بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است مقاله پرسش وگفت وگها درباره امام مهدی علیه السلام نکات برجسته دارد  ازعلم کلام استفاده کرده  خداوندمنان علما میفرمایند  بنظر میرسید مانند فرشتگان دربارههمچیز ازخداوندمنان سئوال شود واختیار ان است که یاقبول میکند ویانمی کند دراینحال انسان شبیه فرشتگان است نمیتواندابداع کند ابدعات باید زیرنظرخداوندمنان باشد وغیره اماخداوندمنان شبیه ترین موجود به شخص خداوندمنان است  خداوندمنان احساسات خاص و  وصفات خاص به افراد داده است که فردمایل است که خوداش تصمیم بگیرد  ومطابق میل خود عمل کند- انسان  برای همین هدف  دونوع  درک دارد درمباحات که بسیار است  عقل انسان میرسد-چگونه خانه بسازد وچگونه ماشین بسازد وغیره دراینجا به ولی امر نیازی زیادنداردولی  درهمه مواردو مراحل از ولی امرمیتواند استفاده کند بهتر است شورایی باشد ریس شور خطاب بعنوان ولی امرندارد ریس شورا است خلیفه نیست حاکم نیست- خلیفه وامام  درمورد شریعت استکهمیابیست از جانب خداوند باشد دلیل عمومی وفردی وغیره  اصلا جایز نیست وحرام است- لذا  در ایه ملایت  اسم رسول چسبیده ولی الامر است که اطاعات مطلق میخواهد  ولی درشورا دلیلی برای اطاعت مطلق نیست به اصطلاح اعتباری است ولی حقیقی نیست ولی درشریعت حقیی است واعتباری نیست به کتاب  سمت خدا نویسند ولف حضرت ایت اللکحکد مهدی میرباقری عزیز رحمت الله علیه درحقیقی  اطاعت محض است وقابل تغیر نیست مگراز طرف خداوندمنان که توسط وجه او یعنی امام علیه السلام بها فراد   اطلاع داده میشود ولی اتباری مانند علوم بشری قابل تغیرهستند زیرا عقل درمسال بیار پیچیده زمانبراست وکم کم  بهنتجه غایی –کامل- میرسد-اکر اقای ابوبکر  ریس شورابود مسئلهبود که پسازایشان اقای عمر بیاید وتغیراتی ایجادکند ونظرمردم وخوداش وافرد  هم میتوانست صحیح باشد ولی انهادرشریعت  هم دستوراتی دادند- وانر درزمان  واجب ال اطاعت کردند کهبرخلاف حکم خداوندمنان بود پیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلمفرمودند وبعدازمن نبی دیگرنیستپس احکام  تاقیامت ثابت است تنها نبی میتواست تغیراتی بدهد انهم از جناب الهی وحی میرسد هیچگونه دلیل مطرح منیست  بله شورا برای درک حدیث وایه قران اشکالی نداردولی باید به  درک ناب برسند نه انکه تغیراتی ایجادکنند انسانهای معمولی میتواندخلیفه   باشندکه  شریعت را  از امام گرفته به-همان نحو به دیگران میرساند- هرکسی شریعت مطابق میل خود توجیهکند  درحقیق نبی شده است-  ودو اسوه متضادهم با یکدیگر معنا نمیدهد باید درطل خلیه الهی بایدبود  نه درعرض ان که شرک میشود-ادامه دارد