بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- تفاوتانسانوحیوان علاوه بر خصوصیات ظاهری خصوصیات باطنی شگرفی را دارا است- منجلمه ذهنخلاق ودرک علم وایمان وعقلی وسیع است- وذهنیت متفکر دارد—انسان  علواه بر زندگانی مادی زندگانی اجتماعی هم دارد- درامورتولیدی گام هایبزرگی بر میدارد—تکامل انسان از حیوانیت شروع میشود- وبه انسنیت وکملات معنوی منتج میگردد- وحیوان درحیوانیت خود میماند- کمالات را باید ازعقل ناب متکی بروحی بدست اورد—دربعضی حیوانات درنده خوئی عامل نجات انها است- ولی درندهخوئی درانسان عامل سقوط واضمحلال انسان است—بین انسان وجامعه تعامل موجود است واین رابطه به تمامل وپیشرفت انسان نجر میشود—تکامل جبری نیست بلکه ازروی ازادی است وانسان انرا احساس ومطلوب میداند- وفراز ونشیب دارد—حیوانیت در مرحله انسانیت  منشا حیات وارژی دادن ودر ایجاد انگیزه برای درک انسانیت والا موثر است وجسم  را برای پیشرفت ذهن اماده میکند—درتمدن فعلی غرب ایمان وعلم   در تضاد وتقابل واقع شدند- انهم بعت ضعف علم وانحطاط ایمان است- هر ایمانی از تفکر سرچشمه میگیرد—تفکر در انسان سازنده ایمان وفرهنگ وتمدن است- اگرتفکر بامنطق وعم ناب همرا شو ومنطبق گردد- زیربنای ایمان ناب واستوار میشود- ومتواند بوجود اورنده علم وکشف علم وایمن ناب گردد- وکمالت انسانر رارقمبزند—علم وایمان هردو باید زیربنای عقلانی داشته باشند- وانسان راستین را بسازد- واگرعلم وایمان در زمانی که هردو زیربنای عقلانی داشته باشد- باهم متحد هستند—علم ناب درمرحله اول بهدرک عقلانی میرسد وسپ بهان ایمان میاورد- ولی اگر ایمان اول بدون درک عقلانی پذیرفته شد وسپس عقلانراموجه ناقصکرد این و ایمان وعلم باهم متضاد میشوند- وسوم ایمان علم هردو برپایه افسانه ها واسطوره  بنا شود کهممکن است درجهاتی باهم مشترک وتواما باشند واز جهتی متنایز باشند ولی هردو پذیرفته شوند- درساخت انسان استوار درطول تاریخ شکستخورده میگرددند—علم محض انسان تک ساحتی  میسازد نه انسان چند بعدی—ویا دورانت تاریخ نویسمشهور امریکائی- خلا  ناشیاز علم نابرا درک کردهبود- لذا پرکردن خلا درزندگانی ازطریق ایمان را قبول کرده بود- زیرا هردو مکمل ومتمم یک دیگر هستند—بههمینجهت انه نمیتوانند- جانشین یک دیگر شوند- مانند زن وشوهر- گرچهعلم درحوزه خود هم روشنائی میدهد وهم توانائی میدهد-که برای زندگانی بشر کافی نیست—لذا گفته است- برای دنیا بهتربود  که اقای اسپنسر کتابی نمی نوشت کهنظریه اقای اسپنسیر این است کهتربیت وفق دادن انسان بامحیط است نظریهحقیر این است قوانین اگر شرط دارشوند میتوانند تاحدی موثر واقع شوند—وحی میتواند ارزش علم را بخوبی تبین کند وجهت دهد ولی علم شعله ناچیز برای تبین وحی  وعلم وحی داد- فهم دین کمی سخت است وطول میکشد ولی درعین حالعمل به بدین اسان است- باعمل بدین میتوان به همه مراحل دست پیداکرد- امام صادق علیه السلام فرمودند هرکس اب بخورد ودرشروع بسم الله بگوید در سهجرعه ودرهر جرعه الحمدالله بگوید برای اش- بهشت واجب است- اگر کسی باندازه ثقل ذرهای کارخیر انجام دهد انرا میبیند وبه اندازه یک ذره کاربد انجام دهد انرا میبیند—شخصی نزد معصوم علیه السلام امد وتفسیر سوره زلزال را یاد گرفت وفقیه برگشت دستور العمل های وحی را بخصوص بعضی ازانها بخوبی انجام دهد- بطور سریع انسانرا به کمالات بالا میرساند- نماز اول وقت کلیدی است که قفلها وگره های کارانسان را میگشاید- وعجیب درتربیت افرادی که نااهلی میکنند-موثر است کسی کهنمازاول وقت را میخوانند- بمرورتربیت انسانی کاملیرابدست میاورن وخداوندمنان دست برسینه انها میگذارد