بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- در فرودگاه نجف بودم- سه ساعت میبا بسیار سالن کوچکی دارد- درفرودگاه باشیم- یسیار سالن کوچکی دارد-من درک میکردم که چه طنز گزنده ای دارد-اعراب اینطور هستند- انسان اول تصور میکنید که همه ادبی سطح بالا صحبت میکنند درحالی که یک صحبت معمولی است- فرض کنید ازکسی سئوال کنند کتاب خوانی چگونه است- بگوید مانند حلوای یزدی است وباز بپرسند ان کتاب چگونه است- میگوید مانند طعم اغوز شیر شتر پنج ساله است همه چیز را ملموس میکنند به این سبک میگویند تجاوز یعنی عبور کردن ازمعنائی به معنای دیگر این رااگر طنز بگریم- یانز بقول یک همسفر شیراز ی یابهشتی است ویا جهنمی است-در فرودگاه عجیب بود که مغازه را رها کرده بود رفته بود تصور میکنم به شهر رفته بود می خانم ایرانی کالائی برداشت وقیمت انرا روی ویترین گذاشت ورفت- یک کغازه شکلات فروشی- برند بود یک جوان بیارسفید پوست باچشم زاغ وموی بور تاحید شبیه جوان ایرانی مانند امریکائی بود وهیچکس سراغمیرفت ودرحال جابه کردن شکلات ها بود- من از او پرسیدم سودی هم دارد باکمی خشم گفت پس برای چه من اینجا هستم؟؟ گفتم شماهم میتوانی اینجاراترک کنی- یک نگاه ای به من کرد وگفت برای من اینجا زندان هارون الرشید- است ولی برایمن مثل- برای ا دستشوئی رفتن اشکالی ندارد – به سمت مغازه ای رفتم که یک اب پرتقال بنوشم بسیار گران بود درعوض چائئی خوردم رفتم وبعد برای رفع تشنگی یک نوشابه پپسی خریدم البه قیافه خودم را ندیده بودم- تصور میکنم که کمی عرق کرده بودم وکمی هم سرخ ش ده بودم ایشان دستورداد کولرها راتماما بااخرین درجه باز کنند ویک برگه ای رو یک لیوان اب پرتقال بود دراندازه پنج سانتیمتر درده سانتمیتر بود خوداش جوان بود به شاگرد اش که هم بسیارجوان بود گفت ان برگه را به من بده وانر خطزد وقیمت را تاحدی زیادی پایئن اور د تقریبا کمی به نصف میرسید هم من تعجب کردم وهم شاگرداش وجریان را پرسیدم – ایشان دستاش درهوا چرخاند وگفت هوا خنک ترنشد-؟؟ زمانی که به تاریخ صدراسلام رامطالعه میکنیم این طنزها فراوان است ابوسفیان به شام رفت وگفت یک جوان ی رامیخواهم اصول حسابداری ودیوان سالاری تجارت و خرید وفروش اجناس بخصوص از شام بلد باشد ومطمئن باشد گفتند چنین جوانی دربین اعراب انجا وجود دارد جناب زیدبن ثابت- ایشان مکه امد وزمانی که اسلام در مدینه شروع به رشد کرد احتمالا با معاویه به مدینه امد ومشاور وحسابدار شرکتهای مدینه شد که باشام روابط تجارتی داشتند هم به زبان سریانی واحتمالا به زبان عربی اشنا بود وزمانی که رسول اکرم صلواته الهعلیه واله والسلم دستوردادند که درمسجد دانشگاه ازاد بوجود بیاید ایشان دیوان سالاری وزبان سریانی وعربی تدریس میکرد- ودرانزما جریان فیروز به مدینهامد وازطرف خسروپرویز که اگر رسولی درمدینه است اورا بکشد واگر ادعا کرده است باپولی اورا بخرد ا هم با راهنمای از یمن که فرمانده ایران دریمین بود به مدینه امد- دم دروازه ایستگاهی بود افرادمی ایستادند واز انها بازرسی میشد ودلیل امدند انهاراسئوال میکردند از فیروز پرسیدند ازکجا میائی وبرای چه می ایئی ایشان جریان را گفت که از یمن وبرای انکه برای خسرو پرویز اشکار شود که رسول جدید واقعی است ویا نیست-؟؟ گفتند صبر کن تا از رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- کسب تکلیف کنیم پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند با احترام بیاورید ود چکمه اش یک چاقو باریکی جاسازی شده است وانرادربیاورید انها به ایشان گفتند که چکمه ات دربیار وچاقو رابیرون اوردند وجناب فیروز خیلی تعجب کردگفت شماز کجا فهمیدید؟؟ گفتند رسول اکرم صلواته الله علیه والسلم- چنین گفتند وسرچنگلی ایشان وریش بسیار بلند وغیره اصلاح کردن وبه نزد رسول اکرم صلواته اله علیه وله والسلم-بردند وایشان از پیانبر اکرم صلواته الله لیه واله والسلم پرسیدنداز کجا شما فهمیدید- ان عظمت صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند ازعلم غیب الهی- وسپس فرمودند که بشرویه پس ر خسرو پرویز دیشب شکم پدر رادرید وامعا واحشا ایشان رابیرنون ریخت البته این کار بفرمان و دستور بزرگان انجام گرفت-که میخواست که انتقام شکست را از روم شرقی – بگیرد- ایشان اجازه خواست به یمین برود وتحقیقکند وچون دریمن متوجه شد درست است به خانواد خود گفت همراه من به مدینه بیاید- کهیک دختر داشت ول ی انها قبول نکردن وبه مدینه رفت ویک زن غرب گرفت- حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم از ایشان پرسیدند هنرت ات درچیست ایان فرمودند دریوان سالار ی- وتاکتیک نظامی وامر تجارت- ان زمان تمام تجارب خارجی مال درباربود وشرکتهای معظم داخلی مانندکشاورزی وداداری وفرش بافی وپرده بافی وغیره مخصوص درباربود- ودر ضمن کار با اهن وساختن چاقو وشمشیر مانندان- حضرت رسول اکرم صلواته اله علیه والسلم فمودند شما دیوان سالاری را یادبدهید وباز زیدبن ثابت شاگرد ایشان شد- درزمام خلیفه دوم مدتی گذشت وعد ه ای امدند وگفتند بعضی ها از بیت المال دوبار سهم میگرنند وعضی ها مثل ما چیزی نمیگیریم- ایشان زیدبن ثابت مامور کردکه دیوان سالاری راه بی اندازد وایشان چنین کرد- ولیزایشان برای بعضی ها میزان سهم رادوبرابر کرد- ایشان با زیدبن ثابت بحث ها ی فقه وسیاسی -وحکومتی میکرد- روز ی جناب اقای خلیفه دوم- باوجودانکه تعدادی ریس قبیله مسلمان شده بودند فرمودند اگر قدرت در دست من باشد؟؟ که خیلی معنای سیاسی خاصی دارداین زیبن ثابت خلیفه بعداز خود میکنم-؟؟ علمای شیعه وسنی بدون د نظر گفتن بسیار ی از جریانات- ایشان را بسیارتحسین کردند یک غلام بچه بتواند به اینچایگاه رفیه برسد واصلا اسلام یک انقلاب وحشتناکی درخود دارد-که جز خداوندمنان کسی چریت چنین کاری حتی به مخلیه اش خطور نمیکرد ودلیل اورد که دراعلب مباحثه ایشان پیروز میشود- اصحاب بسیارتعجب کردند ونزد زیدبن ثابت رفتند و پرسیدن که علم شما چه مقدار است فرمود چهل حدیث و150 ایه قران راحفظ –هستم- انسانها از لحاظ روان شناسی بدو دسته کلی تقسیم میشوند یا دورن نگر هستندویا بیرون نگر- درمردان اندکی بقول رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم که این افراد مانندکبیرت احمر هستند حال فسفر ترجمه کنیم ویا گوگرد هردو اتشزنه هستند ولی گوگرد ضدعفونی هم میکند وبعضی ها میگیوند فسفرا زیر درخت اتش بزنید در باروری درخت موثر است- که اینها تاحدی بصورت مساوی از دوجنبه دارند انهائیکه اها درون نگر هستند واهل کتاب وعلم وتحقیقات وکارئی بصورت فردی انجام میگیرد- اهل کار دست جمعی نیستند- وبرون گر بشتر درحرکت هستند ومیخواهندکارهایبزرگ بیرونی کنند وکمترتوجه کارهیا فکری دارند بیشتر کار عملی میکنند- که جناب عمر جزو گرو ه دوم است- ان زمان فکر میکردند کههرچه سوره بلندتر باشد اجر اش بیشتر است ولذا غالبا درنماز سوره البقره میخواندند درحالیکه اسلام جهت سهل واسن را گرفته است وحمود وسوره توحید ویااخلاص به اندازه کل قران است مسلما اجراش از سوره البقره بیشتر است لی انزمان چنین درکی نداشتند به ناب اقای عمر گفتند چرادرنماز سوره البقره نمی خوانی ایشان جواب دادیکس ال زحمت کشیدیم تنها پنجاه ایه راحفظ کردم این دلیل برکم هموشی ایشان نیست ودلیل اش همان است که فردی بیرون نگر است ولی چون ایشان زیدبن ثابت بر علی علیه السلام ترجیع داد واین یک طنز بسیار گزنده است وبار سیاسی خاصی دارد ایشان علمای شیعه کودن لقب دادند