بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-درمورد خارج شدن دانشجویان بخارج – البته انهای که باید باشند –هستند—رفتن برای علم اموزی بشرطی که درایران ان علم موجود نیست خوب است درامور علوم مادیامریکابهترین است درعلوم انسانی هرجا که ایمان ناب وجود ندارد مسموم است-ولی اروپا بهتراز امریکا است درامریکا بعضی قوانین بسیارخوب است وبعضی قوانین مضر است- باید دقت کرد ودر انتخاب فرهنگ هم بسیاردقت کرد- انسان دراین عالم خاکی سه گزینه دارد- - یکی بدون علم وقوانین دنیا واخرت خودرا رقم برند خسر دنیا والاخرت- که همه جا میتواندچنین بشود بعضی این حالت را حالت شیطانی گفتند- دوم برای دنیا ودنیای کار میکند وازقوانین دنیای برخوردار است این یک ربع زندگانی پیشرفت میکندویک ربع زندگانی به سمت افول میرود جبر الهی است وعاقبت هلاکت است یعنی ا زنظر ایرانیان مرگ خفت بار است ولی ازنظر اعراب فقط مرگ است- وسوم دنیا واخرت بدین نحو است دنیا سوخت معنویت بوجودمیاورد که انسان بتواندعمودی درمعنویت به اندازه سوخت بالا برود وحدی هم ندارد- دوگرو ه اول بدانند که زن خوب نصیب انها نخواهد شد--- امادنیا دردست خداوندمنان است- هروز در نقشه ای است که دین ناب پیروزشود—درجبهه بودم درتوپخانه بودن پانزده خرداد لشگر فجر نوزده—بغل دست ما هوابرد بود –جالب بود تعداد گوسفند داخل محوطه بود عدهای لباس عشایر درتن داشتند- یک درجه دار اشتیم جوان بسیارزیبا روی وبالباس ارتش ودرجه استوار ریس توپ هابود که من تصور میکنم ازهوابرد امده بود بسیارپسری ارام وخوش خنده وسفید روی منتظربود که ما گرا بدهیم- ایشانمدتی میخواست به توخانه مرزی برود- کمی دلهره داشت مرحوم ریس ما حضرت شهید مهندس حسین ظلانوار رحمت الله علیه بهمن گفت یک دعا برای ایشان بکن ویک نصایح بکنم باوراش برای من سخت است چرابشدت عصبانی شدم وگفتن نه نصایح میخواهد ونه دعا میخواهد سالم برمیگردد درگرما کاشپن همیشه میپوشید فقط یک بار نزدیک او توپ زدند بسیارزمین سست وشنی بود یک تیکه ترکش کوچک درجیب اش رفته بود وباز گشت-گذشت من به شیراز بازگشتم یک روز ایشان به منزل ما امدمن دیدم مانند یک ژنرال المانی کمیکبود با ابهت تمام وبسیار جدی وکمی عصبانی توی اطاق نشست ویک طرحی بیان کرد وپاسخ انرااز من خواست من جوابی دادم باعصبانیت گفت چرا خوب فکر نمیکنی؟؟ بادودست رومیز نقشه ا رابجود اورد دریکجمله مسئله حل کرد که حداقل بایدچهارساعت بیان میکرد ویک طرح دیگرداد ارام ارام بسمت قیافه سابق بازگشت- باز من یک پاسخ دادم وگفتم با بچه ها تشکه دردرس حضرت مرحوم ایت ا لله کرامت ملک الحسینی شرکت کنم-دیدم ایشان نیست یکی از طلبه های جای ایشان دارند درس رامرور میکنند یکی از انها فرمودند طبقه بالا جلسه است وشماراهم راه میدهند-ومن به طبقه بالا رفتم وارد جلسه شدم تعدادیازعلما انجابودند ودوتا طلبه که یکی پابسن ونابینا بود