ر
بسم الله الرحمن الرحیم—نظریات شخصی است-قبل از انقلاب شخصیت وجود داشت بنام اقای مشک سارایشان دبیر فیزیک بود-ولی نفردوعلوم اسلامی ذرزشیراز بودپنج نفر شاگران نغبه بوندکهئ نزد ایت الله العظمی محلاتی مسال پیچیده فقهات ر ا حل کنند ایشان ظر ف پن دقیقه حل میکرده استمیفرمودند به اسم علماتمام شود وهروقت انعظمت صلواته الله علیه مسافرت میکردند جانشین ایشان بوده است ومن گاه گاه به تفسیر ایشان میرفتمایشان بیانکردند این قاب عکس که یک از مثلا عکسمهی است این عکس یا به دیوار تکیه بدهد ویا به یک اهرم پشت وگر نه صاف روی طاقچه خواهد لود چون پشتیبان نداردولی عکسهم قشنگ است وخکس هم دلربا است-تازمانی که کفر با اسلام کارم ندارد ازجهتی محبوب میشود وقائم میشود ولی همین که با اسلام درگیرشد رو بنزول است تا صاف شود وان زمان اسلام قایم میشود چون خداوندمنان پشتیبان است وعجول نباید بود خداوندمیفرمان من به تک تک شما بصیرت دارم هیچدولتی نمینتواند چنین بگوید انها برای جمعی فکر میبکنند خداوندمنان برای تک تک عباد برنامه ریزی میکند که قائم شوند- این حجاب برای ان ست که خانم ها قائم شوند ومردان با دستورات الهی برای ان است که قائم شوند ولی درک نمیکنند خوب از مان اقای ک که کنار خانه بود که ایشت تفسیر میکرد گوش میکردندارتر که با نقلاب روبروشد ریس جمهور امریکا کهمحبوب بودند وقائم بودند درحال افقی شدن پیش میروند وسلام ارام ارام به سمت قائم شدن پی ش میرود مدریت برای ان نیست که ما خوب درجا بزنیم باید خوب پیشرف کنیم وان اول خواست الهی دوم سعی ما است-خانواده که خانهای که ایشان تفسیر میکرد گوش میکردند وایشانم یفرمودملحد اخراش خاک است اگر خاک میشد بنفع او بود مومن اسرانجام اوبهشت نیست لقاح است صحبتمستقیم باخداوندمنان است عتدد ندارد که
چقدر از بشت بهتر است- فرد به کما میرود هیچ نمیخواهد لذت بهشتی داشته باشدجز صحبت باخداوندمنان صدای بهشتیان ازحورالعین گرفته درختان گلهامویگویند خدنپاوند پس چرا مرا خلق کرد وخداوندمنان مدتی ائورا ره میکند من حدیثی خواندم که حضرت پیامبرکرم صلواته اللهعلیهع والسلم فرمودند من زمانی کهباخداوندمنان خلوت میکم ازشدذت لذت بهکما میروم فکر نکیند که رحلت کردم کار نداسشته باشد بعدا من بهوش میایم- خانواده ت همسایه در اثر شنیدنم طالب تحت ثیرات ایشان مومن وباحجاب میشوند روزی ایشان را دعوت میکنند ویک کادو گران قیمت به ایشان میدهند- ایشانتعحب میکند وبعد انها میگویند اقای ایشان مدته عا درتهران بایک فردی بسیار ثیروت مند دریک موسسه کار میکردند ایشان جدامیشود به شیراز میایند ولی ان فامیل گاهی به شیراز درعید نورز میامدند یک دفعه باپسر خوداش که جوانی درغرب تحیل کرده است وبسیار زیباهم بوده است بهشیراز میایند و درخهوئاست خواستدگاری میکنند دختر خانمبعلت عدم رعایت اسلامی قبول نمی کند وایشان به تهران میرود