بهاندازه انها تهیه کنم و عقیق که روی ان اسم انها نوشته شده باشد دراطریش بسیار گران تهیه کنم وسوغات دیگر طلا جات خاص ایرانی فقط النگو تهیه کنم- زمانی که دردانشگاه وین ثبت نام کردند- پرسیدند والدین شما چکاره بوده است- من گفتم وکیل بودند- به من گفتند-امکان داردتعدادیازدفاعیات انهارابرای ما ارسال کنند ومن نامه نوشتم مقداری را فرستادند-دادند وانهاراترجمه کردند-گفتند بسیارخوب است شما میبایست وکیل میشدی وحال امدم اگرمقداری دیگرپیداشود باخودببرم-ومقداری شیرینی محلی ودیگر غذاهای محلی را یاد شت کنم وباخودببرمونوارهائی از موزیک ایران بخصوص سهتار تهیه کنم-اینها که تهیه شد من حرکت میکنم-ادامه دارد