بسم الله الرحمن الرحیم- افسوس که در ره عشق خنجر وششمیر نگرفتیم-در ره عشاق جگرسوخته تاول زده پا بنهادیم ازدیک یک تارمواش چون خورشیدبسوختیم- صدها کتاب خواندیم یکبرگ ننوشتیم- د
درکعبه جانان رحیل جارزددشت بلا عشاق- درخودنماندیم چون تا پروانه دوره شمع بسوزیم-- ای معبد عشق ان طناز زخم زن مرهم گذاربرفست—قطره قطره خاک شدیم که تا ر بربام عرشاشسوارشویم- حبل متین کجاست که این کشتی طوفانزده وشکسته به ساحل لقای اش بیاورد- افسوس دره عشق خنجر وشمشیر نگرفتیم-داین قلب پاره وجگرسوخته وقلب ذوب شده به جانان نسپردیم