بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- بنظر میرسد که پیامبر اکرم صلواته الله علیه-واله والسلم- برنامه هائی خاص  برای گروه خاص برای تبلیغ داشتند- وغالیا درجادرهائی خاصی زمان خاصی افراد خاصی دران جلسات- شرکت میکردند- بر اساس سنت عرب  زمانی قابل توجه برای شیوخ میگذاشتند—که امروزه هم تاحدی اینچنین است-دریک جلسه شرکت کردند- ومشاهده کردن یکی از شیوخ نیستند- جریا ن پرس وجو کردن- گفتند این فرد به روستا رفته است وگفته است برای  جلسه خواهد امد- ان شیبخ با فرزنداش ویک دوست اش به  سمت روستائی رفتند- ان دوست به سمت روستا رفت- ان شیخ وفرزنداش  درفکر چاله های  یک پل بودند که گوسفندان از ان عبور میکردند- بعضی چاله ها بسیارعمیق بودن که  اگر پای گوسفند دران میرفت میشکست- انها کیسه های چرمی درست کرده بودند وداخلان سنگی مناسب قرارداده- بودند- وداخل کیسه ساروج ریخته بودند و داخل حفره میگذاشتند وبعدبا ساروچ انرا پر میکردند وصاف میکردند غروب شدهنوز کار تمام نبود به روستا رفتند- که فردا کارتمام کنند- یک جوان که بشهرمدینه می رفت گفتند به جلسه برو  وبگو ایشان – نمیتوانندبیایند- انجا باش ومطالب رابخاطربسپار بعد برای ما بازگو کن-جوان امد به جلسه رفت وجریان را  گفت- از پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلمپرسید کار انها درست بوده است یانه؟؟ حلال بوده است یانه-؟؟ شعور به با سادگی بدست نمیاید- حلا نقش معلمی رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند ان چاله هائی که اگر گای گوسفند درانمیرفت میشکست را پر کردن گفت بله معلم همی است بنحوی  درس بده وعمل کند که مشکلات درس رافرد بخوبی درکند فرمود اگرانهارادیدی- بگو هردو اهل بهشت هستید دوم معلم باید ایجادانگیزه کند شیوخ فرمودند یا رسول الله چرا مارا قبلا تعلیم دراینمورد ندادید؟؟- ما بعداز جلسه میرویم وسوراخ های پل هار پر میکینم وحتی باخود چوب واره بردند وبرای کنار پل ها  نرده درست کردند که گوسفندان دراثر کثرت به دره نیفتند- پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند زمانی برای شما السحاب می اید فرصت را غنیمت شمرید وکما استفاده را بکنید وگاهی مثلااتا تموز است انراتحمل کنید واثرا گرمارا کم کنید- سحال  - یعنی ابری که  باخود خنکی میاورد ونسیم دارد وباران مفید دارد یعنی اب انبارهارا پر کنید وظروف از اب پر کنید ولباسها وحیاط وحیوانات وغیره را شتشو دهید ولی درباطن از فرصت های طلائی کمال سافاده بکیند یکی از این سحاب ها خودحضرت- رسول اکرم صلواته الله علیه والسلام است- ولی شیاطین درهمن مواقع دست بکار میشوند وچون قویتراز انسان هستند فریب ایجاد میکنند چه ان شیطان معروف وجن وچه شیطان انسی  مانند معاویه وابوهریره- پس از  رحلت علی علیه السلام  رحمت اله علیه واله والسلم ومهاجرت امامئ حسن علیه السلام از کوفه- معاویه همراه ابوهریره وارد کوفه شدن اشراف وشیوخ کوفه به مسجد احضار کرد- درهردیف سربازانی بودند ویک سربازهم   بالای سرخود بود- یکی از علمای شهر گفت بالای منبر برو وسخنرانی کن- ایشان برای حضرت علی علیه السلام  سنگ تمام گذاشت-معاویه به اطراف نگاه کرد دیدسربازان چهار چشمی شدند ترسید به ابوهریره گفت من از این سرباز  بالای سرمان میترسم-که ناگهان گردن منرا بزند- ابوهریره گفت من زودتر متوجه شدم من کاررادرست میکنم-  عالم وقتی که این مطلب تمام شد-گفت حضرت علی علیه السلام دیگر درنزدما نیست وامام حسن علیه السلام هم کوفهرا ترک کرده است- شما ازاد هستید که صحابه کبار=بزرگ را انتخاب کنید- ابوهریره گفت من یک حدیث میخوانم- اینحدیث عجیب است مقدمه ان من هرچه فکر کردم علت اش رانفهمیدم وهمین دلیل است از رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم نیست- میگیود باد درباد  شد اب براب شد باد براب شد اب مواج شد رودخانه خروشان شد وبه حرکت درامد- رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند-که بعداز من علی علیه السلام بخوبی عمل میکند تانکه اصحاب کباربرایشان خرده میگیرند وایشان باانها بجنگ میرود وقصد کشتن انها میکند دراین زمانمورد غضب من وخدا واقع میشودودرقیامت هشتاد هزارسال درجهنم است تامن ایشانرا شفاعت کنم واز جهنم به بهشت برود- عالم پرسید درکدام کتاب است ایشان فرمودندسنداش خودمن هستم که ازدولب رسول اکرم صلواته الله علیه اله والسلم شنیدم ونگاه مردم کرد ودیدمردم درتعجب هستند گفت مردم اگراین حدیث دروغ باشد من همیشه درجهنم خواهم بود وفکر میکنید من جهنم را دوست دارم ومردم تاحدی ساکت شدندمعاویه رو کرد به ابوهریره وگفت پنچاه هزار سکه طلا کاسب شدی – ایشان گفت معلوم است من که احمق ودیوانه نیستم که این را سخت از شام تاکوفه را بیایم من میدانستم که سحابی است من بدنبال سحاب هستم--