ودیگری یک طلبه جوان بود نشستم ان طلبه نابینا هوشی عجیب داشت وحافظه ای پری داشت وبهمنزل مردم یرفت وبقول معروف بیت الاحزان داشتند- روضه میخواند- بغل دست حضرت مرحوم ایت الله صلواته اللهعلیه نشسته بود جلسه تقریبا تمام شده بود ازهردری سخنی بود ایشان روکرد به طلبه فرمودند چندتا بچه داری ایشان بیان کرد زن اورا طلاق دادم ازبس که منرااذیت کرد ومن تحمل میکردم-خوداش طلاق خواست باز حضرت الله صلواته الله علیه والسلم فرمود زن گرفتی ایشان فرمودند ودوتا بچه از او دارم- فرمودند این یکی چطور است ایشان باورنمی کنید مانند حورالعین است ایشان فرمودند معلوم میشود شما بخاطر خداوندمنان بخانه کسی میروی برای پول نمیروی وخداوندمنان هم درکاسه ات گذاشت بسیار شاکر باش- دربان گفت خانمی سئوالی دارد ایشان فرمودند دوساعت دیگربیایند ورفت وبرگشت وگفت همین الان جواب میخواهند فرمودند بیاد یک خانم ابر ابهت با روسری کمی کبود وباجدید وکمی خشم فرمودند طلاق بااین شرایط جواب اش چیست خواستم بگویم دردانشگاه همینطور صحبت میکنی؟؟ حضرت ایت الهرلحمت الله علیه فرمودند من الان حظور ذهن دارم اقایان هرکدام که مایل هستند پاسخ خانم رابدهند- انها هم همین جواب دادند وسپس حضرت ایتالله رحمت الله علیه فرمودند فردا ساعت ده بیا- ان خانم رفت ان طلبه نابینا فرمودند جواب ان تابحال داده نشده است؟؟ ایشان ارام به ان طلبه شریف فرمودند میخواهد این طلاق رخ دهد-!!بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-درمورد خارج شدن دانشجویان بخارج – البته انهای که باید باشند –هستند—رفتن برای علم اموزی بشرطی که درایران ان علم موجود نیست خوب است درامور علوم مادیامریکابهترین است درعلوم انسانی هرجا که ایمان ناب وجود ندارد مسموم است-ولی اروپا بهتراز امریکا است درامریکا بعضی قوانین بسیارخوب است وبعضی قوانین مضر است- باید دقت کرد ودر انتخاب فرهنگ هم بسیاردقت کرد- انسان دراین عالم خاکی سه گزینه دارد- - یکی بدون علم وقوانین دنیا واخرت خودرا رقم برند خسر دنیا والاخرت- که همه جا میتواندچنین بشود بعضی این حالت را حالت شیطانی گفتند- دوم برای دنیا ودنیای کار میکند وازقوانین دنیای برخوردار است این یک ربع زندگانی پیشرفت میکندویک ربع زندگانی به سمت افول میرود جبر الهی است وعاقبت هلاکت است یعنی ا زنظر ایرانیان مرگ خفت بار است ولی ازنظر اعراب فقط مرگ است- وسوم دنیا واخرت بدین نحو است دنیا سوخت معنویت بوجودمیاورد که انسان بتواندعمودی درمعنویت به اندازه سوخت بالا برود وحدی هم ندارد- دوگرو ه اول بدانند که زن خوب نصیب انها نخواهد شد--- امادنیا دردست خداوندمنان است- هروز در نقشه ای است که دین ناب پیروزشود—درجبهه بودم درتوپخانه بودن پانزده خرداد لشگر فجر نوزده—بغل دست ما هوابرد بود –جالب بود تعداد گوسفند داخل محوطه بود عدهای لباس عشایر درتن داشتند- یک درجه دار اشتیم جوان