بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- فلسفه نماز – برگرفته از سایت حجیج- فلسفه نماز در اسلام

 

بحث در باره ی فلسفه وحکمت نماز، در واقع آشنایی با اسرار و رموزی است که در این عمل عبادی نهفته است این نکته برای ما بسیار روشن است که هرگز خداوند متعال هیچ دستوری را بدون حکمت و علت بر بندگانش واجب نمی سازد. اگر حکمی از جانب او می رسد که واجب است یا حرام و یا مستحب و یا مکروه ، در اعمال واجب مصلحت شدیده نهفته است و در حرام مفسده شدیده و در مستحب و مکروه ، مصلحت و مفسده وجود دارد و لیکن چون مصالح و مفاسدشان زیاد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسیده است. و به همین خاطر خداوند در مستحب و مکروه امر و نهی نکرده است. امّا در واجب  و حرام خداوند بنده هایش را الزام به انجام و ترک فعل نموده است. و این مطلب برای ما پرواضح است که خداوند چون مصالح بندگان خود را می خواسته است آنها را مکلف به انجام برخی از اعمال کرده است.

 

واز سوی دیگر عبادت، وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعی لطف و رحمت و راهنمایی است که ما را به کمال مطلوب می رساند؛ مثلاً وقتی پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر می کنند، به سود خود فرزند است وسعادت او را می خواهند و این امر از روی محبت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نیازی ندارند.

 

و از طرف دیگر می دانیم که تمام پدیده های نظام هستی معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرینش آنها خالق قادری است که هستی از او نشأت گرفته است. همۀ موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافته اند. و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقاء نیازمند و محتاج او هستند.

 

یعنی خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلکه ربوبیت وسرپرستی آنها را نیز عهده دار است. پس خدا هم خالق است و هم ربّ، و همه موجودات به خالقیت و ربوبیت او اعتراف دارند.

 

کما این که خود خداوند در قرآن مجید می فرماید: «یسبح للّه ما فی السموات و ما فی الارض الملک القدّوس العزیز الحکیم.» (جمعه،62/1)

 

آن چه در آسمانها و آن چه در زمین است،خدایی راکه پادشاه پاک ارجمند فرزانه است،تسبیح می گویند.

 

وانسان که اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت خویش به ربّانیت او مقرّ و معترف است و هر گونه شرک را از او نفی می کند و لازم است که فقر خویش و غنای خالق، کوچکی خود و عظمت ربّ را اظهار نماید و رمز نماز در همین است که بنده اظهار عبودیت و بندگی نماید. چنانچه در کلام گوهر بار امام رضا(ع)آمده است که: «علة الصلوه اَنَّها اقرار بالربوبیّهِ لِلّه – عزَّوجَّل – و خلع الأنداد و قیام بین یدّی الجبّار جَلَّ جلاله بالذّل و المسکنه و الخضوع و الأعتراف.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

 

علت نماز اقرار به ربوبّیت خدا و نفی هرگونه شریک برای او و ایستادن با خضوع  و کوچکی و بیچارگی در پیشگاه خداست.

 

از آن جهت که آدمی مرکّب از عقل و شهوت است و نیز در فرمان برداری او هیچ گونه جبری وجود ندارد بلکه با اختیار زندگی می کند. قطعاً دارای معاصی وگناهانی هم هست، و پنج بار ایستادن در مقابل خداوند در شبانه روز در حال نماز، به معنای اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت  در مقام عمل است. و چون هوای نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشی سوق می دهد  و به غرور و خودخواهی دعوت می کند و به افزون طلبی و تمامیت خواهی فرا می خواند باید در مقابل آن، عاملی باشد بسیار قوی و نیرومند که جلوی این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزّت و عظمت انسانی سوق دهد که آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذایل اخلاقی است همانگونه که خدای متعال در قرآن مجید می فرماید: «انَّ الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر و لذکرُ اللّه اکبر» (عنکبوت،29/45)

 

نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز می دارد، وقطعاً یاد خدا بالاتر است.

 

و چون در سرشت انسان فراموشی و نسیان وجود دارد و هر لحظه بیم آن می رود که انسان خود و آفریدگارش را به فراموشی سپرده و طغیان و سرکشی را پیشه خود سازد و عمری را در پستی و حیوانیت سپری نماید، نماز او را متذّکر می شود تا بر اثر غفلت و فراموشی دچار خطا و اشتباه نگردد.

 

و بالاخره فلسفۀ نماز، حضور در پیشگاه ربوبی است و اظهار بندگی و عبودیت و اقرار به ربوبّیت پروردگار و جاودانگی بر آن ذاتی است که موجب می شود بنده در پی اصلاح و سعادت خویش برآید و به کمال انسانی خویش دست یابد، همانطور که در حدیث شریف امام (ع) می فرماید: «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصی بازداشته و از همه تباهی ها و تاریکی ها او را مانع می شود.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)