بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات- شخصی است-گرچه میدانم تحقیقات دراموزش وپروش رشد زیاد کرده وزیره به کرمان بردند است ولی برانکه خودمن روش های جدید هم درک کنم علم ها به هم کمک میکنند بخصوص در علم مدیریت من زمانی فکر میکردم ارتش اسان است از دانشکده زرهی تا رسیدن به جبهه 1100نکته باید لحاظ کرد وتعدادزیادی مثلا پلها که اصلا ازپلی انگلسی ها درراه ساختند تغیر نکرده بود ومیابیست دراطراف رودخانه جاده برای رفتن تانک درست میکردند کهمیبایست سرعت عبور زیادباشد چون میک شانزده بخوبی ان تانک میزند با تپه یکمسسل تک لول گذاشته بودند که اطاقک سیمانی نداشت وفرد درحال اشپزی بود از چهل پنچ کیلومتری تاورا بهراحتی میزدند منافقین فردی دررو وچون بهخانه رفتهبودندقهوه ستای دربین راه بهجبه از عشایر انجا تعدادی بودند یک بچه هایتربیت معلم غذای مفصلی به ا نهاداده بودند به خانه رفتهبودند وحلال بودی طلبیدبودند انواع کنسرو خشکبار به انهادادبودندجای زیبای درست کرده بود و یک اطاق بزرگ من گفتم من باید درستوران غذا بخورم چون همه غذا داشتند روی چمن میخوردندسمار بزرگ طلایی ی داشتپسراش امد وگفت چه میخورید گفتم نیمرو گفتنداریم فقط کباب داریم پدراش امد کنار میزمن نشست بهمن خیره شد ورفت سمارا روشن کرد امد نشست پرسید جبهه میروی گفتم بله فرمودند دکتر هستید گفتم نه فرمودسپاهی هستی گفتم نه گفت پس چرا به جبهه میرویگفتم اگر کاری بلدبودم بکنم- ایشان فرمودن هیچ کس در روستا نیست ده نفر همقسم شدیم که باغات و گوسفندان وغیره نگه داریم چنذپیش یک میکشانزده امد باغ یکی زد ورفت بعدا مشخص شد ایشان جزو افراد اطلاعاتی سپاه بودند تمام مردم فرار کردند یک مسلسلت تکلول بیخاصیت به ماندادند من زیاددیدم تریلی افراد ومیوه میرده بهجبهه مدتی انجابوده وان افرادرا اغلب انهارابرگردانده ومنگفتم هرکس سرنوشتی دارد وفضا وقدری باید وباید به ان درجهت دین افتخار کند