وازدواج میکنند یکماشین درخانه داشته است ویک ماشین درخانه همسایه دشته است پلیس- یک روز درب خانه میزنند خانم نگاه میکند ماشینهای- پلیس است اقا بایکچمدان به طبقه بالامیرود واز راه پشت بام وارد ان خانه میشود وباماشین حاجی حاجی مکه میرود خانم در خانه بازمیکند داخل میشوندمیپرسند ایشان گذاشت انها میگویند طبقبه بالا ومیروند متوجه میشوند فرار کرده است میگویندبعداز تحقیقات زیادی متوجه میشوم که ایشا ن احتمالا یکی اسه نفر بزرگ موادمخدرهن وتریاک است تعقیبات ما بههیچ نتجه ای نرسیده است مامیخوئاستیم مستقیم با ایشان صحبت کنیم خانم ایشان زنگ میزند به شیراز ومیفرماید من هروز خداوندمنان را دعا میکنم وستایشبسم الله الر حمن الر حیم-نظریات شخص است- بحث اقای لوکاچ مارکسیستی- ÷
.÷÷÷÷÷÷÷اقای لوکاچ به دوعنصر توه کرده است یکی ضرورت تاریخی برای بوجد اوردن اجتماع ود یگری ازادی—ایشان کار خودرا سخت کرده است که زمانی ومکانی است درحایکه مامیدانین سلولهای مغزی همیشه یکسان÷ عمل میکنند وتغیرات مادی دذالرند وتغیرات اراد ازاد ندارند پس نمتواند مارکسیت ازادیراقبول کند وهرلحطه میتوان تغیر داد پس اراده باید ازاد باشد درهرحالی که سلول جبری عمل میکند ضرورت تشخیص تغیر مر کز ان کجا است وبقبول حضشرت ایت الله العمی مرحوم جگناب اقای منتظری اراده بابید دریکسول باشد وما میدانین هنر سطلول پچقبدر ظرفلت نگه داری دارد کهن ناچیز اسطت نمیتوانداینهمه اراده کند ومطلب رابفهنمد ایت ایت اللهمرحوم دکتر مرتضی مطهری علیه السلام میرماید اگربرفرض بخشی ازسلول درک میکنم فردی بایدگری در یکمسئله فیلم باهم بحثی میکنند نوفلر اول میگوید فلان سکانئس رادرنظر بگیر وسکانس تخر درنظر بگیر به این نتجه میرسی دیگر بحثی دگیر مزیکند بحث مداو ازسکانی کد میاورتن سول مغزی توس جرقه برقبی کا میکند این جرقبه همیدگر خنثی میکند درضمن ان بسته انرزی که از.وسط قلیم تشخصی د هد کدام است وان بسته بیاورد ایاجای مرکزی که لیست ذخمیره شد ه هار داشته بلاشد وبستهارابشناسد مانند کامپوتر درک واناگروجگود داشت باشد موینها سلول قبرارد دارد چگونه سلول مورد د رخواست راپیدا میکند درمغز بایبد وجود –داشت باشد حضشرت ایات لله علامه جناب اقای محمد حسین طبا اطبایی رحمت الله علیه ایشان میفرمود سلول بهاندازی که ذخیرشده استمیفهمد پس درک باید همیشهجزی باشد وکلیت نمیتواند داشته باشد درحایکه درعلم اوکلیت است بعد جزی ات است وگرنه- در ثیانی اگر عصب دستپ سیب سفید سیب نیست اسم دگیری پیدا میکند و اگر عصب دستچپ قبطعت شد دست راست وپاهی وغیرهمتوجه نمیشوند مثلا شما سوزنی به دستچپ ببزنید جاهای دیگر درد نمی کنند پس فلرد متوجه نمیشود ومن متوجه میشود پس من غیر ماده است
این بلیه سردختر شمتا نیامد وگرنه سنکوب میکرد وما پوست کلفت هستیم اگر سرسزونی میفمیدم حال اش ا جای میاوردی منمات ومبهوت شدم