بسم  الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-نیم نگاهی بهکتاب هستی شناسی هستی اجتماعی – نویسنده اقای لوکاچ باترجمه  اقای کمال خسروی-مسئله این است-که فرد ویا اجتماع چه سیری را طی میکند-دونوع سیرر ا متصور است- یکی سیر باز گشت به سازمان دهی گذشته  باکمی اغیرات- به معنای بازگشت پذیری ویا پیشرفت خطی  عدم بازگشت پذیری- اولین موضوعی بود که  جناب اقای مارکس جوان  بدنبال درک ان بود بهاینتجه رسید همیشه  دریک جوهریت  واحد انسانی یک دوپاره گی بوجود میاید که دوپاره متضادهم میشوند  بعدا درک کرد درهمه موضوعات چنین استکه کتاب اصطاح دوسیدگی بکاربرده است تز وانتی تز وحال بدنبال منشا ان میگشت کهمیبایست درماده مغز این خصوصیات رخ دهد قران میفرماید با تاسف ازاین بشریتکه هربار  پیامبران اعظام علیهم السلام الله  امدند برخلاف رای انها عمل کردند فرض کنیم هر سی  سال مغز اندکی تغیر کند دودرسن بالا تغیرات زیادتر میشود ولی همیشه دو بعلاوه دومیشود=چهار پس ربطی به مغز مادی ندارد- فکر توسط مغز  ایجادنمیشود گرچه مغز  برای  ایجادفکر نقش حیاتی ومهمی دارد  فکرتوسط روح است که بوجود میاید وروح هم ازاد است تحت قیود  ماده نیست ولی دجهانمادی مجبور است کهاز قوانین مادی هم  تبعیت درجاهی بکند- اینکه اقای هراکلیت فرمودند از رودخانه   دوباره نمیشودعبور کرد بله برای انکه  اب تغیر کرده است زمان تغیر کرده است ولی درعمل تکرار است ولی این تکرارجبری نیست اختیاری  بهمعنای جبری  بازگشت  پذیری بهمعنای نیست بلکه مسائل خاص این امررابجود اورده است  میتواند درفردی ازبین برود