بسیارزیبا روی وبالباس ارتش ودرجه استوار ریس توپ هابود که من تصور میکنم ازهوابرد امده بود بسیارپسری ارام وخوش خنده وسفید روی منتظربود که ما گرا بدهیم- ایشانمدتی میخواست به توخانه مرزی برود- کمی دلهره داشت مرحوم ریس ما حضرت شهید مهندس حسین ظلانوار رحمت الله علیه بهمن گفت یک دعا برای ایشان بکن ویک نصایح بکنم باوراش برای من سخت است چرابشدت عصبانی شدم وگفتن نه نصایح میخواهد ونه دعا میخواهد سالم برمیگردد درگرما کاشپن همیشه میپوشید فقط یک بار نزدیک او توپ زدند بسیارزمین سست وشنی بود یک تیکه ترکش کوچک درجیب اش رفته بود وباز گشت-گذشت من به شیراز بازگشتم یک روز ایشان به منزل ما امدمن دیدم مانند یک ژنرال المانی کمیکبود با ابهت تمام وبسیار جدی وکمی عصبانی توی اطاق نشست ویک طرحی بیان کرد وپاسخ انرااز من خواست من جوابی دادم باعصبانیت گفت چرا خوب فکر نمیکنی؟؟ بادودست رومیز نقشه ا رابجود اورد دریکجمله مسئله حل کرد که حداقل بایدچهارساعت بیان میکرد ویک طرح دیگرداد ارام ارام بسمت قیافه سابق بازگشت- باز من یک پاسخ دادم وگفتم با بچه ها تشکه دردرس حضرت مرحوم ایت ا لله کرامت ملک الحسینی شرکت کنم-دیدم ایشان نیست یکی از طلبه های جای ایشان دارند درس رامرور میکنند یکی از انها فرمودند طبقه بالا جلسه است وشماراهم راه میدهند-ومن به طبقه بالا رفتم وارد جلسه شدم تعدادیازعلما انجابودند ودوتا طلبه که یکی پابسن ونابینا بود ودیگری یک طلبه جوان بود نشستم ان طلبه نابینا هوشی عجیب داشت وحافظه ای پری داشت وبهمنزل مردم یرفت وبقول معروف بیت الاحزان داشتند- روضه میخواند- بغل دست حضرت مرحوم ایت الله صلواته اللهعلیه نشسته بود جلسه تقریبا تمام شده بود ازهردری سخنی بود ایشان روکرد به طلبه فرمودند چندتا بچه داری ایشان بیان کرد زن اورا طلاق دادم ازبس که منرااذیت کرد ومن تحمل میکردم-خوداش طلاق خواست باز حضرت الله صلواته الله علیه والسلم فرمود زن گرفتی ایشان فرمودند ودوتا بچه از او دارم- فرمودند این یکی چطور است ایشان باورنمی کنید مانند حورالعین است ایشان فرمودند معلوم میشود شما بخاطر خداوندمنان بخانه کسی میروی برای پول نمیروی وخداوندمنان هم درکاسه ات گذاشت بسیار شاکر باش- دربان گفت خانمی سئوالی دارد ایشان فرمودند دوساعت دیگربیایند ورفت وبرگشت وگفت همین الان جواب میخواهند فرمودند بیاد یک خانم ابر ابهت با روسری کمی کبود وباجدید وکمی خشم فرمودند طلاق بااین شرایط جواب اش چیست خواستم بگویم دردانشگاه همینطور صحبت میکنی؟؟ حضرت ایت الهرلحمت الله علیه فرمودند من الان حظور ذهن دارم اقایان هرکدام که مایل هستند پاسخ خانم رابدهند- انها هم همین جواب دادند وسپس حضرت ایتالله رحمت الله علیه فرمودند فردا ساعت ده بیا- ان خانم رفت ان طلبه نابینا فرمودند جواب ان تابحال داده نشده است؟؟ ایشان ارام به ان طلبه شریف فرمودند میخواهد این طلاق رخ دهد-!!