بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- احتجاج برای توحید-احتجاج- گفتمام دوطرفه برای حجت اوردن است دلیل اوردن دریک گفتمان دوطرفه است-درطول تاریخ-اکثریت قریب به کل خداوندمنان را قبول داشتند وباورداشتند  البته عده-ای بسیاراندک-کافر وملحد مطلق بودندکه قران مجید حرف جالبی دارد-که انها اظهار میکردند درشک هستیم-بیشتر مخالف خدایان بودند-مشکل در ربوبیت است- درهدایت انسان- اگر انسان دنبال مربی وتعلیم نباشد باجماد فرقی ندارد اساس تعلیمات است که همه باید بدنبال ان برونند-ومدانستند باید ربوبیت ازطرف خداوند منان باشد-دردنیا خداوندمنان با افراد گفتمان ندارد-پس واسطه میخواست- واسطه الهی راکه انبیا اعظام صلواته الله-علیهم اجمعین-را قبول نداشتند- اینها  حکمرانان- اشراف ثروتمندان وصاحبان قدرت-برای انکه اهداف خود پیشب ببرند- یک واسطه کاذب بینخداوانسان ساز کردند که دربت تجسم وجلوه پیدا میکرد- بت که بیانی ندارد-یکنوع صفات جمالی وجلالی- برای بت میساختند فلان کاربکنید وفلان نذر بکنید وغیره یکنوع کارهای ونیازهای شخصی- ازبت طلب میکردندولی کارهای اجتماعی به بت مربوط نبود-وانها هرطورکه مایل- بودن سیاست خودرا پیش میبردند- ربوبت خاص با-بت است که بصورت عملی جلوه میکند-و- انسان هم باید ربوبیت پذیر باشد وهم رب باشد که این صفت اضافه شده-سرچشمه از ربوبیت الهی باید بگیرد-وگرنه کافر میشود توحید ذات کفایت نمیکند که خداوندمنان درویترین بگذاریم-به اصطاح خداوندمنان- باید خدائی کند-ربوبیت الهی مطلق است همه موجودات دربر میگیرد- حتی بشر دررابطه باجسم خود وروخود ودیگران – واین جهان – بایدازقوانین الهی اطاعات کند عبد  اله ایده ال-اومعبود است که حاضرغبدان خدا باشد واطاعت محض داشته باشد-پس یک واسطه کلی میخواهد- درتمام ابعاد- بحث قوانین یاتشریع که بخودی خود اثبات میشود یک بحث ارتکازی بکنم-امروز دریک سایت-روز اعدام ایشمن در فلسطین بود-فردی المانی اقای هاانت کهخودیهودی از المان زمان نازی فرار به فرانسه کرد وبعدا یک کتاب دربار ایشمن درفلسطین نوشت- این کتاب هنوز جنجالیترین کتاب دنیا است-این کتابت توسط یک انتشاری درتهران چاپ شده وبزود به بازار میاید-نوشته یکیاز کشورهائی زیاد روین افراد کار کردند وگفتمان داشتند- ایران بوده است که هنوز کتاب ترجمه نشده است-یعنی کربلا کمترازن مسئله بوده است- غرب زدگی شدید فرهنگی داشتیم که ماا ز جهان عقبتر نباشیم-کل کتاب یک جمله کلیدی معظم دارد-وان این است که اقای ایشمن فرمودند-المان اخلاق ندارد قانون دارد-باهوشترین ملت اروپا رافرانسه میداند زیرا لغات یونانی وایتالیائی وغیره از هرجا گرفته تلفظ خشن انها لطیف کرده است  وبه احساسات هنری وانسانی بیشازهمه بهاداده است-دیگر حساب دیگران مشخص استکه ان مجله دژخیم فرهنگی درباره عظمت انسانیت واخلاق چه جمالی وچه جلالی  دراولطافت است انطنز شایسته همان فرهنگ است دوباره چاپ کرده است- صفات الهی  براساس بیان قران وحدیث به دودسته تقسیم میکنند جمالی  ویااکرامی- وجلالی نظریات مختلف است-هردومیتواند  جنبه اثباتی داشته باشد- بشرطی که عقلانی باشد که صفات جمالی الهی بدین نحو است وصفات جمالی منفی سلبی است ودرخداوندمنان وجودنداردوجلالی هم بدین نحو است-انچه  صفاتی دران  سختی نباشد-رنج نباشد واگر باشد زیبا است یهنیر زیبا باشد وزبیائی افرین باشد  انرا صفات جمالی میگویند –خداوند منان ظهوراش بصورت غالب-درزنلن گذاشته است بشرطی تربیت الی گونه انراداشته باشند-جلالی  عقل سنگین میخواهد  که حل مشکلات سخت کند وقوانین راتهیه کند  ودرجدال ها شرکت کند وانم طبق طبق قانون جلالیت الهی باشد- در جریان حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمه سلام الله علیها همیشه این حضرت فاطمه سلام الله علیها است کهحضرت علی علیه السلام را شارژ میکند نه برعکس- وحضرت علی علیه السلام بندرت از حضرت فاطمه سلام الله علیها میخواهند صبر کند- وامامان پاک سمبل اکرام وذوالجلال هستند که اسثناهستند—حال عظمت قوانین الهی دردنیا مشخص میشود—نکته دیگر که متاسفاته بردارن سنی انرادرک نمیکند چ.ن فرضیات کاذبی دارند- مسئله  قدرت تکوینی است- که امام باید داشته باشد-دنیا بوسیله اسباب میچرخد نه اعجاز- اعجازدر اسباب است-بعضی مواقع خداوند منان اعجاز مستقل میکند-حضرت یعقوب علیه السلام ت به ایشانحضرت جبرائل علیه السلام رافرستاد وفرمودند درفلان چشمه خودرا شستشو بده-اعجاز مستقل خداوندمنان نکرد با اسباب حل کرد پس امام علیه السللام درجائی باید یا اسباب را معرفی کند ویاخود اسبابرا تهیه کند- درکتابی خواندم تردید ازمن ازاست تصور میکنم امام علیه السلام اماحسن عسگری  رحمتالله وصوالته الله-علیه باشد فردی ازخوداشپرسید مثلا اینهمه افرادنزدایشان میروند اینقدر ذکاتبه ایشاننمیدهند سرکار کجا است وارد خانه شد از راهرو که عبور میکرد یک اطاق درراهرو-بودکه پرده انرا بهکناری به میخی اویزان کرده بودند-دراطاق دید پراز شمش طلا= است باخوداش گفت اینهمه شمش طلا کسی نمیاورد-ادامه دارد