بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- درمکتب حنفیه مطالعه میکردم-اول بیوگرافی جناب اقای ابوحنیفه ایشان درافغانستان با پدراش از مهندسین معروف ساختمانی ومجسمه سازی است- ویک مجسمه بزرگ بودا را ساخته ویک مهمان خانه بسیارباشکوه وعظیم دریک باغ بسیارزیبا برایزواربودایی فراماوردند وبه زوار همه نوع کمک میکردند- اوازه انجا درشرق پیچده بوده است وبرای تماشا میامدند .با ایشان بحث میکردند تعدادی قابل توجه بودای میشدند و\ساز امدن اسلام وتسخیرانجا انها بهسمت عراق متمایل شدند وسراز کوفه دراوردند پس از رحلت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم وضع بهم خورد ومسلمان بدون چوپان شدند پس از مدتی عده ای –اقای ابوبکر وعمر راقبول کردند این دونفر بیشتربعلت سیاسی بوده است وکمتر اعتقادی وکمتر حدیثی وکمتر فقهی- درباره عثمان وعلی علیه السلام که داماد حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم بودندکه به عربی بهداماد ختن میگویند که دوجمع دراد دراصل اختان اسن است ولی ختنین هم گفته میشود ان دورا منفی دانستند برای اسلام لذا مکتب ارجا درست ما برای اندو احکام راتعطیل میکنیم واحکام به رسول اکرم صلواته الله علیه واله السلم ارجا میدهیم- درمرحله چهار گروه بوجو د امد-امامت- خوارج – قدریه-مرجه قویترین انها است که معاویه انرا ساخته است درکتاب اش عالمی شیعه تحقیق کرده است چهارتا حدیت بسیار قوی امامت علی علیه السلام دران است اینحیله معاویه است ولی بسیاری ازشهوات راحلال کرده است لذا طرفداران زیادی هم پیدا کرده است-مشکل این جا است که همه مسلمانان خودرا عاقل میدانستند حدیثی ازرسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم بیان شده است اگردرجمع عقلا-اختلافشد اکثریت ملاک است ولوبعدا مشخص شود که حق با اقلیت استومسلم است که زمانی کهمتوجه شدن عقلا حق با اقلیت است ان حق اکثریت پیدامیکند درکل مسلمان یکسری سنت های رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم وجود داشت وسپس اصحاب حدیث بوجود امدکه درمراحل اول فقط معنای حدیثرا روشن میکرد ویابرای فردی برای جواب حدیثی پیدا میکرد مانند ابوهریره- لذا همگان بهسمت مرچپه کشیده شدند—کم کم درکوفه سهگروه بدنبال پیدا کردن جواب سپوالات برامدند که سهموضوع بود اول امامت دوم ایمان فرد فاسق-سوم کسی که گناه کبیرهکرده است وبدون توبه مرده است ابوحنیفه وارد بحث میشودوهمه رابزانو درمیاورد ونتایچ انهارابرباد میداد وکسی حریف اونبود ایشان واردمرجه شد ان زمان شیوخ اصحاب حدیث برای مذهب مرجه حدیث جمع اوری میکردند ولی نقد وانتقاد ابوحنیفه را قبول داشتند ابوحنیفه ازمرجه خارج شد وان اصحاب خارج شدند وبنوشتن فقه اکبر برامدند در نیمه اول قرن دوم اولا اینکتاب همگی دران دخالت داشتند منتقدین گفتند بسیاریازاحکام ان زمان درکش نبوده است بله ازامام صادق علیه السلام گرفتند وبتدریج این کتاب احکام خودرا افزایش داد-ایاواقعا خداوندمنان دین خودرا بدینترتیب رها میکند؟؟ لذا ماباید ازتاریخ عبرت بگیریم اول اعتقدات ودوم سیاست- سوم مسائاجتماعی وچهارم اخلاق وپنجم فقه بصورت کتب درسطح فهم عموم چاپ شود بیسوادی باعث ان مسائل شد امروزه غیرا اقتصاد سیاست –دانشگاه واموزش وپرورش اقایان میکوبند