بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-برداشت فلسفی در مکاتب فلسفی غرب بجز انهائی که برداشت فلسفی محض دارندمختلف است—وبه معنای درک حقیقت یکسانی بخصوص از پدیده های ساخت انسانی- به صورت یکسان نیست- وچون پدیده ساخت انسانی بالضروتمکانی وزمانی خواهد بود  واز اندو عمال تاثیر میذیرد- پس متغیر است- فلسفه خاص غرب نسبت به فلسفه تحلیلی انگلستان کهتاحدی به فلسفهمحض زدیک است مقایسه ایندو فلسفه ازنظر فلسفه انگلستان فلسفه خاص غرب فلسفه نیست واز نظر لسفه خاص غرب فلسفهمحص اندکی از حقایق رادارد-کاربردی نیست وقابل ایجادتغیرات نیست- درحقیقت فیلسوف فلسفه خاص پساز شناخت ان پدیده  انسانی  از طریق ملاک های  عقلانی کنترل شد ه خاص وارزش های  احساستی  وهنری که از دهنیتکه سرچشمه عینیت این ملاک ها است به سمت-واقعیت حرکت میکند وپس از شناخت ترکیب پیچیده  هویت پدیده ومملاک زدن به نقاط ضعف ویاقدرت پی میبرد درجهت تعالی بخشی  توسط نظمی جدیدکه کشف است انرتحول وتغیر میدهد وکاری به ماوری این جهانی ندارد—ولذا تنوع اینوع نگرش فلسفی درغرب زیاد است- ولذا از مطلقیت به سمت نسبی گرئی حرکت میکند- یک نظم ویافرمول راجنشین نظم وفرمول سابق میکندوپرشهای فلسفی درهمین رابطه بوجود میاید کهممکن است باسئوالات وبرداشت فیلسوف دیگری یکسان نباشد ولی درک ذهنیت ان فیلسوف برای شاخت اش حائض اهمیت است-صرف ترجمه دقیق ازمکتبی  برای دریگراندتنها به این معنا مطلب ان فیسوف بخوبی درک شده است دال بر جخان شمولی ان نیست هرنسبیت یک مصداق است وهرمصداق وابسته به یکنوع کلی است- بایداول ان نوع کلی تبین شود وسپس مصداقها مشخص شود- همین وجه درباره اسلام عزیز وقران بصورت نگرش غربی مطرح شده است-که قران واسلام بصورت لکوموتیو مطرح است وبرای دیگران مانند واگون است درحالی-که- همه بشریت مصداق ارزشهای مطلق اسلامی هستندوفرقی بین انها نیست جز انکه اسلام درعربسان ظهور کرد وقران بزبان عربی است