بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-حضرت استادمعزز جناب اقای عبدالله- زبر جد رحمت الله علیه فرمودند-من درقم طلبه بودم درسطح درس خارج حضرت پدربزرگوار لاریجانی  بخشی درس حضرت مرحوم ایت الله العظمی گلپایگانی  رحمت الله  علیهما  روزی خدمت استادمعزز ایت العظمی گلپایکانی رحمت الله علیه ر سیدم-وگفتن درقران به ایه رسیدم که معنای انرا نمیدانم ونمیفهم انرابرای من شرح دهید- فرمودند منظور ایه این است هاگا مثلا از قصر بهخ ارج به نقطه ای نگاه کنید دربهشت مثلا یک تابلو استاگر سرت ربرگردانی وود باره به ن نقطه نگاه کنی یک تابلوی دیگر است الا بی نهایتمگراز خداوندمنا بخواهی که تغیرندهد جناب مولوی نکته راخوب فهمیده است این جهان را گفته جهان تمام-اخرت را گفته است جهان ناتمام به اینمعناگرچه میلیادرهاسال درنیای باشید تمام نمیشود ولی محدود است به یکصد صدببیست عنصر حال اسنان یک میلیارد عنصر بسازد باز محدود است- ولی دراخرت بی نهایت عنصر مادی خلق میشود-هر ثانیه عنصرجدید ی اضافه میشود اینجا است که نمیشود ان دنیا راشرح دادوتمام مخلوقات بهشتی  رو ح ها ی العظیمی  دارند تمام مجودات  بهشتی که به ان حیوان میگویند با تشدید یا-حیوا یعنی مجود ی باروح قوی وبا هیچان وباهوش طلبهای بعداز سیصد سالمداوم سر قبر حضرت  ایت العظمی  علامه مجلیسی رفت که یکسری اطلاعات مفید درباره ان جهان به من بده شبی بهخواب اش امد چند نکته فرمودند اوسیصد سال دریک اطاق بسته بایک چراغ کوچک بودم وهروز فرشته ای میامد که سلام میرساند ومیفرمودندصبر کن ومن متوجه میشدم کجاها کمی اشتباه داشتمیک روز نصف دیوار روبه بهشت فروریخت یک باغ بزرگ با یک قصر بزگ ئبود وزمین بنظرم سنگهای کبود وقهوهای وروشن بودبه فرشته گفتم چه اتفاقی افتاد ولی داخل بهشت نمیتوانستم بشوم فرمودند یک روز صبح زود بعداز نماز به حمام رفتی که بعده بنزد شاه عباس بروی ایشان مشاور و چند سمتد داشت یکی  میدان اما م الاخمینی رحمت الله درست کند ودوک کتب  های دنی بنویسد و به صدوپنجاه ابادی رسیدگی کند و مشا.ر مسائای حقوقی اتش باشد بهترین ارتش دنیا درانزمان است انر پنتاگون بیان کرده است بحث اش بماند حمامی گفت نوبت شمارامن جلو میاندازم ومن قبول نکردم از حمام بیرون امدم یکی از مریدان منرادید وفرمود ضعف دارید ویک سیبخرید بهمن داد  وگفت درداخل کوچه انرابخور با زمن قبول نکردم دردستم بود که درخانه بخورم یکخانم یهودی یک بچه چندین ساله دربغل بچه تاسیب دید مداوم فریاد میزد سیب ومادرمیگفت الان برای تو میخرم ومن سیب را به ایشان دادم باز دیوار فروریخت ویک راه پله درست شد ومن وارد بهشت دوم باز پرسیدم این دفعه چه اتفاقی افتاد- باز فرشته گفت باز شمارا شاه عباس خواست بازشما بهحمام رفتی تا بیرن امدی پیرزنی  جلوی شماراگرفت که من بسیافقیر هستم دریک خانه لانه کبوتری زندگانی میکنم  اروز داشتم یک روضه حضرا فاطمه علیها السلام  برپا کنم باپولی که پس انداز کردم چهارخانم دعوت کردم وشربتی وچائی فراهم کردم پول روضه خوانی دارم ومیخواهم شماروضه بخوانید هرکاری کردم منصرف نشد ومنهم نیمساعت روضه خواندم- یکحورالعین پشت سرایشان بود ایشان دریک صندلی نشسته بودند وحورالعین پشت سرایشان  ایستاده بود ویکمیز  روی ان صد جلد کتاب گذاشته بودند جناب طلبهپرسیدن کدام کتاب بیشترین اجرداشت فرمودند اولین کتاب که بیست وهشت صفه است من باترس وزاری التجاح وخلوص نیت انرانوشتم که تاثیر گذارشود وخداوندمنان واهلبیت مکرک صلواته الله علیه والهوالسلم خوشحا ل شوند وما بقیه دیگران حدت رانداشت- اما تردید ازمن است حرف یا کلمه حال کلمه ملاک قرار میدهم برا هر کلمه یک قصر صد طبقه ودرهر طبقه صد خانه بزرگ باتمام امکانات بهشتی  ویک حورالعین درهر اطاق شما متوجه این سنگ ریزه نمیشوی نورانها مرا به شگفته میانداز ازاینجا برای شماروشن نیست ومیگویدصبر کن تاماترانه مداحی واواز بخوانیم-مدتی صبر میگویم به داخل قصر میروم برروی تخت داراز میکشنم شما بلندتر بخوانید درختان تبلیغمیکنند ماچهنوعی میوده که دوستدارید بثمر برسانیم واگرندانم خوداشان میوه ای عجیب میدهند حتی هرفردی با بدن او با عنصار بیشماری درست شده استکه جدید است هرلحظه اراده کند قیافه اش مطابق میل او یا خواست حورالعین تغیر میکند وحورالعین هم همینطور است-